آیه امانت در کلام اسلامی
مقدمه
﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا * لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۱].
خداوند در این آیه، با تجلیل از امانتی سخن میگوید که حمل آن برهمه مخلوقات عرضه شد و هیچیک از آنان، جزنوع انسانی، قدرت تحمل آن را نداشتند. بدینترتیب استعداد و توان حمل امانت، ارزش و کرامتی برای انسان تلقی گردید. از بررسی واژه امانت استفاده میشود که امانت اصالتاً متعلّق به صاحب آن است و موقتاً در اختیار فردی امین قرار میگیرد. از سیاق آیه روشن میشود که امانت مورد اشاره آن چنان با ارزش و وزین است که حتی موجودات آسمانی، یعنی ملائکه مقرّب پروردگار نیز توان حمل آن را نداشتند. در حقیقت، ابای از حمل به معنای ابراز عجزو نداشتن استعداد حمل کامل امانت بود و این تنها نوع انسانی بود که با اظهار توان حمل امانت، استعداد ذاتی و برتری خود بر همه موجودات را بیان نمود.
حمل امری غیرمادی در عوالم مجرّده، به معنای فهم حقیقت آن واتحاد با آن است؛ چنانکه در حمل علم و یا حکمت نیز چنین معنایی مراد است. از آنجا که رتبه بندی موجودات از نظر قدرت درک و تحمل علوم نیز به مرتبه وجودی آنان باز میگردد، بنابراین، امانت مورد اشاره در آیه، در مرتبه اسمای کلیه و یا اسم اعظم الهی است.
با توجه به سیاق آیه روشن میشود که اولاً، امانت مذکور از اعظم اسمای الهی است که سایر اسما ابای از حمل آن نمودند و ثانیاً، چون همه عالم جلوه اسمای الهی است، روشن میشود که صاحب امانت جامع همه اسما و عالم به همه آنان و در نتیجه، به اذن الهی، مدیر و مدبّر سایر اسما عالم است و ولایت بر آنان دارد. بنابر نصوص قرآنی و روایی، مقام امامت مدیر و مدبّر عالم و صاحب مقام ولایت برهمه اسما است. نتیجه آنکه، امانت در آیه شریفه اشاره به مقام امامت و ولایت و امین الهی بودن بر مردم دارد.
در آیه بعد، خداوند ملاک شرک ونفاق از ایمان را به قبول و رد امانت باز میگرداند.
معنای این سخن با توجه به مطالب قبل روشن میشود که در نظام شریعت، مرتبه ایمان و اسلام انسانها به میزان تولّی به ولایت امام زمان خود است؛ به این ترتیب، به تعبیر آیه، کسانی که به طورکلی وعلنی انکارامامت بنمایند، مشرکند و آنان که به حسب ظاهرایمان آورند، ولی در عمل پیروی از آنان نکنند، منافق هستند و تنها کسانی که تولی به ولایت امام زمان خود بنمایند مؤمن محسوب میشوند.
استدلال بر امامت عامه و ضرورت وجود دائمی امام معصوم در میان مردم با استفاده از آیه امانت به صورتهای مختلف بیان شد. حدّ وسط در هریک از براهین، یا با توجه به مقام منیع امانت الهی و ضرورت وجود راهنما در چگونگی حفاظت از آن بیان گردید و یا از منظر کرامت انسانی و راه به ثمر نشاندن گوهر فطرت انسانی بیان شد. در هر دو صورت، شکل منطقی استدلال به یک صورت است.
- استدلال اول: صورت منطقی در استدلال اول، با تشکیل دادن قیاسی اقترانی و حد وسط قرار گرفتن امانت ولایت الهی شکل میگیرد؛ به این ترتیب که بگوییم:
بنابر آیه شریفه، امانت به نوع انسانی عرضه شد و او آن را پذیرفت؛ بنابراین: اولاً، وظیفه همه انسانها، حفظ امانت و ولایت الهی است ﴿وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ﴾؛ ثانیاً، حفظ امانت و ولایت الهی، تنها با تولّی به ولایت امام معصوم حاصل میگردد.
نتیجه آنکه: همه انسانها دائماً موظّف به تولّی به ولایت امام معصوم هستند.
بدیهی است هنگامی که اصل نیازمندی دائمی مردم به وجود امام معصوم ثابت میشود، بنابر قاعدة لطف، ضرورت وجود دائمی امام در میان مردم نیز از طرف خداوند ثابت میگردد.
- استدلال دوم: شکل منطقی در استدلال دوم، با توجه به کرامت انسانی و استعداد والای انسانها در رسیدن به مقام تمکّن در توحید و ولایت الهی شکل میگیرد؛ به این ترتیب که بگوییم: اگرهمه انسانها استعداد رسیدن به مقام تمکّن در توحید و حمل کامل و صحیح امانت الهی را دارند، باید همیشه معلمی ربّانی و شخصیتی معصوم به عصمت الهی در میان آنان باشد، تا تربیت آنان برای رسیدن به این مقام را بر عهده گیرد.
با بهرهمندی از آیه امانت، مقدم در قضیه شرطیّه ثابت است و درنتیجه، تالی ثابت میگردد؛ به این ترتیب میگوییم: بنابر آیه امانت، همه انسانها استعداد حمل امانت الهی و رسیدن به مقام تمکّن در توحید را واجد هستند؛ پس همیشه باید معلمی ربّانی و شخصیتی معصوم به عصمت الهی در میان مردم وجود داشته باشد، تا تربیت انسانها را برای رسیدن به این مقام برعهده گیرد.[۲]
پرسش مستقیم
آیه امانت چگونه نصب الهی امام را اثبات میکند؟ (پرسش)
منابع
پانویس
- ↑ «ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بیگمان او ستمکارهای نادان است* تا خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را عذاب فرماید و از مردان و زنان مؤمن درگذرد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۷۲-۷۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۴۲۱ و ۴۵۳.