اخلاق در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

اخلاق از نگاه امام رضا (ع)

این واژه جمع «خُلق» و «خُلُق» است و در میان اهل لغت به معنای سرشت و طبیعت و خوی و خصلت به کار می‌رود[۱]. این کلمه هم در باب سرشت‌ها و خوی‌های نیک به کار می‌رود و هم درباره طبیعت‌ها و خصلت‌های زشت و ناپسند. اخلاق در اصطلاح عموم اندیشمندان مسلمان عبارت است از صفات و هیأت‌های پایدار نفسانی که بدون نیاز به تفکر و تأمل، انسان را به انجام کار وا می‌دارد[۲]. موضوع اخلاق، افعال اختیاری انسان است از آن حیث که معطوف به سعادت‌اند. فعل غیر اختیاری هر چند وصف نیکی و بدی و درست و نادرست و... بپذیرد، فعل اخلاقی به شمار نمی‌آید. سعادت نیز در اخلاق به معنای غایتی است که از ابتدا مدّنظر می‌گیریم. محمول‌های اخلاقی نیز عبارت از خوب و بد، مطلوب و نامطلوب، صواب و خطا، باید و نباید، وظیفه، تکلیف و مسئولیت‌اند. با این توضیح، اگر گزاره‌ای داشته باشیم که موضوع آن فعل اختیاری انسان باشد و محمولش یکی از امور مذکور، با یک گزاره اخلاقی مواجهیم[۳].

حجم قابل توجهی از آیات قرآن ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا [۴]؛ ﴿وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ[۵]؛ ﴿لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۶]؛ ﴿وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا[۷]؛ ﴿ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ[۸] و روایت‌های اسلامی به بحث از باید و نبایدهای اخلاقی اختصاص یافته است که نشان می‌دهد اخلاق برای شرع و اولیای دین اهمیت بسیاری دارد. اخلاق در اسلام به حدی اهمیت دارد که یکی از مهم‌ترین اوصاف پیامبر (ص)، داشتن «خلق عظیم» ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ [۹] دانسته شده است. مفسران در تفسیر این آیه گفته‌اند این آیه هر چند به خودی خود حسن‌خلق رسول خدا (ص) را به صورت کلی می‌ستاید و آن را بزرگ می‌شمارد، با توجه به سیاق آن، به اخلاق اجتماعی ایشان نظر دارد؛ اخلاقی که مربوط به معاشرت است، از قبیل استواری بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاکاری‌های اراذل و عفو آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و مانند اینها[۱۰]. در سخنان امام رضا (ع) در اهمیت اخلاق مطالب فراوانی یافت می‌شود. ملازمه دائمی میان ایمان و اخلاق نیک در سخنان ایشان دیده می‌شود، به گونه‌ای که مؤمن بداخلاق مؤمن راستین شمرده نمی‌شود. گستره این بد اخلاقی بسیار بیشتر از خوشرویی ظاهری است و شامل همه مواضعی می‌شود که فرد مؤمن دست به عمل می‌زند. ایشان می‌فرماید کسی که مسلمان است اهل مکر و فریب و خیانت و دیگر رذائل اخلاقی نیست. جبرئیل (ع) بر پیامبر (ص) فرود آمد و گفت: خداوند می‌فرماید: بر تو باد داشتن اخلاق نیک که خیر دنیا و آخرت را برایت در پی دارد. پیامبر (ص) نیز فرمود: شبیه‌ترین شما به من کسی است که اخلاق نیکوتری دارد[۱۱]. هم از ایشان نقل می‌کنند که اگر بنده خدا آنچه را به واسطه اخلاق نیک به دست می‌آورد، می‌دانست، می‌فهمید که به چه میزان نیازمند اخلاق نیکوست[۱۲].

کامل‌ترین مؤمنان از نگاه ایشان کسی است که اخلاقی خوب‌تر از دیگران دارد و دیگران از دست و زبانش ایمن‌اند و از او آسیبی نمی‌یابند[۱۳]. از مقومات ایمان اسلامی از منظر امام، داشتن اخلاق نیکوست. امام در مواضع مختلف ضرورت عمل اخلاقی را تشریح می‌کند. برای نمونه، ایشان پس از اینکه آداب و اخلاق خرید و فروش را به برخی از مسلمانان می‌آموزد و آنان را از اموری چون دروغ و ربا پرهیز می‌دهد، به ایشان متذکر می‌شود که در تجارتتان مکارم اخلاقی را به کار برد و به رفتاری زیبا برای دین و دنیاتان مشغول باشید[۱۴].

امام رضا (ع) اخلاق نیک را ملازم با ایمان به خدا می‌شمارد و آن را از مصادیق مهم اوامر و نواهی الهی به شمار می‌آورد، وصول به قرب الهی و رسیدن به پاداش اخروی را نیز از نتایج زیست اخلاقی می‌‌داند. عمل اخلاقی حتی اگر به خداگونگی و تبدل جان آدمی نیز نینجامد چنان‌که حدیث «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ‏ اللَّهِ‏»[۱۵] بدان ناظر است، دست‌کم قرب و خشنودی خداوند و پاداش اخروی را به دنبال خواهد داشت. امام جایگاه دارنده اخلاق نیک را بهشت و جای واجد اخلاق بد را دوزخ می‌داند[۱۶]. ایشان می‌فرماید که در نامه عمل مؤمن نوشته شده: اخلاق نیک؛ و همین اخلاق نیک است که جایگاه او را بهشت قرار می‌دهد و از دوزخ دور می‌دارد[۱۷]. ایشان به نقل از پیامبر (ص) می‌فرماید: بیشتر کسانی که داخل بهشت می‌شوند صاحبان اخلاق نیک و تقوای الهی‌اند[۱۸]. همچنین از ایشان منقول است که در ترازوی عمل بندگان چیزی سنگین‌تر از اخلاق نیکو وجود ندارد[۱۹].

امام علاوه بر فواید مذکور که عمدتاً متوجه ایمان و آخرت مؤمنان است، برای اخلاقی زیستن فواید این جهانی و شخصی را نیز ذکر می‌کند. به بیان ایشان، داشتن اخلاق نیکو موجب طول عمر آدمی می‌گردد[۲۰]. ایشان انسان را بنده اخلاق نیک می‌داند و بر آن است که اخلاقی‌بودن می‌تواند انسان‌های آزاد را بنده و برده کند. به عبارت دیگر، حتی اگر در زیستن دنیوی خود قصدی جز این نداشته باشیم که دیگران را متوجه خود کنیم و ایشان را به خود علاقه‌مند سازیم، اخلاقی زیستن می‌تواند ما را در این راه یاری رساند. نقل است که امام فرمود: در شگفتم از کسی‌که با مال خود برده‌ها را می‌خرد و آزاد می‌کند و با حسن خلق خویش انسان‌های آزاد را نمی‌خرد[۲۱]. این زیست اخلاقی می‌تواند جامعه‌ای مطلوب و حتی آرمانی را نتیجه دهد، زیرا جامعه چیزی نیست جز اجتماع افراد. از منظر امام جامعه‌ای می‌تواند اخلاقی باشد که همه اعضای آن برای خود مسئولیت اخلاقی قائل باشند و خود را در قبال جامعه و دیگران مسئول بدانند. بد اخلاقی امری مُسری است که از فردی به فرد منتقل می‌شود و تنها راه جلوگیری از شیوع اخلاق بد در جامعه این است که هرکس سهم خود را در نیک خلقی ادا کند و این بیماری را به دیگری منتقل نکند. سیره عملی امام به واضح‌ترین صورتی بیانگر این اعتقاد است[۲۲]. به طور خلاصه می‌توان گفت منشأ الزام اخلاقی و نیز ایجاد انگیزه برای انجام فعل اخلاقی در روایت‌های امام رضا (ع) متنوع است و علاوه بر خدا و ایمان به او و نیز معاد، شامل کارکردهای فردی و اجتماعی، عقل و حقوق نیز می‌شود. همچنین این پرسش که چرا باید اخلاقی بود، در سخنان امام رضا (ع) پاسخ‌های مختلفی مناسب با مخاطبان گوناگون می‌یابد.

اخلاق در نظر ایشان، چنان‌که پیامبر (ص) نیز خود را مبعوث بدان می‌دانست، «مکارم اخلاق» [۲۳] است. ایشان به نقل از پیامبر (ص) می‌فرماید: خداوند پیامبرانش را به مکارم اخلاق مخصوص گردانید. خود را بیازمایید. اگر چیزی از آن نزد شماست، خداوند را سپاس گویید، وگرنه آن را از او بخواهید و بدان میل کنید[۲۴]. مکارم اخلاق سطح و نوع خاصی از اخلاق است و با محاسن اخلاق از حیث رتبه و مصداق، تفاوت‌های قابل توجهی دارد. مکارم اخلاق را می‌توان سقف فضائل اخلاقی دانست که در آن عمل اخلاقی در سطحی ماورای توان روحی عموم مردم قرار دارد. به این مطلب در آیه ﴿...ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ * وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ[۲۵] تصریح شده است. خداوند در این آیه می‌فرماید: نیکی با بدی یکسان نیست. بدی را به نیکوترین صورت دفع کن. آن‌گاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل می‌گردد. سپس می‌فرماید: البته چنین کاری از همگان ساخته نیست و تنها کسانی بدان توفیق می‌یابند که شکیبایند و بهره عظیمی از فضائل روحی دارند. اینکه کسی در مقابل بدی دیگری، اخلاق نیکو از خود نشان دهد فضیلت بزرگی است، اما توصیه قرآن این است که نیکوترین اخلاق را از خود نشان دهید. قرآن حتی نمی‌فرماید کسی که به شما بدی می‌کند او را عفو کنید، بلکه از شما می‌خواهد که کرم بورزید و در مقابل وی فعلی را انجام دهید که نیکوترین است. اینکه پیامبر (ص) در مقابل آزار قوم خود برای ایشان دعا می‌کند و هدایت ایشان را از خداوند می‌خواهد[۲۶] از مصادیق چنین مکارم اخلاقی است. حضرت نمی‌فرماید: خدایا، بدیشان را به آنان بازگردان، زیرا چنین سخنی لازمه مقام عدل است. حتی نمی‌فرماید: خدایا، آنان را ببخشا، که لازمه مقام اغماض و چشم‌پوشی است. ایشان می‌فرماید: خدایا، ایشان را هدایت کن، یعنی علاوه بر اینکه آنان را عذاب نکن و ببخشا، بزرگ‌ترین چیزی را که نزد خود داری (هدایت) به ایشان عطا کن. انجام مکارم اخلاق نیازمند آن است که فرد چنان در باطن وجود خود پر از معنا باشد که بتواند در مواجهه با خلق از خود صفتی بالاتر از تحمل و چشم‌پوشی نشان دهد. مصادیقی که امام رضا (ع) برای نشان‌دادن چیستی مکارم اخلاقی برشمرده، به روشنی بیانگر این مطلب است. منقول است که ایشان از قول پیامبر (ص) فرمود: از مکارم اخلاق این است که کسی را که به تو ظلم کرده ببخشایی و به کسی که از تو چیزی را منع کرده، عطا کنی و با کسی که از تو بریده، بپیوندی و از کسی که با تو دیدار نمی‌کند، عیادت کنی[۲۷]. آن‌چه ایشان مکارم اخلاق می‌نامد تنها برای کسانی امکان دارد که بهره‌های روحی و معنوی عظیمی دارند. واقع این است که مکارم اخلاق در سطح مذکور برای عموم مردم کاری بس دشوار به شمار می‌آید که نفس ایشان از انجام دادن آن ابا دارد. البته در سخنان امام و سایر معصومان (ع) هماره مکارم اخلاق در مواجهه با زشتی‌های دیگران نیست و در برخی موارد به خوی فاعل اخلاقی باز می‌گردد. برای نمونه، امام رضا (ع) در موضعی ضمن برشمردن بیش از ده فضیلت اخلاقی، آنها را «مکارم اخلاق» می‌نامد. این فضائل عبارتند از: یقین، قناعت، بصیرت، شکر، حلم، خوش‌رویی، سخاوت، شجاعت، مروت، حیا، صدق و امانتداری[۲۸]. آنچه از سخنان ائمه (ع) به دست می‌آید این است که غایت انجام مکارم اخلاق هماره امری دینی نیست. مکارم اخلاق را می‌توان حتی برای موفقیت در امور دنیا نیز به کار گرفت. امام علی (ع) در سخنی ژرف و شگرف در این باب چنین می‌فرماید: حتی اگر هم به بهشت امید و باور نداشتیم و از دوزخ نمی‌هراسیدیم و پاداش و کیفری در میان نمی‌بود، باز هم شایسته بود که در طلب مکارم اخلاق برآییم، زیرا راه موفقیت و پیروزی در زندگی در تحصیل مکارم اخلاق است[۲۹].

این بدان معناست که تحصیل مکارم اخلاق متوجه انسان است از آن جهت که انسان است و نه از آن‌حیث که به وصفی خاص متصف است و مقصدی خاص را دنبال می‌کند. نیز اخلاقی زیستن هیچ ارتباطی با دین و آیین و اندیشه و مکتب خاصی ندارد و به انسان بودن مربوط است. مبحث مهم دیگری که باید درباره دیدگاه امام رضا (ع) مطرح شود بحث از نسبت عقل و اخلاق و اوامر و نواهی اخلاقی است. این بحث در دل خود پرسشی مهم را به وجود می‌آورد: آیا خداوند به چیزی امر می‌کند که از نظر عقل نیکوست و از چیزی نهی می‌کند که از منظر خرد زشت است یا آنچه وی امر و نهی می‌کند، معیار نیکی و بدی است فارغ از اینکه عقل پیش از امر و نهی درکی هر چند اجمالی از آن داشته باشد؟ این بحث هم به مبحث اخلاق مرتبط است و هم به بحث عدل الهی. باید دید موضع امام رضا (ع) در این مبحث مهم چیست و ایشان حسن و قبح‌های اخلاقی را عقلی و ذاتی می‌داند، یا به الهی و شرعی بودن آن حکم می‌کند.

آنچه از سخنان ایشان به دست می‌آید قول به عقلی و ذاتی بودن حسن و قبح‌های اخلاقی است. ایشان به صراحت از کسانی که جایگاه عقل را در دین درک نمی‌کند و اهمیت آن را در اوامر و نواهی شارع نمی‌فهمند انتقاد می‌کند. حسن بن جهم می‌گوید: جمعی از یاران ما در حضور امام رضا (ع) به گفت‌وگو پرداختند و سخن عقل به میان آمد. امام فرمود: دینداری که عقل ندارد مورد اعتنا نیست. عرض کردم: برخی از مردم که قائل به امامت‌اند و به نظر ما خوش عقیده‌اند، آن مقام از خردمندی را ندارند. فرمود: خدا با آنان سخن ندارد، زیرا خدا عقل را آفرید و به او فرمود: رو کن، رو آورد و به او فرمود: پشت کن، پشت کرد و آنگاه فرمود: به عزت و جلالم بهتر و محبوب‌تر از تو چیزی نیافریدم. بازخواست و بخششم متوجه توست[۳۰]. برخی از این روایت استفاده کرده‌اند که از نظر امام کسی که فاقد عقل است، اساساً هیچ امر و نهی‌ای متوجه او نمی‌شود و مشمول هیچ باید و نبایدی واقع نمی‌گردد. هرکس که به او گفته می‌شود که چنین کن و چنان مکن باید پیش از آنکه شرع چنین احکامی را برای وی صادر کند، قادر به تصور و تصدیق آن امور باشد[۳۱]. این تنها خاص امور مربوط به عقل عملی نیست و در باب عقل نظری نیز صادق است، چنان‌که از امام نقل شده که با عقل کاذب و صادق را تشخیص می‌دهیم[۳۲]. اینکه از قول خداوند فرموده به وسیله عقل مؤاخذه می‌کنم و پاداش می‌دهم، در جایگاهی معنادار است که عقل خود مستقلاً بتواند نیک و بد افعال خود را دریابد و شامل همه عاقلان می‌شود و منحصر در دینداران نیست. امام رضا (ع) در سخنانی دیگر آشکارتر از نسبت میان عقل و حکم اخلاقی سخن گفته است. منقول است که از ایشان معنای عقل را پرسیدند. ایشان در پاسخ فرمود: بر دشمنان آسان گرفتن و با دوستان مدارا کردن[۳۳]. این دو فعل اخلاقی مستقیماً از عقل استفاده شده است و امام در مقام پاسخگویی به چیستی عقل به دو حکم عقل عملی اشاره می‌کند، بی‌آنکه از مبنایی شرعی سخن بگوید. در واقع ایشان می‌فرماید عقل از آن حیث که عقل است چنین احکامی دارد که این همان عقلی و ذاتی بودن حسن و قبح اخلاق است.

نکته مهم دیگری که بر اساس سخنان امام رضا (ع) قابل طرح است، بحث از موانع اخلاقی زیستن است. بحث این است که چه عامل یا عواملی مانع می‌شوند که فرد انسانی به رغم آگاهی اجمالی به اهمیت زیست اخلاقی و اهمیت انجام برخی امور، در مقام عمل ناتوان از چنین امری می‌شود. از سخنان امام می‌توان پاسخ‌های متعددی را به دست آورد. یکی از مهم‌ترین موانع از نظر ایشان نفس است. مراد از نفس در اینجا همان نفس اماره است. در میان انواع نفس، آنچه در میان خلق بیشتر در کار است، این نفس است و در اغلب مواردی که از نفس در اخلاق سخن می‌رود، مراد همین نفس امّاره است که به تعبیر قرآنی به بدی یاد می‌کند مگر اینکه خداوند رحم کند ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ [۳۴]. در متون دینی به حدی که از زشت‌کاری‌های نفس اماره سخن رفته، در باب هیچ موجود پلید دیگری، حتی شیطان و اعوان و انصارش سخن گفته نشده است. همه اهتمام اولیای دین این بوده که این نفس را در مهار در آورند و او را به مراتب بالاتر ارتقا دهند. آن‌چه از سخنان ایشان به دست می‌آید این است که هرکس نتواند از دست نفس و وساوس مستدام آن خلاصی بیابد، از دست هیچ شیطانی نخواهد گریخت و به هیچ خیری نائل نخواهد شد. امام پیکار با نفس اماره را جهاد اکبر - در مقابل جهاد اصغر که پیکار با دشمنان دین و وطن است - می‌خواند و به مراتب آن را مقامی برتر و مهم‌تر از جنگ با دشمنان بیرونی می‌دانست[۳۵]. امام چندین راه عمده برای رهایی از نفس ارائه می‌کند. یکی از آنها مشغول شدن به عبادات و ریاضات شرعی است. با مجبور ساختن نفس به آنچه خوش ندارد می‌توان برخی از سرکشی‌های آن را مهار کرد. کم خوردن، کم خفتن، قیام و قعود و سجده بسیار و مشغول شدن به کارهای دشوار از جمله مصادیق ریاضتی است که حضرت برای خاموش کردن شعله‌های نفس بیان می‌کند. اینکه قرآن کریم می‌فرماید نماز انسان را از فحشا و منکر باز می‌دارد ﴿اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ [۳۶]، بیانگر همین کارکرد عبادات است. امام از قول پیامبر (ص) دعایی را ذکر می‌کند که بر اساس آن ایشان از خداوند خلاصی از نفس اماره را خواهان بوده است[۳۷]. یکی دیگر از راه‌هایی که ایشان برای مهار نفس و وادار کردن آن به کارهای نیک بر می‌شمرند، محاسبه دائم نفس و شناخت وساوس آن است.

ایشان می‌فرماید: کسی که نفسش را به پای حساب بکشد، سود می‌برد و کسی که از آن غافل شود، زیانکار است، و برترین مرتبه عقل مهار نفس خویش است[۳۸]. راه دیگری که برای مهار نفس از ناحیه امام ارائه می‌شود، قرار گرفتن در محضر صاحبان خرد است. مجاورت انسان آگاه و الهی اندک اندک نفس را از موضع دیوی و ددی بیرون می‌آورد و او را خوی انسانی - الهی می‌دهد و به کارهای نیکو وادار می‌سازد.[۳۹] مانع دیگر عمل اخلاقی شیطان و وسوسه‌های اوست. او انسان را با وسوسه‌های دائمی‌اش از کارهای نیک دور می‌دارد و به کارهای ناپسند ترغیب می‌کند[۴۰]. مانع دیگر اخلاقی زیستن از نظر ایشان، محبت دنیا و فریب‌های آن است. دنیا خود را چنان جلوه می‌دهد که انسان گمان می‌کند برای حفظ آن و تکاثر و برتری جویی در آن، باید به هر عمل درست و نادرستی دست یازد و اخلاقی بودن را فراموش کند. این مطلبی است که مکرر از همه معصومان (ع) نقل شده است[۴۱]. مانع دیگر اخلاقی عمل نکردن از منظر امام، عدم ایمان به خدا و روز بازپسین است. انسان مؤمن به این امور، چنان‌که گفته شد، اهل انجام اعمال غیر اخلاقی نیست،؛ چراکه از خداوند و حساب قیامت ترسان است و نمی‌خواهد که در موضع حساب شرمنده و محکوم به عذاب شود[۴۲]. آموزه‌های اخلاقی امام رضا (ع) ویژگی‌های مثبت مکتب خوف‌گرایی و رجاگرایی را همراه با یکدیگر دارد و از نقاط منفی آنها پرهیز دارد. در نگرش اخلاقی ایشان، گرایش تام و تمام به دنیا تقبیح می‌شود، اما به هیچ‌وجه توصیه به تعطیل‌ کردن امور دنیا و کناره‌جستن از آن ملاحظه نمی‌شود. زهد و اجتناب از محرمات و مکروهات توصیه می‌شود، اما هرگز در جمع بودن و با خلق خوش‌خلق بودن و بهره‌مندی از مواهب دنیا منع نمی‌شود. آن‌چه در برخی مکاتب اخلاقی خوف‌گرا و نیز گروه‌های متصوفه اهل زهد در افراط در خلوت‌ جستن و عبادت فردی دیده می‌شود، در آموزه‌های امام دیده نمی‌شود. تعیین محدوده اعتدال اخلاقی نیز از نظر ایشان در وضعیت‌های و موقعیت‌های گوناگون متفاوت است، از این‌رو، مانند اخلاق ارسطویی به نحو انتزاعی به بیان خط افراط و تفریط پرداخته نمی‌شود. ایشان اخلاقی‌زیستن را وسیله‌ای برای رسیدن به سعادت اخروی می‌داند، اما به تأثیرات اجتماعی و فردی آن توجه دارد. از این‌رو، هر چند مانند معتزله به ذاتی‌بودن حسن و قبح افعال معتقد است، اما مانند اشاعره به پیامدهای عمل اخلاقی و کارکردهای آن توجه دارد و اخلاق را در دایره انتزاعیات عقلی تعریف نمی‌کند.[۴۳]

منابع

پانویس

  1. کتاب العین، ج۴، ص۱۵۱؛ المفردات، ص۲۹۷؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۸۶.
  2. تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، ص۵۱.
  3. مشتاقی و مهجوری، ص۲۴۱.
  4. «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمی‌دارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳
  5. «و آنان را که در پی خشنودی پروردگارشان شکیبایی پیشه می‌کنند و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه ما روزی آنان کرده‌ایم پنهان و آشکار می‌بخشند و به نیکی، بدی را دور می‌دارند؛ فرجام (نیک) آن سرای است» سوره رعد، آیه ۲۲
  6. «در بسیاری از گفت‌وگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جستجوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴
  7. «و از کافران و منافقان فرمان نبر و به آزارشان بها مده و بر خداوند توکل کن و خداوند (تو را) کارساز، بس» سوره احزاب، آیه ۴۸.
  8. «آنگاه، از کسانی خواهد بود که ایمان آورده‌اند و یکدیگر را به شکیبایی و یکدیگر را به مهرورزی سفارش می‌کنند» سوره بلد، آیه ۱۷.
  9. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  10. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۶۹.
  11. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۵۰؛ الأمالی، صدوق، ص۲۷۱.
  12. بحار الأنوار، ج۶۸، ص۳۹۲.
  13. جامع الأخبار، شعیری، ص۱۰۷.
  14. فقه الرضا (ع)، ص۲۵۲.
  15. بحار الأنوار، ج۵۸، ص۱۲۹؛ منهاج البراعة، خویی، ج۱۹، ص۳۲۵.
  16. جامع الأخبار، شعیری، ص۱۰۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۵۲.
  17. صحیفة الإمام الرضا (ع)، ص۶۷.
  18. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۳۸.
  19. صحیفة الإمام الرضا (ع)، ص۶۵؛ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۹۲.
  20. بحار الأنوار، ج۷۱، ص۹۷.
  21. فقه الرضا (ع)، ص۳۵۴.
  22. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۷۸ – ۱۸۴.
  23. مکارم الأخلاق، ص۹؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۱۰.
  24. بحار الأنوار، ج۶۶، ص۳۹۴.
  25. «نیکی با بدی برابر نیست؛ به بهترین شیوه (دیگران را از چالش با خود) باز دار، ناگاه آن کس که میان تو و او دشمنی است چون دوستی مهربان می‌گردد * و این را جز به آنان که می‌شکیبند، و جز به آنان که بهره‌ای سترگ دارند فرانیاموزند» سوره فصلت، آیه ۳۴-۳۵.
  26. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۹۵، ۲۱۵.
  27. الأمالی، طوسی، ص۴۷۸.
  28. بحار الأنوار، ج۶، ص۳۹۴.
  29. مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۳.
  30. الکافی، ج۱، ص۲۷ – ۲۸.
  31. شرح أصول الکافی، ملاصدرا، ج۱، ص۵۸۹.
  32. الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۳.
  33. الأمالی، صدوق، ص۲۸۳ – ۲۸۴.
  34. «و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه 53.
  35. بحار الأنوار، ج۶۷، ص۶۸؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۴۰.
  36. «آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگ‌تر است و خداوند می‌داند که چه انجام می‌دهید» سوره عنکبوت، آیه 45.
  37. إقبال الأعمال، ج۲، ص۵۵۴ – ۵۵۵.
  38. بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۲.
  39. مستدرک الوسائل، ج۸ ص۳۲۴.
  40. الکافی، ج۲، ص۱۸۸؛ معانی الأخبار، ص۱۳۹.
  41. الکافی، ج۱، ص۱۲۸- ۱۲۹.
  42. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۴۴، ۵۰.
  43. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «اخلاق»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۱۹-۲۵.