مقدمه

از بارزترین نشانه‌های پیروی از رسول اکرم (ص) رعایت حقوق دیگران و خودداری از آزار رساندن به مردم است. اهمیت این ویژگی در سیره نبوی (ص) تا بدانجاست که بدون آن نمی‌توان شخص را مسلمان نامید[۱].

ایشان، مسلمان را کسی می‌داند که مردم از دست و زبانش در امان باشند[۲]. از نظر نبی خاتم (ص) آزار مردم در هر شکلش مانند ترساندن، انجام نگاه آزاردهنده[۳]، انجام شوخی آزاردهنده، بیان سخن آزاردهنده، انتشار بوی آزاردهنده و حتی انجام عبادت آزاردهنده، نکوهیده و ممنوع است[۴].

رسول خدا (ص) اذیت مؤمن را مانند تخریب کعبه دانسته[۵] و فرموده است: "خداوند می‌فرماید: "هر که بنده مؤمن مرا بیازارد، به من اعلام جنگ می‌دهد"[۶]. همچنین آن حضرت، بدترین مردم را کسی دانست که مردم از او آزار ببینند[۷][۸].

نمونه‌هایی از نهی از آزار دیگران در سیره نبوی (ص)

روزی عده‌ای نزد رسول خدا (ص) بودند که مردی برخاست و رفت؛ اما کفشش را جا گذاشت؛ پس یکی از صحابه کفش او را برداشت و مخفی کرد. وقتی آن مرد برگشت و سراغ کفشش را از صحابه گرفت؛ او گفت: "من آن را برداشته‌ام"؛ پیامبر (ص) فرمود: "ترساندن مؤمن، چه معنایی دارد؟" مرد صحابی گفت: "قسم به آن که تو را به حق برانگیخت، من فقط برای شوخی آن را برداشتم"؛ آن حضرت فرمود: "با ترساندن مؤمن، [این شوخی] چه معنایی دارد؟"[۹] [۱۰].

ابوسعید خدری نقل می‌کند: روزی پیامبر اکرم (ص) در مسجد اعتکاف کرده بود. شنید که صدای مسلمانان، هنگام قرائت بلند است؛ پس پرده را کنار زد و فرمود: "بدانید که همه شما در حال مناجات با پروردگار خود هستید، پس باعث آزار یکدیگر نشوید و در قرائت، صدایتان را از یکدیگر بلندتر نکنید"[۱۱][۱۲].

انس بن مالک نیز در این باره روایت کرده است که "پیامبر خدا (ص) هرگاه شب برای خواندن قرآن برمی‌خاست، با صدای آهسته قرآن می‌خواند و فقط همین قدر از کلامش فهمیده می‌شد که آیه‌ای تمام شده و آن حضرت، آیه‌ای دیگر را آغاز کرده است. گفتیم: ای رسول خدا (ص) چرا قرآن را بلندتر نمی‌خوانید؟ فرمود عایشه: "خوش ندارم که با این کار، هم‌نشین من یا افراد خانواده‌ام آزار بینند"[۱۳]. از عایشه نقل شده است که رسول خدا (ص) خوش نداشت از او بوی آزاردهنده‌ای به مشام برسد[۱۴][۱۵].

توصیه به تحمل آزار مردم

رسول خدا (ص) مردم را به تحمل آزار دیگران فرا خوانده، می‌فرماید: "آزار بزرگ‌تر و کوچک‌تر و بهتر و بدتر از خودت را تحمل کن که اگر چنین باشی، خداوند عزوجل را به گونه‌ای ملاقات خواهی کرد که مقابل فرشتگان بر تو می‌نازد"[۱۶]. خود آن حضرت نیز دوران رسالتش انواع اذیت‌ها را تحمل کرد؛ در حالی که کفار، ادعای نبوتش را تکذیب کردند و یهودیان و منافقان درباره او انواع آزارها را به کار گرفتند تا آن حد که فرمود: «مَا أُوذِيَ نَبِيٌ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ »[۱۷]. ایشان، پیوسته این آزارها را تحمل کردند تا توانستند شریعت اسلام را به بار بنشانند[۱۸].

اما پیامبر خدا (ص) تحمل آزار و اذیتی را که باعث ضعف و زبونی مسلمانان شود، برنمی تافت و قاطعانه آن را رد می‌کرد. روایت شده است که سمرة بن جندب در باغ مردی از انصار، درخت خرمایی داشت و خانه مرد انصاری، ابتدای باغ بود و سمره بی‌آنکه از صاحب خانه اجازه بگیرد، به خانه مرد انصاری وارد شده، به سراغ درخت خرمای خود می‌رفت. مرد انصاری به او اعتراض کرد و از او خواست که زمان ورود به خانه، اجازه بگیرد؛ اما هر چه در این باره با سمره سخن گفت، ثمری نبخشید. پس، آن مرد انصاری خدمت رسول اکرم (ص) آمد و از سمره شکایت کرد؛ آن حضرت کسی را نزد سمره فرستاد و شکایت مرد انصاری را به او اطلاع داد و به او فرمود: "هرگاه می‌خواهی به باغ وارد شوی، از او اجازه بگیر!" اما سمره، سخن رسول خدا (ص) را نیز نپذیرفت؛ پس، حضرت به او فرمود: "آن درخت را به من بفروش!" سمره نپذیرفت؛ حضرت، قیمتش را زیاد کرد؛ اما او باز هم نپذیرفت تا آنکه قیمت بالایی را پیشنهاد داد و او باز هم خودداری کرد. پس رسول اکرم (ص) فرمود: "آن درخت را به من بده تا برای تو در بهشت، درخت خرمایی را ضامن شوم که هر وقت بخواهی، میوه‌اش را به راحتی بچینی"؛ اما باز هم سمره نپذیرفت. پس حضرت در این وقت به مرد انصاری فرمود: "برو درخت او را بکن و نزدش بیفکن که در دین اسلام، ضرر و زیانی نیست"[۱۹][۲۰].

در روایتی دیگر از امام محمد باقر (ع) نقل شده است که مردی خدمت رسول خاتم (ص) آمد و از دست همسایه مردم آزارش به آن حضرت شکایت کرد؛ پیامبر خدا (ص) به او فرمود: "صبر داشته باش و شکیبایی پیشه کن." آن مرد رفت و پس از مدتی، خدمت نبی اکرم (ص) رسید و دوباره از دست همسایه‌اش شکایت کرد. پیامبر (ص) باز هم به او فرمود: "صبر داشته باش!" آن مرد رفت و پس از گذشت مدتی برای بار سوم خدمت رسول خدا (ص) رسید و دوباره از دست همسایه خود شکایت کرد. پیامبر (ص) این بار فرمود: "روز جمعه که مردم به سوی نماز جمعه می‌آیند، اسباب و اثاثیه‌ات را بر سر راه بگذار تا هر کسی که به نماز جمعه می‌رود، آنها را ببیند؛ هنگامی که از تو پرسیدند که چرا اسباب و اثاثیه‌ات را بیرون ریخته‌ای، موضوع را برای مردم بازگو کن"؛ آن مرد رفت و طبق فرموده رسول خدا (ص) عمل کرد. همسایه مردم آزارش که وضع را چنین و آبروی خود را در خطر دید، بی‌درنگ به سوی او شتافت و ملتمسانه از وی خواست که وسایلش را به خانه برگرداند و با او عهد کرد که دیگر آن‌گونه رفتار نکنند و وی را نیازارد [۲۱][۲۲].

منابع

پانویس

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۵.
  2. مسنداحمد، ج ۲، ص ۱۶۳؛ البخاری، صحیح، ج ۱، ص ۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۸۰ و حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۲۶۵.
  3. ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۹۸ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۲۷.
  4. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۵-۲۱۶.
  5. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۹۴ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۱.
  6. الکافی، ج ۲، ص ۳۵۱؛ علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص ۲۸۴ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۱۹۵.
  7. الاختصاص، ص ۲۴۳ و مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۷۸.
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۶.
  9. ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۵، ص ۷۳.
  10. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۶.
  11. ابن خزیمه، صحیح، ج ۲، ص ۱۹۰؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۹۴ و سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۲۹۹.
  12. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۶.
  13. الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۴، ص ۳۰۵.
  14. مسند احمد، ج ۶، ص ۲۴۹ و المعجم الاوسط، ج ۳، ص ۱۸۵.
  15. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۶-۲۱۷.
  16. قطب الدین راوندی، الدعوات، ۱۴۰۷ ص ۲۹۵.
  17. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۴۷.
  18. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۷.
  19. الکافی، ج ۵، ص ۲۹۲؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۷، ص ۱۴۷ و من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۰۳.
  20. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۷-۲۱۸.
  21. الکافی، ج ۲، ص ۶۶۸ و ابن حبان، صحیح، ج ۲، ص ۲۷۸.
  22. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۱۸.