۶۴٬۶۴۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '{{صفین}}' به '== جستارهای وابسته == {{مدخل وابسته}} * سران قاسطین * سیاستهای امام علی در برابر معاویه * آماده شدن معاویه برای جنگ صفین * حرکت امام علی به سوی صفین * حکمیت * حوادث جنگ صفین * رویارویی دو سپاه در صفین * سختترین روزهای جنگ صفین * توقف جنگ صفین * بازگشت از صفین {{پایان مدخل وابسته}}') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = جنگ صفین | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==رهنمودِ [[عمرو بن عاص]] [[پیکار]] دوم: [[جنگ]] صفین== | == رهنمودِ [[عمرو بن عاص]] [[پیکار]] دوم: [[جنگ]] صفین== | ||
شرح [[نهج البلاغة]]- در شرح گفتار [[امام]] {{ع}} در دومین روز پس از [[بیعت]] با وی در [[مدینه]]، آنگاه که [[فرمان]] داد تا هر زمینِ خراجداری که [[عثمان]] بخشیده و نیز هر [[مالی]] که وی از [[بیت المال]] بذل کرده، [به [[بیت]] المال] بازگردانده شود-: کلبی گفته است: آنگاه [[امام]] {{ع}} [[فرمان]] داد همه سلاحهای یافت شده در [[خانه]] [[عثمان]] که ضد [[مسلمانان]] از آن بهره گرفته شده بود، ستانده شود؛ و نیز همه شترانِ گُزینه [[زکات]]، و همچنین [[شمشیر]] و [[زره]] وی. و [[فرمان]] داد به سلاحی که از آنِ وی بوده و در [[جنگ]] با [[مسلمانان]] از آن استفاده نشده، دستاندازی نشود و نیز به [[اموال]] شخصی او، خواه در خانهاش و خواه بیرون از آن. همچنین [[فرمان]] داد همه اموالی که [[عثمان]] هدیه کرده، هر جا که آن [[اموال]] یا صاحبانشان به دست افتند، [به [[بیت]] المال] بازگردانده شود. این خبر به [[عمرو بن عاص]] رسید که ساکن "ایله" در [[سرزمین]] [[شام]] بود- وی آنگاه که [[مردم]] بر [[عثمان]] شوریده بودند، به آنجا رفته، در آن ساکن شده بود-. پس به [[معاویه]] نوشت: هرچه میخواهی کنی، اکنون بکن که [[فرزند]] [[ابوطالب]]، تو را از هر [[مالی]] که صاحب شدهای، جدا خواهد کرد، همان سان که پوستِ چوبْدستی از آن کنده میشود<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۱، ص ۲۷۰.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref> | |||
== | == [[یاری]] جُستن از عمرو بن عاص== | ||
[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[عمر بن سعد]] و [[محمد بن عبید الله]]-: عمرو در [منطقه] "بیع" از [[سرزمین]] [[فلسطین]] بود که [[معاویه]] به وی نوشت: اما بعد؛ خبر ماجرای [[علی]] و طلحه و [[زبیر]]، حتماً به تو رسیده است. [[مروان بن حکم]]، در زمره بصریان مخالفِ [علی] نزد ما گریخته و [[جریر بن عبد الله]] [نیز] برای پیمانخواهی [[علی]] بر ما درآمده است. من دست نگه میدارم تا تو نزدم آیی. بیا تا در باب کاری با تو [[مذاکره]] کنم. چون این [[نامه]] بر عمرو خوانده شد، وی با پسرانش، [[عبد الله]] و [[محمد]]، [[رایزنی]] کرد و گفت: پسرانم! [[رأی]] شما چیست؟ [[عبد الله]] گفت: به [[رأی]] من، [[پیامبر خدا]] آنگاه که درگذشت، از تو [[خشنود]] بود و [[دو خلیفه]] پس از او [نیز چنین بودند]؛ و [[عثمان]] در حالی کشته شد که تو نزدش نبودی. پس در [[خانه]] خود آرام گیر که تو را برای [[خلیفه]] شدن نیافریدهاند. نیز تو نمیخواهی برای [[دنیایی]] اندک، کنارهنشینِ [[معاویه]] شوی. آنگاه زود است که هلاک گردی و در آن حال، [[تیرهبخت]] باشی. [[محمد]] گفت: به [[رأی]] من، تو بزرگ و صاحبْ اختیارِ [[قریشی]]. اگر این کار سپری شود و تو بر کناره باشی، [[خوار]] خواهی شد. پس به [[شامیان]] بپیوند و همدست ایشان شو و به [[خونخواهی]] [[عثمان]] برخیز که بدینسان، نزد [[بنی امیه]] در [[شام]]، آرام خواهی [[خفت]]. عمرو گفت: [[عبد الله]]! تو مرا به آنچه مایه خیر [[دین]] من است، فرا خواندی. اما تو ای [[محمد]]! مرا به آنچه مایه خیر دنیای من است، [[دعوت]] کردی، و من در این امر، خواهم اندیشید<ref>وقعة صفین، ص ۳۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref> | |||
==منابع== | == [[وعده]] [[یاری]] مشروط == | ||
[[سیر أعلام النبلاء (کتاب)|سیر أعلام النبلاء]]- به [[نقل]] از [[یزید بن ابی حبیب]] و [[عبد الواحد بن ابی عون]]-: آنگاه که [[معاویه]] [[حکومت]] را در دست گرفت، پنداشت که [[حکومت]] مادام العمر [[مصر]]، افزون از [[ارزش]] عمرو است. عمرو نیز پنداشت که کار [[حکومت]]، سراسر به وجود او و تدبیرش فراهم آمده است؛ [همچنین] [[گمان]] کرده بود که [[معاویه]] [[شام]] را نیز به قلمرو [[حکومت]] او خواهد افزود، اما وی چنین نکرد. بدینسان، عمرو از او گلهمند شد. پس به [[اختلاف]] و [[کینورزی]] درافتادند. [[معاویة]] بن حَدیج به [[آشتی]] دادنشان برآمد و میانشان عهدی چنین نوشت: "[[حکومت مصر]]، هفت سال از آنِ عمرو باشد". سپس بر این [[عهد]]، گواهانی گرفت و عمرو در سال ۳۹ [هجری] روانه [[مصر]] شد و نزدیک سه سال در آنجا بزیست و آنگاه بمرد<ref>سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۷۳ ش ۱۵.</ref>. | |||
[[امام علی]] {{ع}}- در یاد کرد از [[عمرو بن عاص]]-: همانا او با [[معاویه]] [[بیعت]] نکرد، مگر آنگاه که وی شرط کرد در [[آینده]] پاداشی به او دهد و برای دست کشیدن از [[دین]]، او را اندک عطایی بخشد<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- فی ذِکرِ عَمرِو بنِ العاصِ-: إنهُ لم یبایع مُعاوِیةَ حَتی شَرَطَ أن یؤتِیهُ أتِیةً، ویرضَخَ لَهُ عَلی تَرک الدین رَضیخَةً}} (نهج البلاغة، خطبه ۸۴).</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref> | |||
== [[سوء]] استفاده از پیراهن عثمان== | |||
[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]- به [[نقل]] از [[محمد]] و [[طلحه]]-: آنگاهکه [[نعمان بن بشیر]]، پیراهن خونین [[عثمان]] را که به گاه کشته شدن در بر داشت، برای [[شامیان]] آورد، [[معاویه]] آن را بر [[منبر]] نهاد و خبر را با [[نوشتن]] [[نامه]] به [[آگاهی]] [[شهرها]] و روستاها رسانید. همراه آن پیراهن، انگشتانِ [[نائله]]، [[همسر]] [[عثمان]] نیز بود؛ دو انگشتِ قطع شده از مفصل و بخشی از [[کف دست]] و دو انگشتِ بریده از بیخ و نیمی از انگشت شست. [[مردم]] [برای دیدن] بهسوی پیراهنگسیلشدند و چندی گریستند، در حالی کهپیراهن بر [[منبر]] قرار داشتو انگشتان از آن آویزان بود. مردان [[شام]] [[سوگند]] خوردند که هرگز با [[زنان]] خویش درنیامیزند و آبِ [[غسل]]، جز برای [رفعِ] احتلام، بهبدنشان نرسد، و بر بستر نیارامند تا آنگاه که یا کشندگان [[عثمان]] و کسی را که از آنان به گونهای [[حمایت]] میکند، بکشند و یا جانشان را از کف بدهند. پس یک سال، پیرامون پیراهن ماندند، در حالی که هر روز پیراهن بر [[منبر]] نهادهمیشد و گاهآن را فرو میپوشاندند و جامهای بر آنمیافکندند، و انگشتانِ [[نائله]] از رشتههای آن آویزان بود<ref>[[تاریخ الطبری (کتاب)|تاریخ الطبری]]، ج ۴، ص ۵۶۲.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref> | |||
== [[سازش]] با روم== | |||
[[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]: [[معاویه]] به [[دلیل]] مشغول بودنش به [[علی]] {{ع}}، با امپراتور [[روم]]، با اموالی که به سوی وی روانه کرد، [[پیمان]] [[سازش]] بست<ref>[[مروج الذهب (کتاب)|مروج الذهب]]، ج ۲، ص ۳۸۷.</ref>. | |||
== [[یاری]] جُستن از [[مکه]] و مدینه== | |||
[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از زیاد بن رستم-: [[معاویة بن ابیسفیان]] برای [[عبد الله بن عمر خطاب]]، به طور ویژه، و نیز به [[سعد بن ابی وقاص]] و [[محمد بن مسلمه]]، جز نامهاش به [[مردم]] [[مدینه]]، نامههایی فرستاد. در نامهاش به [[فرزند]] [[عمر]] آمده بود: اما بعد؛ پس از [[قتل عثمان]]، در میان [[قریش]]، هیچ کس را به اندازه تو برای [[خلافت]]، خوش نمیداشتم. سپس به یاد آوردم که تو او را تنها وا نهادی و بر یاورانش [[طعن]] زدی. پس، از تو ناخرسند شدم؛ اما [[مخالفت]] تو با [[علی]]، کار را بر من آسان کرد و بخشی از لغزشهایت را از نظرم محو ساخت. پس- خدایت [[رحمت]] کناد- برای پاس داشتنِ [[حق]] [[خلیفه]] [[مظلوم]]، ما را [[یاری]] کن، که من خواهان [[فرمان]] راندن بر تو نیستم؛ بلکه [[فرمانروایی]] را از آنِ تو میخواهم و اگر از آن سر باز زنی، کار به [[شورا]] میان [[مسلمانان]] وا نهاده خواهد شد<ref>وقعة صفین، ص ۷۱.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref> | |||
== اعلانِ جنگ== | |||
[[وقعة صفین (کتاب)|وقعة صفین]]- به [[نقل]] از [[محمد]] و [[صالح بن صدقه]]-: از آن پس، [[علی]] {{ع}} به [[جریر]] (پیکش به سوی [[معاویه]]) نوشت: "اما بعد؛ هر گاه این [[نامه]]، تو را رسید، [[معاویه]] را به [پذیرش حقیقتِ] روشن وا دار و به امر قطعی [[تسلیم]] گردان! پس او را میان [[جنگی]] که [[دشمن]] را از جایش کوچ دهد یا صلحی [[سعادتبخش]]، مختار ساز. اگر [[جنگ]] را برگزید، به او [[اعلان]] [[جنگ]] کن و اگر به صلحگرایید، بیعتش را بپذیر". آنگاه که [[نامه]] به [[جریر]] رسید، وی نزد [[معاویه]] آمد و آن را بر وی خواند و به او گفت: ای [[معاویه]]! تنها با [[گناه]]، بر [[دل]] [[مُهر]] زده میشود و تنها با [[توبه]]، [قفلِ] سینه گشوده میگردد و من میپندارم که بر [[دل]] تو [[مُهر]] زده شده است. میبینم میان [[حق]] و [[باطل]] ایستادهای؛ گویا در [[انتظار]] چیزی هستی که در دستانِ کسی جز توست". [[معاویه]] گفت: اگر [[خدا]] خواهد، [[سخن]] قطعی را در نخستین مجلس [پس از این] به تو خواهم گفت. چون [[مردم]] [[شام]] با [[معاویه]] [[بیعت]] کردند و او آنان را [به وفاداری] آزمود، گفت: ای [[جریر]]! به [[رئیس]] خود بپیوند. سپسنامهای حاکیاز [[اعلان]] [[جنگ]]، برای [[علی]] {{ع}} نوشت و در پایین آن، به سروده کعب بن جعیل استناد ورزید:(...)<ref>وقعة صفین، ص ۵۵.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۴۱۸-۴۲۲.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | |||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[سران قاسطین]] | |||
* [[سیاستهای امام علی در برابر معاویه]] | |||
* [[آماده شدن معاویه برای جنگ صفین]] | |||
* [[حرکت امام علی به سوی صفین]] | |||
* [[حکمیت]] | |||
* [[حوادث جنگ صفین]] | |||
* [[رویارویی دو سپاه در صفین]] | |||
* [[سختترین روزهای جنگ صفین]] | |||
* [[توقف جنگ صفین]] | |||
* [[بازگشت از صفین]] | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
{{امام علی}} | {{امام علی}} | ||
[[رده: | [[رده:جنگ صفین]] | ||
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | ||