الهام در لغت به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی است در اصطلاح علوم اسلامی به معنای القای معنا و معرفتی از سوی عالم بالا بر قلب آدمی به طریق فیض و بدون طلب و اکتساب و استفاضه است.

کلیاتی از بحث

از ظاهر برخی عبارات برمی‌آید که الهام به هیچ وجه حجّت نیست. هُجویری می‌گوید: معرفت، شرعی و نبوی و هدایتی بود نه الهامی، و حکم الهام‌اندر معرفت به همه وجوه، باطل است[۱]، برخی دیگر الهام را فقط نزد صوفیه معتبر می‌دانند[۲]، عده ای نیز حجّیت آن برای دیگران را منکر شده‌اند[۳] و سرخسی از عدم پذیرش شهادت کسی سخن می‌گوید که قائل به حجیت الهام و علم آور بودن آن باشد[۴].

در مقابل این دیدگاه، متصوّفه کسب معرفت از طریق الهام را ارجح می‌دانند و به آن توجه بیشتری دارند[۵] و بعضی از آنها که به الهامیه معروفند طریق معرفت را منحصر در الهام دانسته‌اند[۶]. اما صرف نظر از این دو دیدگاه افراطی و تفریطی، از کلام غالب عارفان و عالمانی که درباره الهام سخن گفته‌اند و همچنین احادیثی که در این موضوع وارد شده است، می‌توان دلایل و قرائنی بر حجیت و اعتبار الهام اصطیاد کرد. برخی از این دلایل و قرائن عبارت‌اند از: شمرده شدن الهام در زمره اقسام وحی به انبیاء [۷]؛ انتساب الهام به خدا[۸] و فرشتگان و عالم مفارقات[۹]؛ قرار داشتن در زمره اسباب و جهات علوم امامان معصوم[۱۰].

تفکیک مقام ثبوت از مقام اثبات، می‌تواند روزنه ای باشد برای جمع میان مثبتین و منکرین حجّیت الهام و فرو کاستن این اختلاف تا حدّ یک نزاع لفظی؛ آنان که در حجّیت الهام تشکیک و تردید کرده و یا منکر آن شده‌اند، نظر به مقام اثبات دارند که الهام را چگونه می‌توان از وسوسه شیطانی باز شناساند، اما اگر در موردی یقین حاصل شود که الهام خالص و غیر مشوب به تخیلات و وسوسه‌های شیطانی است، در حجیت آن نزاعی نیست. توضیح اینکه: قلب و روح از پلیدی‌های بدنی و از تاریکی‌های جسمانی، پاک و منزه است، و آنچه بر آنها وارد می‌شود از کشف و شهودات همه با واقع و حقیقت مطابق است. بنابراین همه ربانی است. از این رو گفته شده است که خاطره‌های نخستین، همه در حقیقت، ربانی است، جز این که دست بافت‌های نفسانی و تصرفات آن، به حریم خاطره‌های بی‌شائبه نخستین راه می‌یابد و آنها را از راه صحیح منحرف می‌کند و به دروغ و دغل، دست بافته‌های احادیث نفسانی و وسوسه‌های شیطانی را جای گزین آنها می‌کند[۱۱]. بنابراین هر چند مدرکات سالک و عارف در مقام عقل و قلب، همه ربانی است و لهو و لغو و باطل و تدلیس در آن راه ندارد، اما وقتی این خواطر به مراتب پایین‌تر و قوای زیرین راه می‌یابد همچون رسیدن به قوّه متخیّله، مورد دستبرد واقع می‌شود؛ زیرا در مرحله‌های متخیّله و خیال و توهم، راه برای شیطان باز است[۱۲].

از این رو برای تشخیص الهام و تفکیک آن از هواجس نفسانی و وسوسه‌های شیطانی، نشانه‌ها و معیارهایی ارائه کرده‌اند: نشانه الهام آن است که همراه با آرامش خاطر و هماهنگ با آموزه‌های الهی است و آدمی‌را به سوی خیر و نیکی فرا می‌خواند[۱۳]. و معیار برای تفکیک الهام از وسوسه شیطانی، مطابقت با نبی مرسل و امام معصوم و دستورهای شرع است[۱۴].[۱۵]

منابع

  1.   سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، الهام، دانشنامه کلام اسلامی ج۱

پانویس

  1. کشف المحجوب، ص۳۹۷.
  2. التعریفات، ص۱۵؛ النبراس، ص۱۰۵.
  3. شرح عقاید نسفیه، ص۴۵ـ ۴۶؛ النبراس، ص۱۰۶.
  4. المبسوط، ص۱۳۳.
  5. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۲۵ـ ۲۶.
  6. شرح الاصول الخمسه، ص۳۶.
  7. فتح الباری، ج۱، ص۹ و ۱۹؛ ج۱۲، ص۳۸۸؛ ارشاد الساری، ج۱، ص۴۸ و ۵۹؛ حاشیه کستلی بر شرح عقاید نسفیه، ص۳۶؛ مرتع الصالحین و زاد السالکین، ص۲۶۹.
  8. مرتع الصالحین و زاد السالکین، ص۲۷۱؛ مقاصد السالکین، ص۳۶۸؛ شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶؛ فتح الباری، ج۱۲، ص۳۸۸؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۵۲؛ ج۵۱، ص۳۱۵.
  9. الرسالة القشیریة، ص۱۴۹و تفسیر قرآن کریم، سوره یس، آیه ۲۲۹.
  10. بحارالانوار، ج۸، ص۲۸؛ ج۲۶، ص۱۸ و ۱۹ و ۶۰ و ۵۸.
  11. شرح فصوص الحکم، فصّ نوحی، ص۵۳۷.
  12. وحی و نبوّت در قرآن، ص۹۸ـ ۹۹ .
  13. مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۲؛ المیزان، ج۳، ص۲۲۱؛ اصطلاحات الصوفیه، ص۱۵۸؛ الرسالة القشیریه، ص۴۳؛ الحدود والحقائق، ص۱۸۰؛ مرتع الصالحین وزاد السالکین، ص۲۷۱؛ جامع الأسرار، ص۴۵۶ـ ۴۵۷.
  14. جامع الاسرار، ص۴۵۵؛ اصطلاحات الصوفیه، ص۱۵۸؛ الرسالة القشیریة، ص۴۳؛ شرح منازل السائرین، ص۱۲۴؛ فتح الباری، ج۱۲، ص۳۸۹؛ احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۳ و تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.
  15. سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، الهام، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۰۱ ـ ۴۰۲.