قرآن دارای مراتب گوناگونی است که خداوند در مقام معرّفی قرآن، از آن به دو مرتبه "احکام" و "تفصیل" یاد می‌کند. مرتبه اِحکام به حقیقت قرآن اشاره دارد و در نزد پروردگار است و از آن به "لوح محفوظ" یا "ام‌الکتاب" و یا "کتاب مکنون" نیز یاد شده است و مرتبه تفصیل در قالب کلمه و کلام، توسط رسول اکرم (ص) و به زبان عربی بر امّت اسلام نازل شد.

مقدمه

ادّله عقلی و نیز اشارات خداوند در قرآن، ثابت می‌کند که عالم نه تنها منحصر در پدیده‌های مادّی نیست، بلکه عالم غیب نیز ذومراتب است و همه آنچه در مراتب پایین‌تر است، به نحو اِحکام و اِجمال در مراتب بالاتر موجود است. خداوند به عنوان قاعده‌ای کلّی می‌فرماید: ﴿وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[۱].

قرآن نیز از این قاعده مستثنی نیست و دارای مراتب گوناگونی است که خداوند در مقام معرّفی قرآن، از آن به دو مرتبه "احکام" و "تفصیل" یاد می‌کند[۲].

بند اوّل: مقام اِحکام قرآن

مقام اوّل، مرتبه اِحکام است که به حقیقت قرآن اشاره دارد و در نزد پروردگار است و از آن به "لوح محفوظ" یا "ام‌الکتاب" و یا "کتاب مکنون" نیز یاد شده است. این مرتبه، در مقامی عِلّی و حکیم و کریم و محفوظ از همه آلودگی‌ها قرار دارد؛ چنان‌که خداوند می‌فرماید: ﴿حْمَ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ[۳]. همچنین می‌فرماید: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۴].[۵]

بند دوم: مقام تفصیل قرآن

مقام دوم، مرتبه تفصیل قرآن است که در قالب کلمه و کلام، توسط رسول اکرم (ص) و به زبان عربی بر امّت اسلام نازل شد: ﴿كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۶] و نیز می‌فرماید: ﴿وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا[۷].

رابطه آن حقیقت محکم با این تفصیل حرفی و کلامی، رابطه روح با جسد و معنی با لفظ است: ﴿الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ[۸].[۹]

رابطه مراتب قرآن با یکدیگر

در نگاهی کلّی، عالم هستی سراسر آیات الهی و مخلوق خداوند است؛ ولی بنا بر مرتبه قرب و بُعدی که نسبت به خداوند دارد، دارای مراتب طولی فراوان است. هر یک از مراتب فوقانی، علّت برای مرتبه پایین‌تر است.

در قرآن، از مرتبه غیب و شهادت عالم با اسامی گوناگونی یاد شده که هر یک به جهتی از اوصاف این مراتب دارد؛ عالم غیب با عنوان عالم عرش، کرسی، ملکوت و عالم امر نامیده شده؛ در مقابل، عالم شهادت به عالم دنیا، مُلک و خلق نام گرفته؛ چنان‌که فرمود: ﴿أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[۱۰].

مرتبه امری موجودات، اکمل و اشرف از مرتبه خلقی آنهاست؛ چنان‌که مرتبه امری قرآن و مقام اِحکام آن، اشرف از مرتبه تفصیلی آن است. به عبارتی، حقیقت نوری قرآن، مقام ملکوتی و امری این کتاب عزیز است و عبارات و کلمات آن، ظاهر و تفصیل قرآن است که از طرف خداوند بر قلب مبارک رسول اکرم (ص) نازل شد: ﴿وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ[۱۱].

نتیجه آنکه: مسلمانان موظّف‌اند برای هدایت و معرفت به خداوند و آشنایی با حدود الهی، با قرآن مأنوس باشند؛ تا از این طریق به باطن قرآن، به مقدار طهارت و اخلاص خود، راه یابند؛ لذا از جمله مأموریّت‌های پیامبر اکرم (ص) در هدایت امّت آن است که:

  1. ظاهر قرآن را به مردم آموزش دهد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۲].
  2. محتوای آن را برای مردم تبیین نماید، تا اهل فکر درباره قرآن و معارف آن اندیشه کنند و حقایق الهی را از این کتاب عزیز استخراج نمایند: ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۱۳].

می‌دانیم که معرفت افراد امّت ناقص و دستشان از عالم غیب و حقیقت کتاب کوتاه است؛ در نتیجه:

  1. هر مقدار که آنها برای تدبر در قرآن تقلّا نمایند، به عمق معارف بی‌پایان آن دست نخواهند یافت؛ چنان‌که امیرالمؤمنین علی (ع) درباره قرآن می‌فرمایند: «إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ»[۱۴].
  2. چون احاطه به همه جوانب قرآن بر همگان میسور نیست، در فهم قرآن دچار اختلاف می‌شوند. این اختلاف در فهم قرآن، در مسائل نظری، به اختلافات اعتقادی می‌انجامد و فرقه‌ها و مکاتب گوناگون را ایجاد می‌کند و در مسائل عملی و احکام اجرایی، جامعه را دچار هرج و مرج و نابسامانی و جنگ و خون‌ریزی می‌نماید؛ کار بدانجا می‌رسد که چه‌بسا هر فرقه، دیگری را متهم به خروج از دین نماید. بدین ترتیب، قرآنی که باید عامل وحدت امّت باشد، به عامل تفرقه و برخورد میان مردم تبدیل می‌شود.

نکته مهم در اینجا آن است که بروز چنین اختلافاتی، همیشه از سر جاه‌طلبی و سوء برداشت مفسّرین قرآن و علماء دینی نیست؛ بلکه می‌تواند به دلیل اختلاف در برداشت از ظواهر کلام الهی باشد. چنین اختلافاتی، در برداشت از ظواهر هر کلامی ممکن است اتفاق بیفتد؛ مضافاً بر آنکه برخی آیات قرآن متشابه است و صریحاً بر مدلول معیّنی دلالت نمی‌کند و در نتیجه، می‌توان برداشت‌های گوناگون از آن نمود: ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ[۱۵].

بنابراین، بر اساس برهان لطف، اگر بنا باشد که محرومیّت انسان‌ها از هدایت، به نقص فاعلی (یعنی کوتاهی خداوند در هدایت انسان‌ها) بازگردد، با حکمت الهی و کمال بی‌نهایت خداوند و ربوبیّت علی‌الاطلاق پروردگار سازش ندارد. لذا وجود مبیّن و مفسّر قرآن در همه اعصار برای نجات امّت از تحیّر در هدایت لازم است[۱۶].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم» سوره حجر، آیه ۲۱.
  2. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۳۲۰.
  3. «حا، میم سوگند به این کتاب روشن به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۱-۴.
  4. «که این قرآنی ارجمند است در نوشته‌ای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست فرو فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان است» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۰.
  5. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۳۲۰-۳۲۱.
  6. «کتابی است که آیات آن آشکار شده است، به گونه قرآنی عربی، برای گروهی که می‌دانند،» سوره فصلت، آیه ۳.
  7. «و آن را قرآنی بخش‌بخش کرده‌ایم تا بر مردم با درنگ بخوانی و آن را خرده‌خرده فرو فرستاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۶.
  8. «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانه‌ای آگاه آشکار شده است؛» سوره هود، آیه ۱.
  9. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۳۲۱.
  10. «آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
  11. «و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی به زبان عربی روشن» سوره شعراء، آیه ۱۹۲-۱۹۵.
  12. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  13. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  14. نهج البلاغه (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ﻫ.ق)، ص۶۱، کلام ۱۸.
  15. «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)‌اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)‌اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
  16. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۳۲۱-۳۲۳.