ولایت فقیه یکی از مهم‏ترین مسائل جامعۀ شیعی است؛ به گونه‌‏ای که اندیشۀ سیاسی پیروان مکتب اهل بیت (ع) در عصر غیبت کبری با آن گره خورده است. ولایت فقیه، در حقیقت نیابت عام از امام معصوم (ع) و به معنای سرپرستی امور شیعیان در عصر غیبت کبری است. ضرورت این مسأله بدین جهت است که حضور کامل دین در جامعۀ انسانی در گرو برپایی حکومت اسلامی است و ضرورت وجود حکومت اسلامی محدود به عصر پیامبر (ص) یا روزگار حضور امام معصوم (ع) نیست.

ضرورت و فلسفه حاکمیت فقیه

مسأله ولایت فقیه یکی از مهم‏ترین مسائل جامعۀ شیعی است؛ به گونه‌‏ای که اندیشۀ سیاسی پیروان مکتب اهل بیت (ع) در عصر غیبت کبری ـ به ویژه در دوران معاصر ـ با آن گره خورده است. از آنجا که در دوران معاصر، بزرگ‏ترین تحوّل اجتماعی در امت اسلامی، به نام انقلاب اسلامی ایران، بر این باور سترگ بنا شده، بحث درباره آن امری ضروری و اجتناب‏ ناپذیر است. از سوی دیگر، یگانه فریاد ظلم‏‌ستیزی و مقابله با زیاده‏‌خواهی استکبار جهانی، برخاسته از این تفکر ارجمند و اصل مترقی است که دشمنی‌‏های فراوانی را از سوی ستمگران و استکبار جهانی در پی داشته است. این خود، اهمیت پرداختن به این بحث را دو چندان ساخته است[۱].

به عبارت دیگر ولایت فقیه، در حقیقت نیابت عام از امام معصوم (ع) و به معنای سرپرستی امور شیعیان در عصر غیبت کبری است. ضرورت این مسأله بدین جهت است که حضور کامل دین در جامعۀ انسانی در گرو برپایی حکومت اسلامی است و ضرورت وجود حکومت اسلامی محدود به عصر پیامبر (ص) یا روزگار حضور امام معصوم (ع) نیست[۲].[۳]

گذشته از این ولایت فقیه یا همان رهبری جامعه اسلامی در عصر غیبت توسط فقیهی جامع الشرایط، از آن دسته موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیقشان می‌شود و احتیاج چندانی به برهان ندارد، بدین معنا که هرکس عقاید و احکام اسلامی را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور درآورد، بی‌درنگ تصدیق کرده و آن را ضروری و بدیهی خواهد دانست[۴]

در تبیین فلسفه ولایت فقیه نیز گفته شده: حکومت، یا حکومت خداست یا حکومت طاغوت و شکل سومی ندارد[۵]. حکومت دینی، ماهیتی دینی و الهی دارد؛ یعنی در تمام جهات مادی و معنوی و سیاسی و عقیدتی، روح و هویتی اسلامی دارد و تداوم به ثمر رسیدن آن نیز براساس دین امکان‌پذیر بوده[۶] و تحقق عملی آن هم جز با رهبریِ عالم دینی ممکن نیست. همان ولایتی که رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) داشتند، فقیه عادل، بعد از غیبت امام عصر (ع)، داراست[۷]، زیرا این نوع از حکومت یکی از احکام اولیه اسلام و مقدم بر تمام احکام فرعیه آن است... لذا می‌‌تواند از هر امری که جریان آن مخالف مصالح اسلام است ـ مادامی که چنین است ـ جلوگیری کند[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۴۶۳ ـ ۴۷۵؛ درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۴۱.
  2. خمینی، روح‌الله، ولایت فقیه‌، ص۱۹.
  3. ر. ک: جمعی از نویسندگان، فرهنگ شیعه، ص۴۶۴.
  4. خمینی، روح‌الله، ولایت فقیه، ص۳.
  5. خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، ج۵، ص۲۳۴.
  6. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۴۹.
  7. خمینی، روح‌الله، ولایت فقیه، ص۴۰.
  8. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۴۵۲.
  9. ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۹۵ ـ ۱۹۶.