حنین در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

حنین، مکانی است بین مکه و طائف و در حال حاضر بخشی از کشور عربستان فعلی است[۱].

جغرافیای حنین در سوره مبارکه توبه

﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ...[۲]. این آیه با توجه به روایات تاریخی و تفسیری؛ یادآور غزوه‌ای است که در سال هشتم هجرت، اتفاق افتاد و محل آن حادثه را، قرآن مجید مکانی به نام حنین معرفی می‌نماید.

برخی از نویسندگان می‌نویسند: «قتاده گفته است: حنین وادیی است؛ میان مکه و طائف، اما عروه، آن را وادیی، در ذی المجاز دانسته است»[۳].

برخی از دانشمندان می‌نویسند: «حنین اسم بیابانی است میان مکه و طائف که جنگ معروف حنین در آنجا اتفاق افتاد و رسول خدا(ص) با قوم هوازن و ثقیف مصاف داد»[۴]. برخی از علما، در تفسیر خود می‌نویسند: «حنین سرزمینی است؛ در نزدیکی شهر طائف... و غزوه‌ای که در آنجا واقع شد، به نام غزوه حنین معروف شده... نام دیگر آن غزوه اوطاس و غزوه هوازن است. اوطاس، نام سرزمینی، در همان حدود... است» [۵]. برخی از پژوهشگران، در این باره می‌گویند: «حنین،... در فاصله سی کیلومتری مکه ـ طائف قرار دارد»[۶].[۷]

از اعلام مصرّح قرآن و نام یکی از غزوات پیامبر(ص)

حُنین، دره‌ای وسیع با تنگه‌ها و شکاف‌های بسیار و شیب تند در شرق مکه و در مسیر مکه به طائف است که فاصله آن تا مکه در سه شب پیموده می‌شد. برخی این فاصله را بیش از ۱۰ میل[۸] و به گزارشی ۲۶ کیلومتر می‌دانند[۹]. حنین، قسمتی از قلمرو بیابان‌نشینان هوازن بود و به سبب جنگی در سال ۸ هجری میان پیامبر و هوازن و ثقیف، مشهور گشت و در قرآن نیز یک‌بار به نام آن تصریح شده است. (توبه / ۹، ۲۵) هوازنیان از شاخه قیس بن عیلان و از قبایل بزرگ بیابان‌نشین عدنانی بودند که در قسمت‌هایی از نجد و نزدیک طائف و مکه می‌زیستند[۱۰]. بنی‌جشم، بنی‌نصر بن معاویه بن بکر[۱۱]، بنی‌صعصعة بن معاویة بن بکر[۱۲] و بنی‌نصر بن سعد بن بکر[۱۳] زیرمجموعه‌های هوازن یاد شده‌اند و از میان این شاخه‌ها، گروه بنی‌عامر بن صعصعه بیشترین بودند[۱۴]. ثقفیان طائف نیز هرچند به گزارشی از نظر خونی و نسب با هوازن یکی نبودند[۱۵]، به جهت هم‌پیمانی با هوازن[۱۶] در این جنگ در کنار آنان قرارداشتند.[۱۷].

لشکرکشی هوازن

در سال ۸ هجری که پیامبر(ص) به دنبال عهدشکنی قریش، فتح مکه را قصد کرد و به گردآوری نیرو پرداخت، مسلمانان را از مقصد خویش آگاه نکرد. حرکت سپاه پیامبر(ص) قبایل ثقیف و هوازن را، که تا آن زمان اسلام نیاورده بودند و در درگیری‌های قریش با پیامبر(ص) و مسلمانان نیز کنار مشرکان بودند، به شدت نگران کرد و این نگرانی پس از فتح مکه جدی‌تر شد، ازاین‌رو تصمیم گرفتند پیش از حمله آن حضرت، خود در این امر پیشگام شوند[۱۸] و با گردآوری نیرویی بیش از ۲۰۰۰۰ نفر[۱۹] ـ که اغراق‌آمیز به نظر می‌آید ـ به سوی مکه حرکت کردند.

تیره‌های هوازنی نسب بنی‌جشم بن سعد، بنی نصر بن معاویه، با همه نیروهای خود در این نبرد حاضر بودند؛ اما از بنی‌عامر بن صعصعه، بزرگ‌ترین زیرمجموعه هوازن، تنها دو شاخه بنی‌هلال و بنی‌عمرو سپاه را همراهی کردند و شاخه‌های بنی‌نمیر، بنی کلاب و بنی‌کعب در این جنگ شرکت نکردند[۲۰]. همه ثقیفیان نیز با دو شاخه احلاف و بنی‌مالک در کنار متحدان هوازنی خود ایستادند[۲۱]. فرماندهی کل سپاه بر عهده مالک بن عوف از تیره بنی‌نصر هوازن بود که ۳۰ سال داشت. شاخه ثقفی احلاف به فرماندهی قارب بن‌اسود و شاخه بنی‌مالک به فرماندهی ذوالخمار سُبیع بن حارث نیز زیر فرمان مالک قرار داشتند[۲۲]. به تدبیر مالک و برای پایداری سپاه، بیابان‌نشین‌های هوازن با زنان، فرزندان و چارپایان خود در این لشکرکشی شرکت کردند[۲۳]. با حضور درید بن صمه که پیری نابینا و باتجربه از بنی جُشم بود و در آن زمان ۱۶۰ سال داشت، سپاه هوازن می‌توانست از تجارب جنگی او بهره گیرد[۲۴]. وقتی لشکر هوازن در دره اوطاس مستقر شد، درید، اوطاس را به اردوگاهی سپاه پسندید؛ اما زمانی‌که صدای کودکان و چارپایان را شنید، مالک را نکوهید و هشدار داد که به اسارت رفتن زنان و فرزندان، در صورت شکست سپاه، بر ننگ شکست خواهد افزود و حضور این افراد هیچ‌گاه مانع فرار سپاه شکست خورده نخواهد شد[۲۵]. درید همچنین سبب عدم همراهی برخی شاخه‌های هوازن را ـ چون بنی‌کعب، بنی‌کلاب و بنی‌نمیر ـ پیش‌بینی آنان در خصوص شکست هوازن دانست، از این رو هوازنی‌ها را به بازگشت به سرزمین خود و خودداری از جنگ ترغیب کرد[۲۶]؛ اما مالک او را پیری خواند که عقل و علمش نابود شده است و چون نگران اثرگذاری سخنان و مخالفت‌های درید بر عزم هوازنی‌ها بود، کسان قبیله خود را تهدید کرد، چنانچه هوازن از او اطاعت نکنند، خود را با شمشیر خواهد کشت. هوازنی‌ها نیز که کس دیگری را شایسته فرماندهی نمی‌دانستند، بر فرمانبری و همراهی خود از مالک تأکید کردند[۲۷] و در پی آن، سپاه مشرکان با برنامه‌ریزی و نقشه مالک، خود را شبانه در کمینگاه‌های حنین که میان اردوگاه دو سپاه بود، پنهان کردند، تا در شرایط مناسب بر سپاه پیامبر(ص) هجوم آورند[۲۸]. به دیده قتاده و ضحاک، «قوم اولی بأس» در آیه ۱۶ فتح همان هوازن و ثقیف است. براین‌اساس، زمانی‌که پیامبر(ص) در سال ۶ هجری برای انجام‌دادن عمره روانه مکه شد ـ که سرانجام به صلح حدیبیه انجامید ـ بسیاری از اعراب مسلمان بیابانگرد از همراهی آن حضرت سرباز زدند و خدا نیز آنان را تهدید کرد که باید روزی خود را برای نبرد با چنین قوم نیرومندی آماده کنند، تا از این رهگذر، اشتباه خود را جبران کنند[۲۹]: ﴿قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ ٱلْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَىٰ قَوْمٍ أُو۟لِى بَأْسٍۢ شَدِيدٍۢ تُقَـٰتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِن تُطِيعُوا۟ يُؤْتِكُمُ ٱللَّهُ أَجْرًا حَسَنًۭا وَإِن تَتَوَلَّوْا۟ كَمَا تَوَلَّيْتُم مِّن قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًۭا[۳۰].[۳۱].

تدابیر پیامبر در رویارویی با دشمن

پیامبر(ص) با اطلاع از تصمیم هوازن و همراهی ثقیف با آنان، مسلمانان را برای مقابله با اقدام دشمن بسیج کرد. آن حضرت برای تجهیز بیشتر سپاه خود ۱۰۰ و به نقلی ۴۰۰ زره[۳۲] و برخی دیگر وسایل جنگی از صفوان بن امیه از سران مکه که هنوز مسلمان هم نشده بود، عاریه گرفت[۳۳]؛ همچنین عتاب بن اسید اموی را حاکم مکه[۳۴] یا جهت اقامه نماز گمارد[۳۵] و معاذ بن جبل انصاری را برای آموزش قرآن و احکام در مکه[۳۶] و سپس با ۱۲۰۰۰ مرد جنگی روز شنبه ۶ شوال سال ۸ هجری[۳۷] به سوی دشمن حرکت کرد؛ از این سپاه ۲۰۰۰ نفر تازه مسلمانان مکه و ۲۰۰ نفر سواره بودند[۳۸]. برخی از سپاهیان به طمع به دست آوردن غنائم در پیکار شرکت کردند. سران مکه نیز که به تازگی اسلام آورده بودند و ایمان راسخی نداشتند، با مردان قبیله خود آمدند؛ حتی بسیاری از آنان امیدوار بودند در این نبرد شکست پیامبر(ص) را شاهد باشند[۳۹]. بلاذری، زمان حرکت سپاه اسلام را در عید فطرشوال) سال ۸ هجری خوانده[۴۰]؛ ولی برخی دو شب پیش از اتمام ماه رمضان می‌دانند[۴۱]. پیامبر(ص) خالد بن ولید را به فرماندهی مردان جنگی «بنی‌سلیم» برگزید و آنان را به مقدمه و پیشقراولی سپاه پیش فرستاد[۴۲]. پرچم‌های مهاجران با رنگ‌های سیاه یا سفید به دست علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، سعد بن ابی وقاص و عمربن خطاب و پرچم‌های انصار با رنگ‌های سبز یا قرمز به سعد بن عباده، حباب بن منذر و اسید بن حضیر سپرده شدند[۴۳] و مهاجران و انصار هر کدام شعار خاص خود داشتند[۴۴]. پیامبر(ص) کلاهخود و دو زره به تن کرده و بر قاطر سفید خود «دُلدُل» سوار بود[۴۵]. آمار سپاهیان پیامبر(ص) در این نبرد در سنجش با دیگر پیکارها بسیار بیشتر بود و این امر شگفتی و غرور برخی از مسلمانان را در پی داشت، به‌گونه‌ای که از پیروزی خود اطمینان داشتند و سخنان مغرورانه بر زبان می‌راندند [؛ ولی پیامبر(ص) از شنیدن این سخنان آزرده خاطر شد[۴۶]. خدا در آیه ۲۵ توبه به تعجب و غرور مسلمانان از فزونی شمار خود تصریح دارد: ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ ٱللَّهُ فِى مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍۢ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْـًۭٔا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ ٱلْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ[۴۷]. در این آیه خدا اشاره دارد که مسلمانان به جهت فراوانی سپاه از یاد خدا و امداد او غافل شدند. واقدی به نقل از سعید بن مسیب، از ابوبکر به همان شخصی یاد می‌کند که انبوه سپاهیان او را مغرور ساخته بود[۴۸] و ابن سعد و بلاذری نیز به این مطلب اشاره دارند[۴۹]. برخی نیز فردی از بنی‌بکر را گوینده این کلام می‌دانند[۵۰].[۵۱].

آغاز نبرد حنین

همان‌گونه که برپایه روایت مشهور حرکت سپاه پیامبر(ص) از مکه در ۶ شوال گزارش شده است، روایت مشهور در آغاز نبرد حنین نیز ۱۰ شوال است[۵۲]؛ لیکن ابن شهر آشوب و ابن خلدون یکم شوال[۵۳] و ابن حبیب بغدادی و ابن قتیبه نیمه شوال[۵۴]. را زمان نبرد می‌دانند و بلاذری نیز که یکم شوال را زمان حرکت سپاه می‌داند و به پیمایش مسافت مکه تا حنین در سه روز تصریح دارد[۵۵]، باید به تاریخ دیگری معتقد باشد.

مسلمانان پس از سه روز پیمایش مسافت در پایان روز سوم به نزدیکی حنین رسیدند و پیامبر(ص) عبداللّه بن ابی‌حدرد را برای کسب اطلاع از وضعیت منطقه و سپاه دشمن به میان آنان فرستاد[۵۶]. عبداللّه‌در گزارش خود به پیامبر وضعیت سپاه هوازن و نقشه غافلگیرانه آنان را به آگاهی آن حضرت(ص) رساند؛ اما برخی از صحابه با شنیدن سخنان عبداللّه‌در درستی گزارش او تردید کردند. مالک بن عوف نیز با همین نگرش افرادی را به سوی سپاه پیامبر(ص) فرستاد؛ ولی چون فرستادگان او در بازگشت، سپاه اسلام را سپاه آسمانی وصف کردند و جنگ با آنان را بی‌ثمر دانستند، آنها را به ترسو بودن متهم کرد و دستور داد که همه آنان زندانی شوند، تا وصف‌های رعب‌انگیز آنان به گوش هوازنی‌ها نرسد و مایه ترس و وحشت آنان نگردد[۵۷]؛ سپس فردی شجاع را برگزید تا او نیز از سپاه مسلمانان خبر آورد؛ لیکن او نیز همانند خبر فرستادگان پیشین را گزارش کرد.

در آن شب یکی از سواره‌نظام‌های پیامبر(ص) جهت حفاظت از اردوگاه مسلمانان، مأمور دیدبانی و پاسبانی شد[۵۸] و در آن سوی جبهه مالک، فرمانده سپاه هوازن، گروه‌هایی را در مخفیگاه‌ها و شکاف‌های دره حنین جای داد. مسلمانان پس از استراحت شبانه، سحرگاه به سوی حنین حرکت کردند؛ زمانی‌که طلایه سپاه به فرماندهی خالد وارد دره شده بودند و پیامبر اکرم(ص) نیز همراه دیگر سپاهیان به کندی از سراشیبی دره پایین می‌آمدند، ناگهان هوازنیان از تنگه‌ها و شکاف‌های کوه‌ها بیرون ریختند و طلایه سپاه اسلام نخست بر اثر غافلگیری از صحنه جنگ گریختند و به دنبال آنان اهل مکه و سپس دیگر دسته‌های سپاه با پذیرش شکست فراری شدند[۵۹]، به‌گونه‌ای که تنها شمار اندکی از یاران پیامبر(ص) کنار آن حضرت در میدان جنگ ایستادگی و تلاش کردند، تا پیامبر(ص) را از فشار حملات دشمن نجات دهند. مالک بن عوف، فرمانده سپاه هوازن وقتی شکست و فرار مسلمانان را دید در پی پیامبر رفت تا آن حضرت را بکشد؛ اما ایمن بن ام ایمن که از پایداران حنین بود به مقابله با او شتافت و راه را بر مالک بست، گرچه خود نیز در نبرد با مالک به شهادت رسید[۶۰]. تاریخ‌نگاران در ذکر نام یاران اندکی که کنار پیامبر(ص) ماندند، دیدگاه‌های گوناگونی دارند: یعقوبی و مفید از ۹ تن از بنی‌هاشم به مدافعان پیامبر(ص) یاد می‌کنند: عباس عموی پیامبر(ص) و ۸ تن از عموزادگان حضرت به نام‌های علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، فضل فرزند عباس، ابوسفیان، ربیع و نوفل فرزندان حارث بن عبدالمطلب، عبدالله فرزند زبیر بن عبدالمطلب و عتبه و معتب فرزندان ابولهب بن عبدالمطلب، مدافعان هاشمی پیامبر بودند[۶۱]؛ همچنین دیگران از ایمن بن ام ایمن[۶۲]، اسامة بن زید[۶۳]، جعفر فرزند ابوسفیان بن حارث[۶۴]، ابوبکر[۶۵] و عمر بن خطاب[۶۶] نیز جزو این گروه یاد کرده، در حالی که ابن قتیبه، ابن اثیر و ابن هشام از نوفل بن حارث، عبداللّه بن زبیر و دو فرزند ابولهب در میان این دسته یاد نکرده‌اند[۶۷]؛ همچنین واقدی ۴ زن را به نام‌های ام عماره، ام سلیم، ام سلیط و ام حارث که همگی از بنی‌نجار خزرج بودند، جزو پایداران حنین خوانده است[۶۸]. در این مرحله، برخی از سران قریش نیز که به ظاهر اسلام آورده بودند به تمسخر مسلمانان و توهین به پیامبر(ص) پرداختند: ابوسفیان در وصف وحشت و فرار مسلمانان گفت: قسم به خدا! تا دریا] فاصله بسیار [فرار خواهند کرد[۶۹] و کلدة بن حنبل، برادر مادری صفوان بن امیه نیز این روز را روز باطل شدن سحر و جادوی پیامبر دانست[۷۰]؛ حتی فردی چون شیبة بن عثمان[۷۱] که در اُحد پدر و عمویش را از دست داده بود، خواست از این فرصت بهره گیرد و پیامبر(ص) را بکشد[۷۲]، از این رو به سوی ایشان رفت؛ ولی آن حضرت با وی سخن گفت و او را آرام کرد[۷۳]. برپایه گزارشی که منابع تاریخی آن را تنها از عباس بن عبدالمطلب نقل کرده‌اند، رسول خدا(ص) آن‌گاه که با فرار و هزیمت مسلمانان روبه‌رو شد، نخست با سخنان خود آنان را به پایداری و ادامه نبرد ترغیب کرد و چون سپاه پراکنده شدند، از عباس خواست که با بانگ رسای خود و با یادآوری بیعت رضوان در حدیبیه، آنان را به بازگشت فراخواند. عباس نیز فراریان را با عناوینی چون اصحاب سوره بقره و اصحاب سمره و حدیبیه به دور پیامبر(ص) گرد آورد[۷۴]. به نظر می‌رسد چنین گزارش‌هایی در دوره بنی‌عباس به سیره نبوی افزوده شده باشد، چنان‌که از مغازی روایت هست که پیامبر(ص) خود با این القاب یارانش را فراخواند[۷۵]. زمانی‌که شمار یاران پیامبر(ص) به ۱۰۰ رسید، آن حضرت با خواندن رجز به همراه صحابه خود بر هوازن یورش برد[۷۶]؛ همچنین به گزارشی از موسی بن عقبه و عباس بن عبدالمطلب، پیامبر(ص) مشتی خاک را به سوی کافران پاشید و آنان را نفرین کرد[۷۷]. علی(ع) با کشتن پرچمدار هوازن که سوار بر شتر سرخ موی خود با نیزه‌ای بلند هماورد می‌طلبید[۷۸] سبب فرار هوازن و دسته شاخه احلاف ثقیف گردید و تنها گروهی از شاخه بنی مالک ثقیف پایداری کردند که آنان نیز سرانجام شکست خوردند و از عرصه نبرد گریختند[۷۹]. مفید، سهم علی(ع) را در کشتن مشرکان ۴۰ تن دانسته[۸۰] و برخی نیز از ابوطلحه انصاری ـ از تیره بنی‌نجار خزرج ـ به کشنده ۲۰ تن از مشرکان یاد می‌کنند[۸۱]؛ لیکن ابوعمر این خبر را ضعیف می‌داند[۸۲]. از آنجا که هوازنیها زنان و فرزندان خود را در این جنگ به همراه آورده بودند، برخی از مسلمانان برخلاف دستور پیامبر(ص) شماری از آنان را به قتل رساندند و پیامبر(ص) با مشاهده این رفتار مسلمانان، بار دیگر سپاهیان خود را از کشتن زنان و فرزندان برحذر داشتند[۸۳]. سرانجام، سپاه اسلام به کمک لشکر الهی بر مشرکان چیره شدند. خدا در آیات ۲۵ - ۲۷ توبه ضمن تصریح به نام حنین، رخدادهای آن را به تصویر کشیده است: ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ * ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ * ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۸۴]. خدای سبحان در این آیات از یاری رساندن خود به مسلمانان در موارد بسیار و در نبرد حنین یاد می‌کند و به دنبال آن به نزول آرامش بر پیامبر(ص) و مؤمنان، پس از آنکه بسیاری از سپاه از صحنه نبرد گریخته بودند، اشاره می‌فرماید و حضور سپاهیان الهی را که دیدنی نبودند برای یاری رسانی به مسلمانان، گوشزد می‌کند.

مفسران، جنود را در این آیه ملائکه‌ای می‌دانند که به امر خدا و در حمایت از سپاه بر هوازنیان حمله‌ور شدند[۸۵]. و تاریخ نگاران نیز بر این امر تصریح کرده‌اند[۸۶]؛ ولی واقدی به نقل از جبیر بن مطعم و بزرگان انصار از حمله مورچه‌های سیاه بر سپاه مشرکان خبر داده است[۸۷]، در حالی که گزارش‌هایی که از رؤیت ملائکه یا مورچه‌های سیاه حکایت دارند[۸۸] با مفاد آیه «واَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها» مخالف‌اند؛ زیرا آیه از امداد غیبی نامشهود سخن می‌گوید.

با فرار هوازن، زنان و فرزندان و اموال آنان به دست مسلمانان افتاد و پیش‌بینی درید بن صمه جشمی رخ داد.[۸۹].

تعقیب فراریان

بسیاری از ثقیف، پس از فرار از جنگ به طائف بازگشتند و در پناه حصار شهر قرار گرفتند و فرمانده هوازن، مالک بن عوف نیز به ثقفیان پناه برد. برخی هم به وادی نخله (در ۴۳ کیلومتری شمال شرقی مکه)[۹۰] و گروهی از هوازنیان نیز به دره اوطاس، اردوگاه هوازن، گریختند[۹۱]. پیامبر(ص) نیز برای جلوگیری از هرگونه سازماندهی دوباره سپاه مشرکان، گروه‌هایی را برای تعقیب فراریان فرستاد: دسته‌ای از مسلمانان به نخله رفتند و با فراریان به این منطقه درگیر شدند که در جریان آن، درید بن صمّه، مشاور فرمانده هوازن، به دست ربیعة بن رفیع انصاری کشته شد[۹۲]. گروهی نیز به فرماندهی ابوعامر اشعری برای حمله به فراریان به اوطاس اعزام شدند. گرچه در این درگیری ابوعامر به شهادت رسید، مسلمانان با هدایت برادرش ابوموسی اشعری توانستند بر دشمن چیره شوند[۹۳]. گریختگان به سوی طائف که ابوسفیان و نیروهای زیر امر او آنها را تعقیب کرده بودند، نخست توانستند ابوسفیان را فراری دهند[۹۴]؛ اما سرانجام با محاصره ۱۵ تا ۴۰ روزه[۹۵] طائف به دست پیامبر(ص) و مسلمانان روبه‌رو شدند. گرچه سپاه حضرت در این محاصره به فتح طائف موفق نشد، با تدابیر ایشان و اسلام آوردن مالک بن عوف[۹۶] زمینه‌های مسلمان شدن ثقیف نیز پس از چند ماه فراهم گردید[۹۷]. (ثقیف) برخی از مغازی‌نویسان از تعقیب فراریان به اوطاس و طائف در قالب دو غزوه جداگانه یاد کرده‌اند[۹۸]. پیامبر(ص) پس از موفقیت در حنین، نهیک بن اوس از تیره بنی‌غنم خزرج را به مدینه فرستاد تا مردم مانده در مدینه را از پیروزی سپاه خود آگاه کند[۹۹]. برخی نیز از حارث و معاذ بن اوس از مردان بنی عبدالاشهل به نخستین کسانی یاد می‌کنند که خبر پیروزی را به مدینه رساندند[۱۰۰].[۱۰۱].

کشتگان حنین

شمار کشتگان ثقیف را ۷۰ و به گزارشی نزدیک به ۱۰۰ نفر[۱۰۲] که سبیع بن حارث، فرمانده بنی‌مالک، از جمله آنان بود[۱۰۳] و آمار کشتگان هوازن را نیز تا ۱۵۰ تن ذکر کرده‌اند[۱۰۴]. در دیگر سو، تاریخ‌نگاران عدد شهدای حنین را ۴ نفر برشمرده‌اند؛ اما در ذکر نام این شهدا اختلاف دارند: ایمن بن ام ایمن[۱۰۵]، آبی اللحم غفاری[۱۰۶]، سراقة بن حارث عجلانی[۱۰۷]، یزید بن زمعة بن اسود اسدی[۱۰۸] و زهیر بن عجوة هذلی[۱۰۹] از جمله ایشان‌اند؛ همچنین ابوعمر از فردی به نام سراقة بن حباب انصاری[۱۱۰] یاد می‌کند؛ لیکن ابن اثیر و ابن حجر، همسو با ابن منده و ابونعیم، سراقة بن حباب را با سراقة بن حارث، مشترک دانسته‌اند[۱۱۱]. واقدی و ابن سعد نیز که به شهادت ۴ تن در حنین معتقدند، در کنار ایمن بن ام ایمن و سراقة بن حارث، از رقیم‌بن‌ثابت از بنی‌لوذان و ابوعامر اشعری یاد می‌کنند[۱۱۲]، حال آنکه رقیم در غزوه طائف[۱۱۳] و ابوعامر در غزوه اوطاس[۱۱۴] به شهادت رسیده بودند.[۱۱۵].

غنایم حنین

مسلمانان با پیروزی بر هوازنیان در حنین و نخله و اوطاس، ۶۰۰۰ هزار از آنان را که بیشتر زنان و فرزندان هوازنی بودند، همراه ۲۴۰۰۰ شتر، بیش از ۴۰۰۰۰ گوسفند و ۴۰۰۰ اوقیه نقره (هر اوقیه ۹۶ گرم) غنیمت بردند[۱۱۶]. جبایی مراد از «مغانم کثیرة» (غنیمت‌های فراوان) را که خدا در آیه ۱۹ فتح / ۴۸ آن را به مسلمانان بشارت داده بود، همین غنائم فراوان به دست آمده از هوازنیان می‌داند[۱۱۷]: ﴿وَعَدَكُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةًۭ تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَـٰذِهِۦ وَكَفَّ أَيْدِىَ ٱلنَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ ءَايَةًۭ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَٰطًۭا مُّسْتَقِيمًۭا[۱۱۸]. طبری نیز غنائم هوازن را مصداق غنائمی می‌داند که خدا در آیه ۲۰ فتح آن را به مسلمانان وعده داده بود[۱۱۹]: ﴿وَعَدَكُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةًۭ تَأْخُذُونَهَا.؛ ضمن آنکه برخی مفسران نیز در تفسیر آیه ۲۱ این سوره: ﴿وَأُخْرَىٰ لَمْ تَقْدِرُوا۟ عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ ٱللَّهُ بِهَا وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرًۭا[۱۲۰]. از غنائم حنین یاد کرده‌اند[۱۲۱]. خدا در این آیه مسلمانان را به فتوحات و غنائم دیگری وعده می‌دهد که تا آن زمان توانایی به دست آوردن آنها را نداشتند.

به دستور پیامبر(ص) غنائم به جِعْرانه ـ که آبگاهی در نزدیکی مکه و در مسیر طائف به مکه بود[۱۲۲] ـ برده شد، تا آن حضرت پس از بازگشت از طائف آنها را در میان مسلمانان قسمت کند و حضرت، بدیل بن ورقاء خزاعی[۱۲۳] و به گزارشی مسعودبن عمرو[۱۲۴] را مأمور نگهداری از غنائم کرد. بر اساس گزارشی از سعید بن مسیب، ابوسفیان این مأموریت را عهده‌دار بود[۱۲۵]. حجم گسترده زنان اسیر شده در این جنگ، پیامبر(ص) را واداشت که از مسلمانان بخواهد که از هرگونه ارتباط با زنان شوهردار تا پایان حیض آنان، نیز زنان حامله تا اتمام حمل خودداری کنند. به استناد روایتی از ابو سعید خدری، آیه ۲۴ نساء در این زمینه نازل شد[۱۲۶]: ﴿وَٱلْمُحْصَنَـٰتُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُمْ...[۱۲۷].؛ ولی با توجه به نزول سوره نساء پیش از این دوره، سخن خدری را باید از باب تطبیق دانست. برخی از زنان اسیر پیش از انتقال به جعرانه به دستور پیامبر(ص) به برخی از اصحاب بخشیده شدند[۱۲۸]. بسیاری از منابع، همراه اشاره به اسارت شیماء دختر حلیمه سعدیه و خواهر رضاعی پیامبر(ص) آورده‌اند که وی کوشید تا با معرفی خود به مسلمانان به عنوان خواهر رضاعی پیامبر(ص) خویش را از بند اسارت برهاند، از این رو وقتی او را نزد حضرت بردند خود را به ایشان شناساند و پیامبر(ص) نیز وی را احترام و تکریم و عبای خویش را برای نشستن او بر زمین پهن کرد؛ سپس شیماء را در ماندن نزد خود یا بازگشت پیش خانواده‌اش آزاد گذاشت و چون شیماء خواهان بازگشت نزد قبیله خود شد، پیامبر(ص) غلام و کنیزی به او بخشید[۱۲۹]. یعقوبی معتقد است که شیماء از پیامبر(ص) آزادی اسراء هوازن را درخواست و حضرت نیز چنین کرد[۱۳۰]، در حالی‌که بر اساس گزارش‌های دیگری، این خواسته را نمایندگان هوازن یاد کردند[۱۳۱]. پس از آن، پیامبر(ص) برای سرکوب ثقفیان به طائف رفت و پس از بازگشت از آنجا در ۵ذی‌قعده سال ۸ هجری (بیست و اندی روز پس از نبرد حنین) وارد جعرانه شد[۱۳۲]. از رفتار ایشان در جعرانه برمی‌آید که در پی بهانه‌ای بودند تا اسیران و خانواده‌های هوازن را آزاد کنند؛ ولی وقتی که از حضور نمایندگان هوازن خبری نشد، دربندشدگان آنان را میان مسلمانان قسمت کردند[۱۳۳]. پس از آن بود که هیئت ۱۴ نفره هوازنیان که همگی مسلمان بودند، به ریاست زهیر بن صرد[۱۳۴] از تیره بنی‌سعد بن بکر نزد پیامبر(ص) رفته و خواهان آزادی اسیران خود شدند و زهیر در سخنانی، اسیران هوازنی را عمه‌ها و خاله‌های پیامبر(ص) خواند که روزی سرپرستی آن حضرت را عهده‌دار بودند؛ پیامبر نیز سهم خود و بنی‌هاشم را به آنان بخشید و از آنها خواست که بار دیگر خواسته خود را پس از نماز ظهر در اجتماع نمازگزاران بازگو کنند تا حضرت نیز دیگر مسلمانان را به بخشش و آزادی اسرا ترغیب کند. نمایندگان هوازن چنین کردند و اصحاب پیامبر(ص) هم به پیروی از آن حضرت(ص) اسیران خود را رها کردند[۱۳۵]. اقرع بن حابس، سرکرده بنی تمیم، عیینة بن حصن از سران غطفان و عباس بن مرداس بزرگ بنی‌سلیم همراه مردان قبیله خود با درخواست بخشش مخالفت و بر دریافت سهم خود از غنائم انسانی تأکید کردند و پیامبر(ص) نیز در قبال هر اسیری که سهم آنان می‌شد، ۶ شتر به آنها بخشید[۱۳۶]. و از این رهگذر، همه دربندشدگان هوازنی آزاد شدند. شتاب برخی از سپاهیان برای گرفتن سهم خود از غنائم پیامبر(ص) را آزرد. ایشان به همه اطمینان دادند که افزون بر خمس، هیچ غنیمتی را برای خود برنخواهند داشت و سپس فرمود که خمس را نیز در میان شما پخش خواهم کرد تا مرا بخیل، ترسو یا دروغگو نشمارید؛ سپس از همه حاضران در جنگ خواست تا اگر غنیمتی برده‌اند، بازپس بیاورند، تا به درستی میان همگان قسمت شود[۱۳۷]. برخی از دستور پیامبر(ص) اطاعت نکرده و غنائم برده شده را پنهان کردند[۱۳۸]. برپایه روایتی از ضحاک، آیه ۱۶۱ آل عمران درباره همین افراد نازل شد و آنان را به جزای عملشان در روز قیامت تهدید کرد[۱۳۹]: ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِىٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفْسٍۢ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۱۴۰]. این در حالی است که با توجه به نزول سوره آل عمران در سال‌های نخستین هجرت و در جنگ بدر، نظر ضحاک را باید تطبیق این آیه بر خائنان در حنین دانست.

پیامبر(ص) سپس زید بن ثابت را مأمور سرشماری غنائم کرد[۱۴۱] و سرانجام، با نظارت عباد بن بِشر انصاری[۱۴۲] به هر مسلمان سواره ۱۲ شتر و ۱۲۰ گوسفند و به هر پیاده ۴ شتر و ۴۰ گوسفند رسید[۱۴۳]. از آنجا که خمس غنائم جنگ‌ها بر اساس آیات قرآنی[۱۴۴] به پیامبر(ص) می‌رسید، آن حضرت(ص) با آگاهی از اثرگذاری برخی از سران تازه مسلمان قریش که ایمان سستی و بعضی حتی از مسلمانان نفرت داشتند، کوشید تا با اختصاص قسمتی از خمس غنائم[۱۴۵] به آنها قلوب آنان را به اسلام و مسلمانان مهربان گرداند و نظر آنان را جلب کند. بر این اساس، پیامبر(ص) به ۱۲ تن از سران قریش ۱۰۰ شتر[۱۴۶] حتی به ابوسفیان و پسرانش یزید و معاویه ۴۰ اوقیه نقره[۱۴۷] نیز بخشید و به دیگر متنفذان قریش ۴۰ ـ ۵۰ شتر[۱۴۸] بیش از سهم هریک از مسلمانان داد. منابع تاریخی، شمار این افراد را که به «مؤلفة القلوب» مشهور شدند، بیش از ۲۰ نفر شمرده‌اند[۱۴۹] خدا نیز در آیه ۶۰ توبه کنار کسانی که شایسته دریافت صدقات و زکات هستند، به «مؤلفة قلوبهم» اشاره می‌کند: ﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَـٰتُ لِلْفُقَرَآءِ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَٱلْعَـٰمِلِينَ عَلَيْهَا وَٱلْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِى ٱلرِّقَابِ وَٱلْغَـٰرِمِينَ وَفِى سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ فَرِيضَةًۭ مِّنَ ٱللَّهِ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌۭ[۱۵۰].[۱۵۱].

ناخشنودی برخی مسلمانان از تقسیم غنایم

اختصاص سهم بیشتری از غنائم به «مؤلفة القلوب»، گلایه دیگران را به همراه داشت: مردی از بنی‌تمیم به نام حرقوص بن زهیر، معروف به ذوالخویصره، پیامبر(ص) را به بی‌عدالتی متهم کرد! سخنان حرقوص برخی از اصحاب را برانگیخت تا او را بکشند؛ اما آن حضرت آنان را از این عمل بازداشت[۱۵۲]. ناخشنودی انصار از چگونگی تقسیم غنائم جدی‌تر بود و معتقد بودند که پیامبر(ص) در پی مسلمان شدن قریشیان، دیگر به مردم مدینه اعتنا ندارد و از آنان رو برتافته است[۱۵۳] حسّان بن ثابت، شاعر خزرج نیز با اشعار گله‌آمیز خود بر نارضایتی انصار صحه گذارد[۱۵۴]. وقتی خبر این ناخرسندی را سعد بن عباده خزرجی به پیامبر(ص) رساند، از سعد خواست تا انصار را برای شنیدن سخنان او در مکانی جدا از دیگر مسلمانان گرد هم آورد؛ آن گاه پیامبر(ص) راز اقدام خود را شرح کرد و همراه ستایش انصار و ستودن خدماتشان به آنان فرمود: آیا به این امر خشنود نیستید که آنان (قریش) با گاو و گوسفند به خانه‌های خود باز می‌گردند و شما همراه پیامبر خدا(ص) باز می‌گردید؟ سپس برای انصار و فرزندان و دودمانشان دعا کرد و فرمود: اگر هجرت نبود، دوست داشتم از انصار باشم. انصار با شنیدن این سخنان گریستند و از کردار خود پشیمان گشتند[۱۵۵]. برخی از مفسران، نزول آیات ۵۸ - ۵۹ توبه را در شأن معترضان به تقسیم غنائم می‌دانند[۱۵۶]. خدا در این آیات از ناخرسندی برخی از یاران پیامبر(ص) از چگونگی تقسیم غنائم یاد کرده و خشنودی معترضان را از آنچه خدا و رسولش به آنها داده‌اند برای آنان شایسته‌تر می‌داند: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ * وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ[۱۵۷]. از خمس غنائم حنین که یک چهارم آن به پیامبر(ص) اختصاص داشت، تنها یک اسب اشقر برای حضرت ماند[۱۵۸] و مانده سهم آن حضرت به دیگران بخشیده شد[۱۵۹]. پس از آن، پیامبر(ص) پس از ۱۳ روز اقامت در جعرانه در همانجا احرام بست و در شب چهارشنبه ۱۲ روز باقی از ذیقعده برای انجام‌دادن عمره به مکه رفت[۱۶۰] و سپس به مدینه بازگشت.[۱۶۱].

منابع

پانویس

  1. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۵۷.
  2. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  3. محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۲۹۸.
  4. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج۸، ص۳۸.
  5. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۳۹.
  6. رسول، جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، ص۵۹۷.
  7. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۵۶.
  8. مراصد الاطلاع، ج ۱، ص۴۳۲؛ معجم ما استعجم، ج ۲، ص۴۷۱؛ رک: آثار البلاد، ص۱۴۶.
  9. المعالم الاثیره، ص۱۰۴.
  10. معجم البلدان، ج ۲، ص۳۱۳؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص۱۲۳۱.
  11. الانساب، ج ۵، ص۴۹۴؛ معجم البلدان، ج ۱، ص۴۲۳.
  12. انساب‌الاشراف، ج۱، ص۹۹؛ الانساب، ج۳، ص۹۷.
  13. الطبقات، ج ۱، ص۸۹؛ التنبیه والاشراف، ص۱۷۹.
  14. جمهرة انساب العرب، ص۲۷۳.
  15. انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۰؛ معجم ما استعجم، ج ۱، ص۷۸ - ۷۹.
  16. معجم ما استعجم، ج ۳، ص۹۶۱.
  17. حیدری، حسن، مقاله «جودی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۲۷.
  18. المغازی، ج ۳، ص۸۸۵؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۷۰؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۱.
  19. المغازی، ج ۳، ص۸۹۳؛ سبل الهدی، ج ۵، ص۳۱۳.
  20. التنبیه والاشراف، ص۲۳۵؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص۱۲۲ - ۱۲۳.
  21. المغازی، ج ۳، ص۸۸۵ - ۸۸۶؛ السیره‌النبویه، ج ۴، ص۸۸۹؛ الروض الانف، ج ۷، ص۱۶۱.
  22. الاستیعاب، ج ۳، ص۱۳۰۳، ۱۳۵۶؛ المغازی، ج ۳، ص۸۸۵؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۷۱.
  23. الکامل، ج ۲، ص۲۶۱؛ المغازی، ج ۳، ص۸۸۷؛ الروض الانف، ج ۷، ص۱۶۲.
  24. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ المغازی، ج ۳، ص۸۸۶؛ سبل الهدی، ج ۵، ص۳۱۰.
  25. الکامل، ج ۲، ص۲۶۱؛ مناقب، ج ۱، ص۱۸۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص۴۶۳.
  26. المغازی، ج ۳، ص۸۸۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۸۹۰.
  27. الکامل، ج ۲، ص۲۶۱ - ۲۶۲؛ المغازی، ج ۳، ص۸۸۷ - ۸۸۸؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۷۱.
  28. الکامل، ج ۲، ص۲۶۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۷۴.
  29. جامع‌البیان، ج ۲۶، ص۵۲ - ۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص۳۳۸؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص۱۷۶.
  30. «به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما» سوره فتح، آیه ۱۶.
  31. حیدری، حسن، مقاله «جودی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۲۸.
  32. امتاع الاسماع، ج ۲، ص۱۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص۴۶۳.
  33. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۷۲۰؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۴.
  34. الاستیعاب، ج ۳، ص۱۰۲۳؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص۴۵۲؛ تاریخ خلیفه، ص۵۲.
  35. الطبقات، ج ۶، ص۵.
  36. انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۶۵؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۰۴.
  37. المغازی، ج ۳، ص۸۸۹؛ فتح‌الباری، ج ۸، ص۲۱؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۰۵.
  38. التنبیه والاشراف، ص۲۳۴.
  39. امتاع الاسماع، ج ۲، ص۱۲ - ۱۳؛ سبل الهدی، ج ۵، ص۳۱۴؛ السیرة الحلبیه، ج ۳، ص۶۳ - ۶۴.
  40. انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۶۴.
  41. الطبقات، ج ۲، ص۱۰۹.
  42. المغازی، ج ۳، ص۸۹۷؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۴۲۸؛ اسد الغابه، ج ۱، ص۵۸۸.
  43. المغازی، ج ۳، ص۸۹۵؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۴.
  44. المغازی، ج ۳، ص۹۰۳.
  45. الطبقات، ج ۲، ص۱۱۴.
  46. المغازی، ج ۳، ص۸۸۹؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۶۵.
  47. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید» سوره توبه، آیه ۲۵.
  48. المغازی، ج ۳، ص۸۹۰.
  49. انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۶۵؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۴.
  50. امتاع الاسماع، ج ۲، ص۱۰، السیره‌النبویه، ج ۴، ص۸۹۵.
  51. حیدری، حسن، مقاله «جودی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۳۰.
  52. المغازی، ج ۳، ص۸۹۲؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۴.
  53. مناقب، ج ۱، ص۱۸۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ص۴۶۳.
  54. المحبر، ص۱۱۵؛ المعارف، ص۱۶۳.
  55. انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۶۵.
  56. الطبقات، ج ۲، ص۱۱۴.
  57. المغازی، ج ۳، ص۸۹۲ - ۸۹۳؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۲.
  58. المغازی، ج ۳، ص۸۹۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص۱۳۰.
  59. المغازی، ج ۳، ص۸۹۲ - ۸۹۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۸۹۳.
  60. مناقب، ج ۱، ص۱۸۱.
  61. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ الارشاد، ج۱، ص۱۴۱.
  62. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۱۲۸.
  63. المعارف، ص۱۶۴؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۳؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۵.
  64. السیره‌النبویه، ج ۴، ص۸۹۴؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۵؛ المعارف، ص۱۶۴.
  65. السیره‌النبویه، ج۴، ص۸۹۴؛ الطبقات، ج۲، ص۱۱۵.
  66. الاستیعاب، ج ۲، ص۸۱۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۸۹۴.
  67. السیره‌النبویه، ج ۴، ص۸۹۴؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۳؛ المعارف، ۱۶۴.
  68. المغازی، ج ۳، ص۹۰۲.
  69. همان، ص۹۱۰؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۷۴؛ السیره‌النبویه، ج ۴، ص۸۹۴.
  70. الاستیعاب، ج ۳، ص۱۳۳۳؛ المغازی، ج ۳، ص۹۱۰؛ السیره‌النبویه، ج ۴، ص۸۹۴.
  71. الاستیعاب، ج ۲، ص۷۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص۴۰۴.
  72. السیره‌النبویه، ج ۴، ص۸۹۵.
  73. الاستیعاب، ج ۲، ص۷۱۲؛ اسد الغابه، ج ۲، ص۳۸۲؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص۴۰۴.
  74. السیره‌النبویه، ج ۴، ص۸۹۵؛ المغازی، ج ۳، ص۸۹۹؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۴.
  75. المغازی، ج ۳، ص۹۰۳.
  76. الکامل، ج ۲، ص۲۶۴؛ مناقب، ج ۱، ص۲۶۴.
  77. اسدالغابه، ج ۱، ص۳۸۱.
  78. البدایة والنهایه، ج ۴، ص۳۷۳؛ مناقب، ج ۲، ص۳۳۱؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۳.
  79. المغازی، ج ۳، ص۹۰۷؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۴.
  80. الارشاد، ج ۱، ص۱۴۴.
  81. الکامل، ج ۲، ص۲۶۵؛ الطبقات، ج ۳، ص۳۸۳؛ المعارف، ص۲۷۱.
  82. الاستیعاب، ج ۴، ص۱۶۹۷.
  83. المغازی، ج ۳، ص۹۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۰۵.
  84. «بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید * آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید؛ فرود آورد و کافران را به عذاب افکند و آن، کیفر کافران است * سپس خداوند توبه هر که را بخواهد پس از آن می‌پذیرد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۲۵-۲۷.
  85. جامع البیان، ج ۱۰، ص۷۴؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۲۸؛ الکشاف، ج ۲، ص۲۶۰.
  86. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۳؛ المغازی، ج ۳، ص۹۰۵.
  87. المغازی، ج ۳، ص۹۰۵.
  88. تاریخ طبری، ج ۳، ص۷۷؛ السیره‌النبویه، ج ۲، ص۴۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۶، ص۲۳.
  89. حیدری، حسن، مقاله «جودی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۳۱.
  90. المعالم الاثیره، ص۲۸۷؛ معجم البلدان، ج ۵، ص۲۷۷.
  91. المغازی، ج ۳، ص۹۲۴؛ فتوح البلدان، ص۶۳؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۶۶.
  92. الاستیعاب، ج ۲، ص۴۹۱؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۷۹؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۰۱.
  93. فتوح البلدان، ص۶۳؛ الاستیعاب، ج ۴، ص۱۷۰۴ - ۱۷۰۵؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۵.
  94. الارشاد، ج ۱، ص۱۵۱ - ۱۵۲؛ مناقب، ج ۱، ص۱۸۱ - ۱۸۲.
  95. المغازی، ج ۳، ص۹۳۶؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۲۰.
  96. الثقات، ج ۲، ص۷۹؛ المغازی، ج ۳، ص۹۵۵؛ الطبقات، ج ۱، ص۲۳۷.
  97. السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۶۵ - ۹۶۶؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص۵۰۲، ۵۰۹.
  98. المغازی، ج ۳، ص۹۲۲؛ فتوح البلدان، ص۶۲؛ تاریخ الاسلام، ج ۲، ص۵۸۷.
  99. اسد الغابه، ج ۴، ص۵۸۹ - ۵۹۰؛ المحبر، ص۲۸۷.
  100. دلائل النبوه، ج ۵، ص۲۰۲.
  101. حیدری، حسن، مقاله «جودی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۳۵.
  102. المغازی، ج ۳، ص۹۰۷.
  103. الاعلام، ج ۳، ص۷۷.
  104. التنبیه والاشراف، ص۲۳۵.
  105. المغازی، ج ۳، ص۹۲۲؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص۴۷۱؛ الدرر، ص۲۲۸.
  106. جمهرة انساب العرب، ص۱۸۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص۱۳۶؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص۱۳۰.
  107. المغازی، ج ۳، ص۹۲۲؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۵۸۰؛ الدرر، ص۲۲۸.
  108. الاستیعاب، ج ۴، ص۱۵۷۴؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۰۶؛ انساب الاشراف، ج ۹، ص۴۵۸.
  109. الاستیعاب، ج ۴، ص۱۶۳۶؛ اسد الغابه، ج ۲، ص۱۱۲؛ الاصابه، ج ۲، ص۴۷۵.
  110. الاستیعاب، ج ۲، ص۵۸۰.
  111. اسد الغابه، ج ۲، ص۱۷۷؛ الاصابه، ج ۳، ص۳۳.
  112. المغازی، ج ۳، ص۹۲۲؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۵.
  113. السیره‌النبویه، ج ۴، ص۹۰۶، ۹۲۴.
  114. فتوح البلدان، ص۶۳؛ الاستیعاب، ج ۴، ص۱۷۰۴.
  115. حیدری، حسن، مقاله «جودی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۳۶.
  116. الطبقات، ج ۲، ص۱۱۶؛ البدء و التاریخ، ج ۴، ص۲۳۷.
  117. مجمع البیان، ج ۹، ص۱۷۶؛ الوجیز، ص۶۸۷.
  118. «خداوند غنیمت‌های فراوانی را به شما وعده داد که به دست می‌آورید، آنگاه این (وعده) را برایتان پیش افکند و دست مردم را از شما کوتاه کرد و (چنین کرد) تا نشانه‌ای برای مؤمنان باشد و شما را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲۰.
  119. جامع البیان، ج ۲۶، ص۵۶.
  120. «و خداوند به (غنیمت‌های) دیگری که هنوز به آنها دست نیافته‌اید چیرگی دارد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره فتح، آیه ۲۱.
  121. الکشاف، ج ۴، ص۳۴۱؛ جوامع‌الجامع، ج ۴، ص۱۴۳.
  122. معجم‌البلدان، ج ۲، ص۱۴۲.
  123. انساب الاشراف، ج ۱، ص۳۶۵؛ الطبقات، ج ۴، ص۲۲۰؛ اسدالغابه، ج ۱، ص۲۰۴.
  124. الاستیعاب، ج ۳، ص۱۳۹۴؛ الاصابه، ج ۶، ص۸۰؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۰۶.
  125. انساب الاشراف، ج ۵، ص۱۱.
  126. جامع‌البیان، ج ۵، ص۴؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص۵۱.
  127. «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست.»... سوره نساء، آیه ۲۴.
  128. المغازی، ج ۳، ص۹۴۳ - ۹۴۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۸۷ - ۸۸.
  129. المغازی، ج ۳، ص۹۱۳ - ۹۱۴؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۰۵.
  130. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۳.
  131. الکامل، ج ۲، ص۲۶۸؛ الاصابه، ج ۷، ص۴۸؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۸۹.
  132. المغازی، ج ۳، ص۹۵۸.
  133. همان، ص۹۵۰؛ الطبقات، ج ۱، ص۹۲؛ المنتظم، ج ۳، ص۳۳۸.
  134. الطبقات، ج ۱، ص۹۲.
  135. الاستیعاب، ج ۲، ص۵۲۰؛ المغازی، ج ۳، ص۹۵۰ - ۹۵۱؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۲۶.
  136. المغازی، ج ۳، ص۹۵۱ - ۹۵۲؛ الکامل، ج ۲، ص۲۶۸ - ۲۶۹؛ الاستیعاب، ج ۲، ص۵۲۱.
  137. السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۲۹؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۸۹ - ۹۰.
  138. المغازی، ج ۳، ص۹۱۷ - ۹۱۸.
  139. مجمع‌البیان، ج ۱ - ۲، ص۸۷۲؛ جامع‌البیان، ج ۴، ص۱۰۲؛ زادالمسیر، ج ۱، ص۳۴۱.
  140. «هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد؛ آنگاه به هر کس (پاداش) هر چه کرده است تمام داده خواهد شد و بر آنان ستم نخواهد رفت» سوره آلعمران، آیه ۱۶۱.
  141. المغازی، ج ۳، ص۹۴۹؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۶.
  142. الاعلام، ج ۳، ص۲۵۷؛ الطبقات، ج ۳، ص۳۳۶.
  143. الطبقات، ج ۲، ص۱۱۶.
  144. ﴿وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْءٍۢ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ ٱلْفُرْقَانِ يَوْمَ ٱلْتَقَى ٱلْجَمْعَانِ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرٌ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  145. المغازی، ج ۳، ص۹۴۸؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۶.
  146. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص۹۰؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۲۹ - ۹۳۰.
  147. الطبقات، ج ۲، ص۱۱۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص۱۵۷۵، ۱۶۷۸؛ اسدالغابه، ج ۴، ص۴۳۳، ۷۱۵؛ ج ۵، ص۱۴۸.
  148. اسد الغابة، ج ۲، ص۲۴۹؛ الاستیعاب، ج ۳، ص۱۲۲۱.
  149. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۳.
  150. «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
  151. حیدری، حسن، مقاله «جودی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۳۶.
  152. المغازی، ج ۳، ص۹۴۸ - ۹۴۹؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۳۳؛ اسدالغابه، ج ۲، ص۲۰.
  153. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۶۳.
  154. السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۳۴؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص۳۶۱.
  155. المغازی، ج ۳، ص۹۵۶ - ۹۵۸؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص۹۳۵؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۱۷.
  156. مجمع البیان، ج ۵، ص۶۲ - ۶۳.
  157. «و برخی از ایشان درباره زکات‌ها بر تو خرده می‌گیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند می‌شوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم می‌آیند * و اگر آنها به آنچه خداوند و پیامبرش به آنان داده‌اند خرسند می‌شدند و می‌گفتند:» سوره توبه، آیه ۵۸-۵۹.
  158. انساب الاشراف، ج ۱، ص۵۱۵.
  159. الکامل، ج ۲، ص۲۷۰.
  160. همان، ص۲۷۲؛ الطبقات، ج ۲، ص۱۵۴.
  161. حیدری، حسن، مقاله «جودی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۴۳۹.