←ترکیب مخالفان جنگ
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۲: | ||
گروه سوم کسانی بودند که بر اثر [[ضعف]] و [[سستی]] و [[ناخشنودی]] از [[جنگ]]، [[حکمیت]] را پذیرفتند. البته شماری از [[سپاهیان]] [[عراق]] واقعاً [[تمایل]] داشتند به هر قیمتی از [[خونریزی]] جلوگیری کنند. | گروه سوم کسانی بودند که بر اثر [[ضعف]] و [[سستی]] و [[ناخشنودی]] از [[جنگ]]، [[حکمیت]] را پذیرفتند. البته شماری از [[سپاهیان]] [[عراق]] واقعاً [[تمایل]] داشتند به هر قیمتی از [[خونریزی]] جلوگیری کنند. | ||
بدون تردید، [[خوارج]] از مخالفان جنگ بودند. [[روایات]] و [[اخبار]] بیشماری بر این مطلب دلالت دارد. چنانکه میتوان به صراحت بیان کرد دلیل اساسی خروج آنان بر ضد [[امام علی]]{{ع}}، همین مسئله [[مخالفت]] با تداوم جنگ بود.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۳.</ref> | بدون تردید، [[خوارج]] از مخالفان جنگ بودند. [[روایات]] و [[اخبار]] بیشماری بر این مطلب دلالت دارد. چنانکه میتوان به صراحت بیان کرد دلیل اساسی خروج آنان بر ضد [[امام علی]]{{ع}}، همین مسئله [[مخالفت]] با تداوم جنگ بود.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۳.</ref> | ||
==[[حکمیت]] از دیدگاه [[امام علی]]{{ع}}== | |||
امام علی{{ع}} زیر فشار فتنهای که نشانههای آن در [[سپاه]] وی نمایان شده بود و میبایست از وقوع آن جلوگیری میکرد، حکمیت را پذیرفت و در صورتی که دو [[حَکَم]] طبق [[تکلیف شرعی]] خود عمل میکردند، قطعاً نتیجه حکمیت، [[احقاق حق]] و [[ابطال باطل]] بود؛ یعنی [[پیروزی]] علی{{ع}} و [[اثبات حقانیت]] او، و نابودی [[معاویه]] و روش [[انحرافی]] وی. از این رو [[امام]] با [[اطمینان]] و [[قاطعیت]] به [[ابوموسی]] میفرماید: «مطابق [[قرآن]] [[حکم]] کن، اگرچه به بریدن گلوی من باشد»<ref>ر.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۳۳.</ref>. همچنین آن حضرت هنگامی که دو سپاه در [[نهروان]] [[صفآرایی]] کردند، با صدای بلند خطاب به [[خوارج]] فرمود: | |||
من با دو [[داور]] شرط کردم و از آنان [[پیمان]] گرفتم و به ایشان [[فرمان]] دادم که آنچه را قرآن زنده کرده، زنده کنند و آنچه را قرآن از بین برده، از میان بردارند؛ اما آن دو با فرمان من [[مخالفت]] کردند...<ref>زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص۳۲۶؛ دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۰۹.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۳.</ref> | |||
==[[خیانت]] داوران و پیدایش [[محکمه]]== | |||
آنچه در عمل به تحقق پیوست این بود که داوران - ابوموسی و [[عمرو بن عاص]]- نخواستند مطابق قرآن [[قضاوت]] کنند. [[دلایل]] فراوانی بر این مطلب صراحت دارد. ابوموسی، علی{{ع}} را [[دوست]] نداشت و تلاش میکرد تا زمینه را برای [[خلافت]] پسر [[عمر]] فراهم کند. اما [[هم و غم]] عمرو بن عاص این بود که به هر قیمتی کار را به نفع معاویه و خلافت او تمام کند. به این ترتیب نتیجه مذاکرات [[نمایندگان]] طرفین، [[شکست]] حکمیت بود و معاویه امکان یافت تا [[شورش]] و [[تجاوز]] خویش را علیه [[امام حق]] پی گیرد. | |||
نکته ظریفی در اینجا جلب توجه میکند: همان کسانی که علی{{ع}} را به پذیرش حکمیت مجبور ساختند و او را [[تهدید]] کردند که در صورت عدم پذیرش حکمیت، او را به معاویه تحویل دهند یا همانند [[عثمان]] با او [[رفتار]] خواهند کرد، هنگامی که با [[حکمیت]] به [[مخالفت]] برخاستند، و علیه حضرت شوریدند، پذیرش حکمیت را [[کفر]] نامیدند و علی{{ع}} را به دلیل قبول آن، [[تکفیر]] کردند، و از او خواستند که به کفر خود اعتراف کند و از این [[گناه]] [[توبه]] نماید! متون و [[اخبار]] [[تاریخی]] و [[حدیثی]] فراوانی بدین مطلب تصریح کردهاند و [[خوارج]] نیز خود بدان معترفند<ref>ر.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۷۰؛ مقریزی، تقی الدین احمد، الخطط، ج۲، ص۳۵۴؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۲، ص۳۸۸؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۱۵؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۴؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والرسل والملوک، ج۴، ص۳۴ – ۳۶؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۹۵ - ۹۶؛ ابن طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه، ص۹۳ - ۹۴؛ دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. | |||
چون [[امام علی]]{{ع}} به [[کوفه]] بازگشت، خوارج وارد [[شهر]] نشدند و به راه خود ادامه دادند و در «[[حروراء]]» فرود آمدند شمار آنان [[دوازده]] هزار و بنا به نقل دیگری شش هزار نفر بود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۹.</ref>. مسعد بن فدکی، ابن الکواء و آن دسته از [[قاریان قرآن]] که بعداً به خوارج پیوستند، به شدت از پذیرش [[حکم]] [[قرآن]] طرفداری میکردند<ref>دینوری، ابو حنیفه، الاخبار الطوال، ص۱۹۱.</ref>. آنان علی{{ع}} را به باد [[ناسزا]] گرفتند و زشتترین تعبیرها را در [[حق]] او به کار بردند<ref>ر.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۵؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۸۲.</ref>. [[بغض]] و [[کینه]] خوارج در [[نسبت کفر]] و [[گمراهی]] به امام علی{{ع}} محدود نشد، بلکه کارشان به جایی رسید که حضرت میترسید قبرش را نبش کنند. از این رو، چون به [[شهادت]] رسید، قبرش را از [[مردم]] پنهان کردند و [[مزار]] او مدتها مخفی ماند<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۹۷.</ref>. | |||
[[حجاج بن یوسف ثقفی]] کوشید تا به [[نمایندگی]] از خوارج این [[مأموریت]] را به انجام رساند. از اینرو سه هزار [[قبر]] را در [[کوفه]] نبش کرد تا بلکه بتواند به جسد حضرت دست یابد؛ اما هرگز موفق نشد. | |||
با ملاحظه [[اخبار]] و [[روایات]] بیشماری که حتی نمیتوان به همۀ منابع آن مراجعه کرد، به دست میآید که ادعای برخی از [[خوارج]]، با [[بداهت]] [[تاریخی]] ناسازگار است. آنان مدعیاند که از ابتدا با [[حکمیت]] [[مخالفت]] میکردند. ایشان پیدایش خوارج را به رد حکمیت، و نه [[دعوت]] برای پذیرش آن، پیوند میدهند<ref>قضایا فی التاریخ الاسلامی، ص۶۲؛ همچنین ر.ک: سلیمان بن داوود بن یوسف، الخوارج هم انصار علی{{ع}}، ج۱، ص۵۱ – ۷۲. </ref>. | |||
بر این ادعای [[باطل]] هیچ گونه دلیل و برهانی وجود ندارد. خوارج و شماری از هواداران آنان میکوشند خود را در این قضیه [[مظلوم]] جلوه دهند. آنان در صددند [[امام علی]]{{ع}} را در این باره متهم کنند. برخی از آنان تلاش کردهاند تا این گفته را به روایات مشکوک و شاذی که یک نویسنده مجهول آورده است مستند سازند، یا [[روایت]] منسوب به [[ابن عباس]] و دیگران را [[شاهد]] گیرند، یا به روایاتی که [[ابن قتیبه]] در کتاب الامامة والسیاسه آورده است، [[تمسک]] جویند. | |||
ما میدانیم که گفتههای آن نویسنده ناشناس و روایت ابن عباس نمیتواند دلیلی بر ادعای اینان باشد؛ زیرا این دو، از مراحل بعدی سخن میگویند، نه آنچه به هنگام بالا بردن قرآنها اتفاق افتاد. گذشته از اینکه درباره [[صحت]] انتساب کتاب فوق به ابن قتیبه و نیز دخل و [[تصرف]] در آن، بحث فراوان است، خود وی در همین کتاب، خلاف این مدعا، سخن رانده است<ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۴۸.</ref>. | |||
شاید اینان به روایت [[احمد بن حنبل]] از [[ابی وائل]] [[استدلال]] کنند که میگوید: خوارج پس از پذیرش حکمیت از سوی علی{{ع}} خواستار [[هجوم]] علیه کسانی شدند که در [[تل]] [[پناه]] گرفته بودند<ref>ابن حنبل، احمد، المسند، ج۳، ص۴۸۵ - ۴۸۶.</ref>. اما این استدلال باطل است؛ زیرا این روایت از بیان این نکته ساکت است که وقتی [[سپاه شام]] قرآنها را بالا بردند، چه حوادثی اتفاق افتاد. آیا علی{{ع}} بدون فشار دیگران [[حکمیت]] را پذیرفت یا هنگامی به این جریان تن داد که بیشتر سپاهیانش از او جدا شدند و جز [[خانواده]] و شمار اندکی از یارانش با او نماندند و حتی حضرت را [[تهدید]] کردند که در صورت عدم پذیرش حکمیت، او را به [[معاویه]] [[تسلیم]] خواهند کرد.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۴.</ref> | |||
==تبرئه [[خوارج]] و محکومیت [[امام علی]]{{ع}}== | |||
برخی ادعا میکنند [[اشعث بن قیس]]، امام علی{{ع}} را به پذیرش حکمیت واداشت و بعد او را به [[جنگ با خوارج]] و نابودی آنان در [[نهروان]] [[ترغیب]] کرد، و بدین ترتیب او را از وجود بهترین نیروها و مخلصترین پیروانش [[محروم]] ساخت<ref>ر.ک: قضایا فی التاریخ الاسلامی، ص۵۶، ۶۰، ۷۹، ۸۱.</ref>. | |||
به نظر ما، ایشان میخواهند با این ادعای پوچ، علی{{ع}} را ملعبه دست [[اشعث]] نشان داده، خوارج را از جنایتِ [[اصرار]] و پافشاری در قبول حکمیت و [[تکفیر]] [[امام]]، به دلیل همین پذیرش، [[تبرئه]] کنند. ایشان از سوی دیگر چنین وانمود میکنند که خوارج در این قضیه [[مظلوم]] واقع شدهاند و جنایات هولناکی بر ضد آنان صورت گرفته است و در ادامه، علی{{ع}} را به سبب ارتکاب [[جنایت]] [[قتل]] و [[کشتار جمعی]] خوارج محکوم کردهاند. | |||
اینان خوارج را بهترین نیروهای [[سپاه امام علی]]{{ع}} معرفی میکنند و زشتتر اینکه، مدعیاند آنان مخلصترین [[پیروان]] و [[معتقدان]] به [[امامت]] او بودند. با این حال بیان نمیکنند که چرا آنان از علی{{ع}} جدا شدند و در نهروان موضع گرفتند. با وجود این، [[اخبار]] و [[روایات]] متواتری دلالت دارد که خوارج مخالف تداوم [[جنگ]] با معاویه بوده، حکمیت را بر علی{{ع}} [[تحمیل]] کردند و همانان در نهایت پذیرش آن را [[کفر]] دانستند.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۶.</ref> | |||
==[[مذاکره]] امام علی{{ع}} با خوارج== | |||
[[ابن ابی الحدید معتزلی]] مدعی است که امام علی{{ع}} در مذاکره با خوارج، چندپهلو سخن گفته، اما اشعث بن قیس آن حضرت را وادار به تصریح کرده است، و همین امر موجب [[جنگ نهروان]] گردید. [[ابن ابی الحدید]] [[روایت]] میکند که علی{{ع}} به مرکز تجمع [[خوارج]] آمد و به سراغ [[رئیس]] آنان رفت. خوارج از علی{{ع}} خواستند که [[توبه]] کند. او گفت: {{متن حدیث|أَنَا أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ}}. آنان که شش هزار نفر بودند با علی{{ع}} به [[کوفه]] بازگشتند و هنگامی که در [[شهر]] مستقر شدند، شایع کردند که علی از [[حکمیت]] برگشت. | |||
آنان میگفتند: علی{{ع}} [[منتظر]] برداشت محصول و جمعآوری [[اموال]] بود. آنگاه همراه آنان عازم [[شام]] خواهد شد؛ اما هنگامی که [[اشعث]] در اینباره از علی{{ع}} پرسید، حضرت این سخنان را [[تکذیب]] کرد، و به این ترتیب خوارج از [[مسجد کوفه]] بیرون رفتند و علیه آن حضرت موضع گرفتند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۲۷۹.</ref>. | |||
[[ابن اثیر]]، این [[حدیث]] را چنان مختصر کرده که در مضمون آن اخلال به وجود آمده است<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۲۸.</ref>. این روایت متضمن چند مطلب است: | |||
# علی{{ع}} به منظور دفع [[فتنه]] از توریه استفاده کرد. بدون اینکه چیزی برخلاف [[عقیده]] خویش بیان کند یا از اصول خویش کوتاه بیاید؛ | |||
# اشعث شیوه [[زشت]] و ناجوانمردانهای به کار بست و علی{{ع}} را وادار به بیان صریح مطلبی کرد که پیش از آن مجبور نبود آن را به صراحت بر زبان آورد؛ | |||
# خوارج مسئلهای را شایع کردند که هرگز علی{{ع}} بر زبان نیاورده و بدان اشاره نفرموده بود؛ | |||
# علی{{ع}} برای [[مذاکره]] با خوارج به سراغ رئیس آنان رفت که او را بیش از همه قبول داشتند. به این ترتیب [[هدف]] حضرت ریشهکنی [[اختلاف]] بود. بدین معنا که با [[شکست]] رئیس هیچگونه عذر و بهانهای برای ایجاد [[شک و تردید]] و اختلافانگیزی باقی نمیماند.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۷.</ref> | |||
==توجیهات خوارج== | |||
خوارج در توجیه موضع خویش در قبال علی{{ع}} دچار [[اضطراب]] و [[آشوب]] شدند. معروف است که آنان در توجیه جدایی خویش از علی{{ع}} گفتند: علی [[مردم]] را در [[دین خدا]] [[حکم]] قرار داد و همین موجب [[کفر]] و خروج وی از [[دین]] شد. به این ترتیب، آنان، خود، نیز هنگامی که علی را به پذیرش [[حکمیت]] وادار کردند، مرتکب [[کفر]] شدند. بنابراین هر دو باید [[توبه]] کنند. آنان توبه کردهاند و بر علی است که همانند آنان توبه کند. | |||
علی{{ع}} و [[ابن عباس]] به [[خوارج]] توضیح دادند که در این تصور خویش [[اشتباه]] میکنند و علی{{ع}} [[مردم]] را در [[دین خدا]] [[حکم]] قرار نداده، بلکه به حکم [[قرآن]] در این باره [[معتقد]] بوده است. به فرض که چنین باشد، حکم قرار دادن مردم در دین خدا، موجب کفر نیست؛ زیرا [[خداوند]] [[مردمان]] را در موارد زیادی که در قرآن بدان اشاره شده، حکم قرار داده است<ref>ر.ک: مائده، آیه ۹۵؛ نساء، آیه ۳۵؛ انبیاء، آیه ۷۸.</ref>. خوارج به رغم اینکه دلیلی بر رد این [[حجت]] نیافتند، به [[اصرار]] و [[عنادورزی]] [[پناه]] بردند و چنانکه خواهیم دید، [[فساد]] و [[فتنهانگیزی]] به پا کردند. به هر حال یکی از توجیهات خوارج در [[جنگ با علی]]{{ع}} این است که میگفتند علی [[وصی]] بود و با این کار، [[وصیت]] را تباه کرد. [[امام]] در پاسخ آنان فرمود: | |||
اینکه میگویید من وصی بودم و وصیت را تباه کردم، خداوند میفرماید: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بیگمان خداوند از جهانیان بینیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref>. آیا به نظر شما اگر احدی به [[حج]] نرفت، این [[خانه خدا]] است که کفر ورزیده است؟! بدانید که اگر کسی [[استطاعت]] داشت و در عین حال حج نگزارد، او کفر ورزیده است. شما نیز با رها کردن من کفر ورزیدید، نه این که من با رها کردن شما [[کافر]] شده باشم<ref>ر.ک: یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۹۲؛ طبرسی، ابو منصور، الاحتجاج، ج۱، ص۲۷۶ - ۲۷۸؛ تستری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۷، ص۱۷۱ – ۱۷۲.</ref>. | |||
این توجیه [[خوارج]] بیانگر دو نکته مهم است: | |||
#وصیتی که از آن سخن میگویند، [[وصیت]] [[امامت]] و [[خلافت]] است، و [[حکمیت]] چنین وصیتی را تباه ساخت؛ زیرا [[مأموریت]] داوران [[اثبات حقانیت]] یکی از دو طرف در خصوص امامت بود. از این رو خوارج مدعیاند که علی{{ع}} با پذیرش حکمیت، وصیت خویش را که با [[نص]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[اثبات]] رسیده، تباه کرده بود؛ | |||
# [[وصایت]] علی{{ع}} یکی از مسلمات [[صدر اسلام]] بود؛ زیرا طرفداران و هواخواهان علی{{ع}} بدان [[احتجاج]] میکردند و آن را موجب [[فخر]] و [[مباهات]] میدانستند. در [[منابع تاریخی]] کسی پیدا نمیشود که به این مطلب [[اعتراض]] کرده یا در صدد [[انکار]] آن برآمده باشد. حتی عباراتی از قبیل «این مطلب ثابت نشده» یا «نیازمند [[شاهد]] و دلیل است» نیز تاکنون بر زبان کسی جاری نشده است. | |||
[[ابن ابی الحدید]] فهرست بلندی از ابیات [[شاعران]] صدر اسلام را که در خصوص وصایت علی{{ع}} سرودهاند، در کتاب خویش آورده است<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۲۸ - ۱۳۳ و ج۴، ص۲۲۷ – ۲۲۸، ۲۸۰ - ۲۸۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۰ – ۲۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۸.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |