مقدمه

نویسنده تذکرة الشهدا از ابومخنف نقل کرده که پس از شهادت عمیر بن مطاع، از شهدای کربلا، جوانی که او و مادرش توسط امام حسین (ع) مسلمان شده بودند، به میدان رفت. او نقل کرده که نام این جوان «عمران کلبی»عمران کلبی[۱] بود و این رجز را خواند:

اِنْ تنْکِرُوني فَاَنَا ابْنُ الکَلْبِعَبْلُ الذِّراعَیْنِ شَدیدُ الضَّربِ
لا ارْهَبُ الْمَوْتَ بِدار الْحَرْبِاَفُوزُ بِالْجَنَّةِ یَوْمَ الْکَرْبِ
اِنّي غُلامٌ واثِقٌ بِرَبّيحَسَبي بِهِ مَوْلایَ فَهُوَ حَسْبي[۲]
اگر مرا نمی‌شناسید من فرزند کلبم با بازوانی قوی و ضربتی سخت؛ در میدان جنگ، از مرگ نمی‌هراسم [و] با رفتن به بهشت، در روز سخت، رستگار خواهم شد؛ من جوانی هستم که به خدای خویش اعتماد دارم او مولای من است و مرا کفایت می‌کند.

سپس بر لشکر عمر بن سعد حمله کرد و جنگید تا چهل تن از نیروهای دشمن را به هلاکت رساند و خود نیز شهید شد. دشمن سَرش را از تن جدا کرد و به سوی سپاه حسین (ع) پرتاب نمود[۳].[۴]

منابع

  1.   جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا

پانویس

  1. کلب بن وَبرَة، قبیلهای از قبایل عرب که افراد آن بعضی مسلمانان مسیحی بودند. (معجم قبایل العرب، ج۵، ص۳۶۲).
  2. تذکرة الشهداء، ص۱۳۳.
  3. تذکرة الشهداء، ص۱۳۳.
  4. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۲۷۳.