غرور
معناشناسی
غُرور به معنای فریفتهشدن[۱] و سخنان پوچ و بیاساس[۲] است؛ اما در زبان فارسی به معنای کبر، نخوت و خودبینی[۳]، چنانچه به معنای احساس سرافرازی و افتخار است[۴] که از رذایل نفسانی نیست و با کاربرد آن در زبان عربی متفاوت است. غَرور (به فتح غین) به معنای هر چیزی است که مایه فریب انسان شود؛ مانند: مال، جاه، شهوت و شیطان[۵].
در اصطلاح علم اخلاق، غرور، گمان به نفع در آنچه که مضر است[۶]، فریفته شبهه و خدعه شیطان شدن[۷] و سکون نفس در اثر جهل و شبهه به چیزی که موافق میل نفس باشد[۸]، است. سه عنصر اساسی مشتبهشدن امر بر انسان، تمایل و خواهش نفسانی و برتر دانستن خود، در تعریف اصطلاحی غرور دخیل است. از اینرو، فرد مغرور، جاهلی است که خود را عاقل و دانای کار میپندارد یا مایل به چیزی است که نسبت به آن جاهل است یا از روی برتریطلبی به کاری اقدام میکند[۹].
از واژگان مرتبط با غرور، عجب، کبر و رجا است. «عجب» بزرگشمردن فضایلی است که شخص دربارۀ خود گمان میبرد[۱۰]؛ ولی غرور، سکون و آرامش نفس به آن چیزی است که فرد گمان میکند خیر و موافق تمایل هوای اوست[۱۱]. کبر نیز بزرگدانستن خود نسبت به دیگران است[۱۲]. اظهار این حالت را نیز تکبر مینامند[۱۳]. فرق کبر با عجب در این است که عجب، خودپسندی، بدون مقایسه و تطبیق فرد با دیگران از نظر برتری است، اما کبر، خودپسندی به همراه مقایسه و تطبیق است[۱۴].
غرور با رجا نیز متفاوت است؛ زیرا اگر شخص امر محبوبی را در آینده انتظار داشته باشد و بیشتر اسباب آن هماکنون فراهم باشد، «رجا» نامیده میشود و اگر بود و نبودِ اسباب آن معلوم نباشد، «تمنّی» است؛ اگر اسباب آن نیز منتفی باشد، غرور نامیده میشود[۱۵].[۱۶]
پیشینه
در کتابهای آسمانی نیز غرور نکوهش شده و نزد خداوند مذموم و مکروه شمرده شده است[۱۷]؛ همچنین سبب فراموشی خداوند[۱۸] و ناآرامی[۱۹] و ناپاکی انسان[۲۰] شمرده شده است. قرآن کریم انسان را از فریفتهشدن به دنیا پرهیز داده است[۲۱] و غرور را از صفات شیطان[۲۲] و از ویژگیهای کفار[۲۳] و منافقان[۲۴] میشمارد. در روایات نیز، دنیا معدن شر و محل غرور[۲۵] و سکون نفس به دنیا از بزرگترین غرورها[۲۶] شمرده شده است. همچنین شخص مغرور در دنیا، مسکین و در آخرت مغبون و اهل خسران معرفی شده است[۲۷].
علمای اخلاق، غرور را یکی از صفاتی شمردهاند که سرچشمه و منبع شقاوت[۲۸] و منشا بیشتر آفات و شرور[۲۹] است[۳۰].
اصناف مغروران
در قرآن کریم به اقسامی از مغروران، ازجمله کافران[۳۱]، مشرکان و ظالمان[۳۲] اشاره شده است. علمای اخلاق نیز به غرور اهل دنیا، عوام، اهل علم، اهل عبادت و وعاظ و کیفیت غرور در هر یک و مبادی آن اشاره کردهاند[۳۳]؛ برای مثال گاهی اهل علم به فن خاصی از علم، مانند علم کلام، علم فقه یا علم لغت و علم نحو بسنده کرده، توجه نمیکنند که در شریعت، این علوم مقصود اصلی نیستند و از علوم دیگر یا از اشتغال به اصلاح نفس و کسب فضایل و ملکات غافل میمانند[۳۴]. گاهی نیز اهل عمل به وسوسه مبتلا شده، در نماز به تصحیح قرائت و مخارج حروف مشغول میشوند و از حضور قلب و تفکر در معانی نماز بازمیمانند[۳۵]. به اعتقاد علمای اخلاق اصناف مغروران در درجه و شدت و ضعف متفاوتند؛ چنانکه غرور در بعضی از اصناف مغروران، مانند کفار، گنهکاران و فسّاق شدیدتر از دیگران است[۳۶]. همچنین از اسباب غرور و استبداد، قدرت و خودکامگی است[۳۷] که در سلاطین ظهور میکند و سبب میشود نزدیکان آنها نیز به دشمنانشان تبدیل شوند[۳۸].[۳۹]
منشا غرور
قرآن کریم، هوای نفس[۴۰]، آمال و آرزو[۴۱]، دنیاطلبی[۴۲] و شیطان[۴۳] را منشا غرور میداند. در روایات نیز علاوه بر این موارد، عمر طولانی، فرزند و دوست، به امید اینکه به واسطه آنها نجات یابد، ازجمله اسباب غرور شمرده شده است[۴۴]. علمای اخلاق، شیطان، که با وعدهها و آرزوهای طولانی، انسان را میفریبد[۴۵] و نفس که با کیدهای خود امر را بر انسان مشتبه میکند[۴۶] و حب شهوات، که انسان را به امری که موافق طبع اوست میکشاند، به دنیا مغرور و از آخرت دور میسازد[۴۷] از عوامل غرور میدانند[۴۸].
آثار و آفات
علمای اخلاق غرور را از صفات رذیلهای میدانند که همواره در مسیر بندگی و سلوک، خطر و آسیب جدّی بهشمار میآید و آفات و شرور بسیاری را به دنبال دارد[۴۹] و سرچشمه شقاوت، هلاکت و بدبختی است[۵۰] دو رذیله «عجب» و «کبر»نیز از آثار غرور است[۵۱]. غرور سبب بیتاثیرشدن موعظههای الهی و دعوت انبیا(ع) و اولیا(ع) در انسان میشود؛ زیرا انسان را از تفکر در نقصها و مرضهای خود غافل میکند که این از نقشههای شیطان است[۵۲] افراد مغرور، در امور دنیوی به نفس خودشان و مردم اعتماد دارند، ولی از پروردگار غافلاند؛ به امور آخرتی بیاعتنایند و سستی و تنبلی خود را به حساب توکل، رجا و امید به خداوند میگذارند و بدون عمل، جزا طلب میکنند[۵۳]. از اینرو از کسب معارف و تحصیل اخلاق کریمانه و عمل صالح بازمیمانند[۵۴] و افسار آنها گسیخته شده، به دام گناه و معاصی گرفتار میشوند[۵۵].[۵۶]
راههای درمان
در بعضی روایات، راه خلاصی از غرور، تحصیل علم، معرفت به عیوب اعمال و صفات خود، توبه از روی اخلاص و تواضع و فروتنی در برابر حق شمرده شده است[۵۷]. علمای اخلاق نیز راههایی برای خلاصی از غرور ارائه کردهاند[۵۸]. به اعتقاد آنان غرور با جهل و غفلت رابطه دارد[۵۹] و آگاهی دادن به عاقبت ویرانگر غرور برای مردم، یکی از راههای برونْرفت از دام غرور است[۶۰].[۶۱]
منابع
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۷۶۹؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۵؛ قرشی، قاموس قرآن، ۵/۹۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۲.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۰/۱۴۶۹۹.
- ↑ راغب، مفردات، ۶۰۴؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۲۱.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۹۰.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳–۴.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۴۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۵/۳۳.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۵.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب امثال سلیمان، ب۱۶، ۵.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب هوشع نبی، ب۱۳، ۶.
- ↑ کتاب مقدس، حبقوق نبی، ب۲، ۵.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب مرقس، ب۷، ۲۳.
- ↑ آل عمران، ۱۸۵؛ حدید، ۲۰.
- ↑ نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.
- ↑ ملک، ۲۰.
- ↑ احزاب، ۱۲.
- ↑ آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۵.
- ↑ آمدی، تصنیف غررالحکم، ۱۳۶.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۶۹/۳۱۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۶.
- ↑ ملک، ۲۰.
- ↑ فاطر، ۴۰.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۹–۳۴۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۶–۳۰.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۵.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۲۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۲۹۱–۲۹۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۰/۱۲۰.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۲۹.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
- ↑ یوسف، ۸۳.
- ↑ حدید، ۱۴.
- ↑ لقمان، ۳۳؛ فاطر، ۵.
- ↑ نساء، ۱۲۰؛ اسراء، ۶۴.
- ↑ مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق(ع)، ۱۴۲.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۰۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۳۳.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۶.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۴۱ و ۶/۲۹۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۹.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.
- ↑ مصباح الشریعه، منسوب به امامصادق(ع)، ۱۴۳.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۳۵۶–۳۵۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱–۳۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۱؛ غزالی، رسائل، ۴۳۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۳/۶۳۲–۶۴۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۳۷–۶۵۸.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «غرور»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۴۹۴–۴۹۸.