بنای سامرا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۵ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

ورود ترکان به دستگاه خلافت عباسی، موجب رقابت شدید میان آنان از یک سو و اعراب و ایرانیان از دیگر سو شد. رقابتی که برای به دست آوردن مال و مقام، شهر بغداد را ناامن و به کانونی برای توطئه‌ها و دسیسه‌های آنان تبدیل کرد. این، در حالی است که تعداد ترکان به طور مرتب افزایش می‌یافت؛ زیرا علاوه بر توالد و تناسل فراوان آنان، هر ساله هزاران غلام ترک را از آن سوی جیحون به بغداد می‌آوردند و بدین ترتیب، دیری نپایید که بغداد مالامال از ترکانی شد که مورد حمایت و احترام خلیفه بودند. اقتدار فراوان و زیاده‌روی ترکان در طلب مال و مقام و گستاخی و بی‌باکی و خشونت و بی‌رحمی آنان، خیلی زود مشکلات و مصائب دردناکی برای مسلمانان به وجود آورد و نیز تهدید و خطری شد برای خلافت عباسی. ترکان با تسلط بر دستگاه خلافت رفتار خشونت آمیزی با مردم در پیش گرفتند: در بازارها و کوچه‌های تنگ اسب می‌تاختند[۱] و کودکان و ضعیفان و پیرزنان را لگدکوب می‌کردند و زنان را بزور به انحراف می‌کشیدند[۲]. بدین ترتیب بر خلاف انتظار معتصم که برای مقابله با نفوذ روزافزون ایرانیان و اعراب، غلامان و مزدوران ترک را برکشیده بود، آشکار شد که درمان خطرناک‌تر از درد گشته است. افزایش تعداد این محافظان مهاجم و رفتار ناهنجارشان با مردم، آنقدر تحمل ناپذیر شد که مردم بغداد به معتصم شکایت بردند[۳] و از درازدستی و ستمکاری آنان بنالیدند و بر ضدشان مسلح شدند و عده‌ای از آنها را به قتل رساندند[۴]. گروهی نیز نزد معتصم رفتند و گفتند: اگر ترکان را از بغداد بیرون نبری، با تو خواهیم جنگید. پرسید: چگونه با من می‌جنگید؟ گفتند: با آه سحرگاه. معتصم گفت: من طاقت آن را ندارم[۵]. به گفته طبری، پیرمردی روز عید در برابر معتصم برخاست و گفت: «خداوند پاداش نیک را از تو بردارد که این بیگانگان سنگدل - ترکان - را همسایه ما کردی تا کودکان ما را یتیم و زنانمان را بیوه کنند»[۶].

این‌گونه سخنان معتصم را بر آن داشت تا پایتخت را از بغداد بیرون برد و شهری جدید برای مقر حکومت خویش و برای سکونت ترکان بسازد. از این‌رو، پس از نماز عید سال ۲۲۰ ق. از بغداد بیرون رفت و دیگر به آن شهر بازنگشت. وی مدتی بر ساحل نهر قاطول[۷] در دهکده‌ای که محل سکونت عده‌ای از نبطیان بود سکنی گزید؛ اما از سرما و سختی آنجا برنجید و در جستجوی مکانی دیگر برآمد تا آنکه به محل کنونی سامرا[۸] در قسمت علیای دجله رسید و آنجا را که هوایی پاک و آبی گوارا و خاکی حاصل‌خیز داشت برای شهر دلخواهش برگزید[۹]. بنای قصر خلیفه پیش از هر کاری آغاز گردید و سپس برای هر یک از فرماندهان و لشکریان ترکْ زمینی اختصاص یافت تا خانه‌های خود را بسازند؛ آنگاه به دستور خلیفه، هزاران کارگر و صنعت‌گر و افزارمند و بازرگان از شهرهای دیگر به سامرا آمدند تا نقشه و طرح شهری بزرگ را با خیابان‌ها و کوچه‌ها و بازارها و محل صنعت‌گران و پیشه‌وران آماده نمایند. دیری نپایید که شهری آباد و مجلل ساخته شد؛ اما این امر آثار نامطلوبی بر عمران و آبادی و اقتصاد شهر بغداد گذاشت. به همین دلیل، اهل بغداد به‌شدت از شهر نوپای ترکان متنفر شدند و کار به آنجا رسید که محدثان در ذم سامرا احادیثی ساختند و شعرا در هجو معتصم اشعاری سرودند[۱۰].

پس از آنکه معتصم در سامرا ساکن شد، با خیالی آسوده ترکان را به خود نزدیک کرد و مناصب مهم و فرماندهی سپاه را به آنان واگذاشت و پای آنها را به میدان سیاست باز کرد و اعراب و ایرانیان را پس راند. این نکته را می‌توان از ترتیب قرار گرفتن سپاهیان در جنگ با خرمدینان و در فتح عموریه به‌روشنی دریافت؛ زیرا فرماندهان عمده لشکر در این دو نبرد همه از ترکان بودند.[۱۱].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الکامل، ج۶، ص۲۵۲.
  2. سیرالملوک، ص۴۰-۴۲؛ خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۳، ص۳۴۶.
  3. تاریخ الخلفاء، ص۲۳۳.
  4. مروج الذهب، ج۲، ص۴۶۶.
  5. تاریخ الخلفاء، ص۲۳۳.
  6. تاریخ الطبری، ج۵، ص۲۱۳.
  7. نهری است که در نزدیکی سامرا از دجله منشعب می‌شود (معجم البلدان، ج۴، ص۲۹۷).
  8. سامرا که کلمه‌ای آسوری است در زبان عربی به صورت سُرَّ مَنْ رَأَى در آمد؛ یعنی شاد شد آن کس که دید. شوخ طبعان آن روز می‌گفتند: «هر کس آن شهر را با ترکان می‌بیند شاد می‌شود؛ زیرا بغداد از دست آنها آسوده است» نک: وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۳. و قس: حتی، فیلیپ خلیل، شرق نزدیک در تاریخ، ص۴۱۶. و درباره وجوه اشتقاق و معنای سامرا، نک: جوهری، اسماعیل بن عماد، الصحاح، ذیل ماده «رأی».
  9. البلدان، ص۲۹؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۶۷.
  10. نظیر بائیه دعبل خزاعی که با این بیت آغاز می‌شود: ملوكُ بَنِي الْعَبَّاسِ فِي الكُتُبِ سَبْعَة *** وَ لَمْ تَأتِنا فِي ثَامِنٍ مِنْهُمُ الْكُتُبُ (نک: تاریخ الخلفاء، ص۳۳۵).
  11. خضری، سید احمد رضا، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه ص ۹۳.