شناخت پیامبر یکی از وظایف امت پیامبر است.

مقدمه

اقرار اجمالی به نبوت پیامبر گرامی اسلام و سایر پیامبران الهی از اصول مهم اسلام است. بدیهی است اقرار به چیزی فرع بر معرفت آن است. و به همین دلیل امام صادق (ع) افضل واجبات و فرائض الهی را بعد از معرفت پروردگار و اقرار به عبودیّت برای او، معرفت رسول و شهادت به نبوت او دانسته است. ایشان می‌فرمایند: "همانا بهترین فرایض و واجب‌ترین آنها بر انسان، معرفت پروردگار و اقرار بندگی برای او... و بعد از آن معرفت رسول و شهادت به نبوت اوست. و درجه اوّل معرفت رسول اقرار به نبوت او واقرار به کتاب و امر و نهیی است که از سوی خدا آورده است. پس همه اینها از خدای تعالی است"[۱] در این حدیث شریف پایین‌ترین درجه معرفت به رسول اقرار و شهادت به نبوت او دانسته شده است. این امر نشانگر آن است که هر اقراری معرفتی را در بر دارد. و درجه و مرتبه اقرار، نشان دهنده درجه معرفت است. اقرار اجمالی به نبوت پیامبر و تصدیق اجمالی به اینکه همه آنچه او آورده است از طرف آفریدگار است؛ پایین‌ترین درجه شناخت اوست. و هر اندازه این اقرار و تصدیق کامل‌تر و محکم‌تر شود به همان اندازه معرفت نیز کامل‌تر خواهد بود[۲].

راه‌های شناخت پیامبران

محقق شدن اهداف خلقت جز با حضور نمایندگان الهی در میان بشر حاصل نمی‌گردد. اینک به این پرسش باید پاسخ گفت که چگونه می‌توان پیامبران الهی را باز شناخت.

وقتی فردی از میان مردم برمی‌خیزد و خود را فرستاده خداوند معرفی می‌کند، این سؤال پدید می‌آید که به چه دلیل این شخص در ادعای خود صادق است؛ به‌ ویژه آنکه در طول تاریخ بوده‌اند افرادی که برای جاه‌طلبی و رسیدن به منافع دنیایی، به دروغ ادعای نبوت کرده و عده‌ای را فریب داده و گرد خود جمع کرده‌اند.

در پاسخ به این سؤال، می‌گوییم خداوند متعال پیامبران خویش را همواره با نشانه‌های روشن و آیات و دلایل آشکار به‌ سوی مردم فرو فرستاده و راه شناخت ایشان را از این طریق هموار ساخته است. قرآن کریم در مورد حضرت موسی (ع) می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ [۳]. از این دلایل روشن می‌توان به‌ عنوان راه‌های شناخت پیامبران نام برد. از دیدگاه متکلمان اسلامی عمده‌ترین راه‌های شناخت پیامبران به شرح زیرند:

نخست: عقل

عقل به دلیل جامعیت و عادلانه بودن قوانین و تعالیم انبیا، بشری بودن آن را ممتنع می‌داند و حکم می‌کند قطعاً از سوی خداوند نازل شده است. این راه، به‌ صورت مستقل، برای کسانی مفید است که با تسلط بر شاخه‌های مختلف علوم بشری، بتوانند عمق تعالیم انبیا را تشخیص دهند. چه‌ بسا گفته شود ارائه چنین تعالیم عظیمی در واقع، معجزه است.

اگر شخصی ادعای نبوت کرد و با نظر در احوال او روشن گشت که اولاً، قوای نظری و عملی او در اوج کمال است. ثانیاً، با تعالیم خویش ناقصان را به کمال شایسته آنها می‌رساند، چنین شخصی قطعاً دارای مقام نبوت است.

این راه شناخت از یک‌سو نیازمند داشتن اطلاعات وسیع و از سوی دیگر، درگرو مطالعه احوال و زندگانی شخص مدعی است[۴].

نبى و رسول كسى است كه مدّعى ارتباطی خاصّ با خداى سبحان است. روشن است اين ادّعا امرى نيست كه بتوان آن را با حواسّ درك كرد. و نيز از امور وجدانى همگانى نيست كه همه به آن علم حضورى داشته باشند. و از آنجا كه يك طرف قضيّه در اين امر خداوند متعال است پس شناخت نبوّت بدون شناخت خداوند سبحان محال خواهد بود. به همين جهت است امام صادق (ع) نخست از خداوند سبحان معرفت خود او را مى‌طلبد و بدون معرفت خداى تعالى معرفت پيامبران الهى را امرى ناممكن مى‌شمارد: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَبِيَّکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَبِيَّکَ لَمْ أَعْرِفْهُ قَط».

خدا شناس مى‌داند خداوند از هر گونه نقص مبرّاست و مى‌داند رسولان و پيام آوران او بايد از پاكيزه‌ترين و برترين انسان‌ها بوده باشند. بنابراين شناخت حقيقت مقام رسالت و نبوّت انسان را به معرفت پيامبران الهى نزديك مى‌كند. از اين رو امام صادق (ع) پيامبران الهى را حجّتهاى خداوند دانسته و عقل را نيز حجّتى ميان او و مردم به شمار مى‌آورد: «حجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيَما بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ».

او پيامبرانش را در ميان خلق مبعوث مى‌كند تا حجّت او را بر آنها تمام كنند. ولى همين انسان تا از نور عقل برخوردار نباشد، نمى‌تواند حجّت راستين را از دروغين تشخيص دهد. و تنها با دلالت و راهنمايى عقل خويش، بعد از آنكه خداوند خود را به او شناساند، خواهد دانست كه چه كسانى در ادّعاى خويش راستگويند و چه كسانى دروغ پرداز. ابن سكّيت مى‌گويد به ابوالحسن (ع) عرض كردم امروز حجّت خداوند بر خلق چيست؟ فرمود: «الْعَقْلُ يُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَيُصَدِّقُهُ وَ الْكَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَيُكَذِّبُه».

پس عقل انسان در تشخيص پيامبران راستين از دروغ پردازان مفيد و كارساز است. ولى با آن نمى‌توان حقيقت نبوّت و رسالت را شناخت و به حقيقت وجودى پيامبران و رسولان الهى راه يافت. به نظر مى‌رسد كسى كه مى‌خواهد به اين درجه از شناخت و آگاهى برسد؛ بايد آنگاه كه عقل و خرد، او را به پيامبر راستين راهنمايى مى‌كند؛ كمر همّت را به پيروى او محكم كند؛ و همه اعمال و رفتار خويش را بر پايه فرموده‌هاى او سامان دهد؛ و به هيچ وجه از سخن او سر پيچى نكند و هميشه در اطاعت و فرمانبرى او ثابت قدم و استوار باشد. زيرا تنها در اين صورت است كه خداوند متعال او را به درجات عالى معرفت نايل خواهد كرد[۵].

دوم: تنصیص و معرفی پیامبر قبلی

پیامبر پیشین بر نبوت پیامبر بعدی تصریح کند. چنانکه حضرت مسیح (ع) بر نبوت پیامبر خاتم (ص) تصریح کرد و آمدن او را بشارت داد﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ[۶].

سوم: قرائن و شواهد

قراین و شواهد گوناگون بر صدق ادعای او گواهی دهد. این دلایل را می‌توان در شیوه زندگی، محتوای دعوت، شخصیت‌هایی که به او گرویده‌اند و نیز روش دعوت او به دست آورد.

چهارم: آیه بینه (معجزه)

همراه با دعوی نبوت، معجزه بیاورد، یعنی کاری خارق‌العاده انجام دهد، و دیگران را به تحدی و مبارزه برای آوردن مثل آن دعوت نماید، و آن کار خارق‌العاده با ادعای او هماهنگ باشد.

هرچند دو راه نخست بسیاری از مردمان را به‌ سوی انبیای الهی کشانده و حقیقت دعوت آنان را آشکار ساخته است، اما برای همه مخاطبان قابل‌ استفاده نبوده است. در حالی که راه سوم همگانی بوده و در طول تاریخ نبوت، بشر برای شناخت پیامبران از این راه استفاده کرده، و پیامبران نیز برای اثبات دعوی خود از آن بهره گرفته‌اند[۷].

منبع صحیح شناخت پیامبران پیشین

تنها راه صحیح برای آگاهی از انبیای گذشته، قرآن کریم و اخبار و آثار معتبری است که از معصومان: به دست ما رسیده است. کتب انبیای پیشین که هم‌اکنون در دسترس است، بر اساس شواهد تاریخی، تحریف شده و تاریخ ادیان الهی نیز بر تحریف کتب پیشین دلالت می‌کند. گزارش‌های تاریخی مستقل هم از حوادث عصر پیامبران در دسترس نیست. همچنین برخی از مضامین این کتب نیز ازآنجاکه با عقل و با اصول مسلمِ اعتقادی و اخلاقی شرایع الهی سازگاری ندارد، شاهدی استوار بر این تحریف می‌باشد. لذا تنها راه برای اثبات نبوت انبیای گذشته، مراجعه به قرآن کریم و فرمایش‌های معصومین (ع) است[۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيَّةِ … وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الرَّسُولِ وَ الشَّهَادَةُ بِالنُّبُوَّةِ وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ الرَّسُولِ الْإِقْرَارُ بِنُبُوَّتِهِ وَ أَنَّ مَا أَتَى بِهِ مِنْ كِتَابٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْيٍ فَذَلِكَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ کفایة الاثر، ص۲۶۲.
  2. بیابانی اسکوئی، محمد، نبوت، ص۳۵.
  3. به‌ درستی که ما به موسی نُه آیه روشن دادیم؛ سوره اسراء؛ آیه: ۱۰۱.
  4. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ج۲، ص ۵۵ و ۵۶.
  5. بیابانی اسکوئی، محمد، نبوت.
  6. و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است؛ سوره صف، آیه ۶.
  7. سبحانی، محمد تقی، معارف و عقاید، ص ۱۷۰ و ۱۷۱.
  8. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۰۵ - ۲۰۹.