مقدمه

یوم حنین در آیه ۲۵ از سوره توبه مذکور است و در خلال سه آیه حوادث حنین خلاصه گردیده مضمون آیات چنین می‌باشد:

«خداوند شما را در بسیاری از موارد و در روز حنین یاری کرد و در آن روز کثرت نفرات، موجب اعجاب شما شده بود، لکن زیادی عده، شما را سودی نداد و آن سرزمین فراخ با وجود وسعتی که داشت بر شما تنگ گردید و پشت به هزیمت دادید سپس خداوندآرامش خاطر را بر پیغمبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و ایشان را با سپاهی که شما نمی‌دیدید تأیید فرمود و کافران دچار شکنجه و عذاب گردیدند. آری کیفر کافران چنین است. پس از آن خدا توبه هر کس را که بخواهد میپذیرد چه خدا آمرزنده و مهربان است».

قتاده گفته است: حنین وادیی است میان مکه و طائف اما «عروه» آن را وادیی در «ذی المجاز» دانسته.

صاحب کتاب تبیان نخست حنین را به عنوان آنکه نام وادی است و مذکر است منصرف می‌داند سپس به اعتبار آنکه نام بقعه‌ای باشد و مؤنت شمرده شود منع صرف آن را جایز شمرده است.

بر حسب مندرجات سیرة ابن هشام، غزوۀ حنین چنین اتفاق افتاد: در سال هشتم هجرت پیش از فتح مکه «مالک بن عوف نضری» قبیلة هوازن را به جنگ با پیغمبر دعوت کرد. عده‌ای از قبایل هوازن من‌جمله «کعب» و «کلاب» در این جنگ شرکت نکردند. مالک، زنان و اموال قبیله را همراه آورده بود تا افراد قبیله را بر جنگ و دفاع باعث آیند. در لشکر مالک، پیری بود مجرب و کار آزموده به نام «دریدبن الصمه» که او را با کجاوه میآوردند و در پیشامدهای مهم، مالک با او مشورت می‌کرد. چون لشکر به وادی اوطاس رسید مالک گزارش کار را بر درید عرضه داشت. وی همراه بودن مال وعیال را نپسندید و چون شنید که قبایل کعب و کلاب همراه نیستند جنگ را در صلاح ایشان ندانست اما مالک سخن او را نشنید و به جنگ شتافت و به یاران خود دستور داد که در قلل اطراف وادی حنین کمین کنند و غلاف‌های شمشیرهای خود را بشکنند و صبحگاهان پیش از طلوع آفتاب به لشکر پیغمبر حمله برند. از جانب دیگر حضرت رسول با دوازده یا هشت هزار سپاهی آماده جنگ شد و به وسیله بازرسان از وضع دشمن آگاه گردید و برای تکمیل ساز و برگ لشکر صد عدد زره از «صفوان بن امیه» عاریه گرفت و به این ترتیب اسلحة لشکر کامل شد. لکن لشکر پیغمبر وقتی به وادی حنین رسید که دشمن، قلل و سنگرها را تصرف کرده بود و چون صبحگاهان بناگاه حمله شروع گردید سپاه اسلام هزیمت یافت و با پیغمبر بیش از نه یا یازده نفر باقی نماند. حضرت رسول به عباس بن عبدالمطلب فرمود تا سپاهیان را ندا دهد و به بازگشت تشویق کند و خود آن حضرت دست دعا برداشته از درگاه خدا درخواست فتح و ظفر کرد. خداوند در دل دشمنان رعب و هراس افکند گر چه در آغاز کار بسیاری از مشرکین و منافقین خوشدل شدند اما این خوشدلی دیری نپائید حتی «شیبة بن عثمان بن ابی طلحه» که خیال قتل پیغمبر را به انتقام خون پدر خویش در سر میپروراند جرئت نکرد گامی پیش گذارد.

انصار بازگشتند و به لشکر دشمن حمله ور شدند حضرت علی، علمدار لشکر دشمن را از پای درآورد و بسیاری از مشرکان در این جنگ کشته شدند. بنا به نقل تفسیر صافی شش هزار تن به دست لشکر اسلام افتادند.

سپاه هزیمت یافته دشمن در وادی اوطاس ومحل‌های دیگر مورد تعقیب مسلمین واقع شدند و چند جنگ محلی اتفاق افتاد و مالک بن عوف به طائف برده شد.

در این جنگ بود که حضرت پیغمبر دستور فرمود « مَنْ قُتِلَ قتیلا فَلَهُ سَلَبَهُ» بنا به نقل تفسیر صافی جماعتی از مشرکان پس از خاتمه جنگ، اسلام آوردند و پیغمبر ایشان را مخیر ساخت که یا اسیران به ایشان رد شود یا اموال ایشان مسترد گردد و چون آنان رد اسیران را برگزیدند پیغمبر دستور فرمود که اسراء به ایشان رد گردد. در سیره ابن هشام مسطور است که در این جنگ غلامی نصرانی در صف مشرکان شرکت داشته است و شاید تنها این غلام در زمره بندگان و موالی در این جنگ حاضر شده و شاید که مسیحیان غیرمستقیم در این جنگ‌ها شرکت می‌جستند.

در سیره ابن هشام حدیثی است مبتنی بر اینکه چون پیغمبر دستور داد که لشکریان را به بازگشت دعوت کنند ناگهان موران سیاه، همه وادی را فرا گرفتند و در تفسیر صافی روایتی است که به موجب آن پس از خاتمه جنگ یکی از صحابه گفت آن سفید جامگان که بر اسبان ابلق سوار بودند کجا رفتند؟

شاید روایت در زمینه و در توجیه  وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا [۱] منقول باشد و بسا است که سپاهیان غیرمرئی همان آرامش خاطر پیغمبر و رعب و هراس دشمنان و همکاری طرفداران پیغمبر در سپاه دشمن بوده است.

در این جنگ شور و هیجان به جائی می‌رسد که بنا به نقل سیره، ام سلیم یک زن آبستن، شمشیر بر می‌دارد و می‌خواهد به جنگ مشرکان بشتابد و در عین حال هزیمت یافتگان را سرزنش می‌کند.

مفسرین گفته‌اند  أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ [۲] ناظر به هنگامی است که ابوبکر با یکی دیگر از مسلمین چون عدة انبوه لشکر اسلامی را دید گفت ما با چنین عده‌ای کثیر هرگز مغلوب نخواهیم شد. و در روایتی این سخن را به خود پیغمبر نسبت داده‌اند لکن روایت به نظر بسیار ضعیف می‌نماید.[۳]

پانویس

  1. «آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است» سوره توبه، آیه ۲۶.
  2. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  3. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 298-301.

منابع

بازگشت به صفحهٔ «حنین در قرآن».