حرمت در جامعه‌شناسی اسلامی

مقدمه

“حرام” در لغت به منع قبل از ایجاد گفته می‌شود، بر این اساس معنای حرمت ربا، ممنوعیت ظهور و وجود آن است. حرام، حرم، حریم صفت مشبهه‌اند و معنایشان چیزی است که عقلاً یا شرعاً یا عرفاً ممنوع شده باشد. در قرآن از حرام در مقابل حلال این گونه یاد می‌شود ﴿وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ[۱] یا ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا[۲][۳] و در اصطلاح فقهی، یکی از احکام پنج‌گانه تکلیفی است که مجموعه‌ای از افعال را تحت عنوان محرمات پوشش می‌دهد. واژه “حرمت” همچون سایر واژه‌های مأخوذ از فرهنگ عرب قبل از اسلام دستخوش تغییر معنا شده است. حرام در ادبیات فقهی اسلام به عملی که مورد نهی الهی قرار گرفته و انجام آن مجازات در پی دارد، اطلاق می‌شود[۴]. اما کاربرد آن در قرآن به رغم حفظ معنای “ممنوع”، نمایانگر حالتی میان “حرمت” ابتدایی و حرمت فقهی می‌باشد؛ از این‌رو، اطلاق وصف حرام بر برخی امور مقدس همچون بیت‌الله الحرام، مسجدالحرام، ماه حرام و... ، نمایانگر حرمت و عظمت این امور یا ممنوعیت هر نوع بی‌احترامی و اسائه ادب نسبت به ساحت آنها در شریعت اسلام است.

با محوریت کاربردهای فقهی این واژه، هر چیزی که نهی (تحریمی) الهی بدان تعلق گرفته باشد، مصداق “حرام” تعبدی و هر چیزی که نهی بدان تعلق نگرفته باشند، مصداق “حلال” تعبدی خواهد بود.

واژه دیگری که در قرآن دقیقاً به معنی حرام به کار رفته، واژه “سحت” است[۵]. سحت محظور و گناهی است که موجب عار و ننگ همواره صاحبش می‌شود. اکل سحت[۶] یعنی مصرف چیزهای حرامی که دین و ایمان انسان را زایل می‌کند[۷]. واژه “رجس” و “نجس” نیز در قرآن به کار رفته و هر دو به جنبه پلیدی مورد نظر در حرمت اشاره دارند. در زبان عربی معمولاً به هر چیز پلیدی که طبع انسان از آن تنفر داشته باشد “رجس” یا “نجس” اطلاق می‌شود[۸]. به لحاظ گستره نیز رجس گاه به عقاید و افکار، گاه به صفات باطنی و اخلاق، گاه به اعمال و افعال و گاه به موضوع‌های خارجی و نفس‌الامری اعم از مادی و معنوی تعلق می‌گیرد[۹]. علاوه اینکه واژه “رجس” احساس بیزاری شدید و رانش فطری انسان را از آنچه که طبیعتاً دارای چنین حالتی باشد، القا می‌کند و واژه “نجس” نیز بیانگر. پلیدی چیزهایی است که از نظر عقل یا شرع پلید و ناپاک تلقی شده‌اند[۱۰]. به بیان دیگر، رجس بیشتر در مورد چیزهایی که طبیعتاً و ذاتاً پلید و پلشت هستند، به کار می‌رود و نجس بیشتر بر چیزهایی که از نظر عقل یا شرع پلید شمرده شده‌اند، اطلاق می‌شود. راغب، همچنین در بیان گونه‌های رجس می‌نویسد: رجس چهار مصداق دارد: ۱. چیزی که طبیعتاً ناپاک و پلید است. ۲. چیزی که عقلاً ناپاک و پلید است. ۳. چیزی که شرعاً ناپاک و پلید است. ۴. چیزی که از هر سه جهت مذکور، ناپاک و پلید است[۱۱]. وی همچنین در گونه‌شناسی نجس نیز بر آن است که نجاست به معنی پلیدی و ناپاکی بر دو نوع است: نجاستی که با حواس فهمیده می‌شود و نجاستی که با درک و فهم و بصیرت شناخته می‌شود. نوع دوم همان است که خداوند در آیه ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ[۱۲]، مشرکین را با آن توصیف کرده است[۱۳].

همان‌گونه در بحث از مفهوم “حلال” و ترادف نسبی آن با واژه “طیب” گذشت، ذکر آیات مربوط به واژه “خبیث” به عنوان عام‌ترین متعلق حرام، ما را از ذکر آیات مربوط به حرام، به صورت مستقل، بی‌نیاز می‌سازد[۱۴].

منابع

پانویس

  1. «و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  2. «خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  3. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۲، ص۲۳۸.
  4. محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۳۱.
  5. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۷۸.
  6. ﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمی‌توانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
  7. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۰۰.
  8. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۹۱.
  9. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۶۲-۶۳.
  10. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، ص۲۹۷-۳۰۳.
  11. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۴۲.
  12. «مشرکان پلیدند» سوره توبه، آیه ۲۸.
  13. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۹۱.
  14. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۱۹۳.