اهل بیت در قرآن
اهل بیت - که گاه با عناوینی چون عترت پیامبر(ص)، ذوی القربی و آلمحمد(ع) خوانده میشوند - در سخنان رسول گرامی(ص) و سیره عملی آن حضرت نقشی محوری یافته، در جایگاهی بس والا قرار گرفتهاند. حدیث متواتر ثقلین اهل بیت را کنار قرآن مینشاند[۱]. حدیث پرآوازه سفینه، اهل بیت پیامبر(ص) را به کشتی نوح همانند میکند و کسانی را که از این کشتی بهره نگیرند غرق دریای گمراهی میخواند[۲]. در حدیثی دیگر که به حدیث امان معروف است، رسول خدا(ص)اهلبیت خود را محور وحدت امت مینامد و مخالفان آنان را در حزب ابلیس جای میدهد[۳]. در روایتی دیگر، علی و فرزندانش هدایتگرانی خوانده شدهاند که هیچگاه کسی را از باب هدایت خارج نساخته و درِ ضلالت را به روی کسی نمیگشایند[۴][۵].
واژهشناسی لغوی
- "اهل بیت" ترکیبی اضافی و مرکب از "اهل" و "بیت" است. واژه "اهل" به معانی سزاوار و لایق به چیزی، مختار و منتخب، خاندان، اقوام و خویشان، عیال و فرزندان، ملت و امت و ... آمده[۶]. که قدر جامع همه آنها تعلق، سنخیت، اُنس و الفت داشتن با چیزی و اختصاص داشتن به آن است. البته هرچه تعلق چیزی به چیزی بیشتر باشد اختصاص بدان شدیدتر است و هرچه اختصاص شدیدتر باشد صدق عنوان "اهل" قویتر خواهد بود[۷]. از نظر واژهشناسان "آل" به دلیل اینکه مصغّر آن "اُهَیْل" است با "اهل" یکی است، با این تفاوت که "آل" مخصوص انسانهاست و باید به اسم عَلَم اضافه شود، در حالی که چنین التزامی در کار برد "اهل" وجود ندارد[۸][۹].
- "بیت" نیز به معنای خانه و محل سکونت است[۱۰] و بدین ترتیب، ترکیب "اهلبیت" به معنای "ساکنان خانه" است[۱۱].
- اهل بیت در آیات و روایات برخاندان پیامبر(ص) "وابستگان بیت نبوی" منطبق میگردد. با توجه به معنای لغوی، ترکیب اهل بیت در درجه نخست کسانی را در برمیگیرد که با صاحب بیت پیوندی نزدیکتر برقرار ساختهاند. چنین است که محدثان، مفسران و سیره نویسان مسلمان ـ با وجود گرایشهای گوناگونی که داشتهاند ـ همواره ارتباط چند نام را با اصطلاح اهل بیت ناگسستنی یافتهاند: علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)[۱۲] و احادیثی را از پیامبر(ص) نقل کردهاند که بر پایه آنها محبوبترین اهل بیت(ع) نزد پیامبر(ص) علی بن ابی طالب(ع)و حضرت زهرا(س) هستند[۱۳]. گفتنی است که بر اساس روایاتی پرشمار[۱۴]. عنوان اهل بیت شامل سایر امامان معصوم(ع) نیز میشود[۱۵].
- اهل بیت که گاه با عناوینی چون عترت پیامبر(ص)، ذوی القربی و آلمحمد(ص) خوانده میشوند در سخنان رسول گرامی(ص) و سیره عملی آن حضرت نقشی محوری یافته، در جایگاهی بس والا قرار گرفتهاند. حدیث متواتر ثقلین اهل بیت را کنار قرآن مینشاند[۱۶]. حدیث پرآوازه سفینه، اهل بیت پیامبر(ص) را به کشتی نوح همانند میکند و کسانی را که از این کشتی بهره نگیرند غرق دریای گمراهی میخواند[۱۷]. در حدیثی دیگر که به حدیث امان معروف است، رسول خدا(ص)اهلبیت خود را محور وحدت امت مینامد و مخالفان آنان را در حزب ابلیس جای میدهد[۱۸]. در روایتی دیگر، علی و فرزندانش هدایتگرانی خوانده شدهاند که هیچگاه کسی را از باب هدایت خارج نساخته و درِ ضلالت را به روی کسی نمیگشایند[۱۹][۲۰].
اهل بیت(ع) در قرآن
- در قرآن کریم، ترکیب "اهل بیت" یک بار ﴿﴿ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ ﴾﴾ [۲۱] و «اهلالبیت» دوبار آمده است ﴿﴿ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ ﴾﴾ [۲۲]؛ ﴿﴿ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾﴾ [۲۳]، از این میان آنچه به خاندان گرامی پیامبر اسلام(ص) اشاره دارد و به اعتراف همگان فضیلتی بس والا برای آنان رقم میزند آیه ۳۳ سوره احزاب است، افزون بر این، آیات فراوان دیگری میتوان یافت که درباره اهلبیت نازل شده، یا بالاترین مصداق خود را در این گروه یافته است. اهلبیت همان «صراط مستقیم»اند که همواره دستیابی به آن را از خدا میطلبیم: ﴿﴿ اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾﴾ [۲۴][۲۵] و به نشانه و ستارهای همانندند که به مدد آن هدایت مییابیم: ﴿﴿ وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ﴾﴾ [۲۶][۲۷]. علم کتاب نزد ایشان است و آنان صاحبان علم[۲۸]﴿﴿ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾﴾ [۲۹] و عالم به تأویل متشابهات و راسخان در علم[۳۰] ﴿﴿ هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾﴾ [۳۱] و بابهایی هستند که برای ورود به مدینه علم، گزیری از آنها نیست: ﴿﴿ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾﴾ [۳۲][۳۳]. فضایل اهلبیت چنان والاست که دشمنان بر آن حسد میبرند: ﴿﴿ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ﴾﴾ [۳۴][۳۵] و دانش آنها چنان گسترده است که نشاید آن را با دانش دیگران برابر انگارند: ﴿﴿ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ﴾﴾ [۳۶][۳۷] خداوند آنان را برای تبیین آموزههای کتاب خویش برگزیده: ﴿﴿ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا ﴾﴾ [۳۸][۳۹] و امام پیشین را واسطه انتقال معارف امانات الهی به امام پسین ساخته است: ﴿﴿ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾﴾ [۴۰][۴۱] اهلبیت در خانههایی بلند مرتبه جای گرفتهاند: ﴿﴿ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ﴾﴾ [۴۲][۴۳] و در کار نیک از همگان پیشی میگیرند: ﴿﴿ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ﴾﴾ [۴۴][۴۵] آنان در راه میانه گام برمیدارند: ﴿﴿ وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا ﴾﴾ [۴۶][۴۷] و ریسمان نجات بخش خداوندیاند: ﴿﴿ وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ ﴾﴾ [۴۸][۴۹] و برای بهرهمندی از رحمت و مغفرت الهی، راهی جز هدایتیابی به ولایت آنان نیست: ﴿﴿ وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى﴾﴾ [۵۰][۵۱][۵۲].
فضایل اهل بیت(ع)
- بسیاری از آیات قرآن کریم به اهل بیت ارتباط مییابد؛ اعم از شأن نزول یا انطباق ـ که شمار آنها به صدها فقره میرسد[۵۳][۵۴].
پاک از پلیدیها
- بر اساس بخشی از آیه ۳۳ سوره احزاب که به آیه تطهیر شهرت یافته، اراده تخلفناپذیر خداوند بر این تعلق گرفته است که هرگونه پلیدی را از اهلبیت بزداید و آنان را به طور کامل پاک و پاکیزه گرداند: ﴿﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾﴾ [۵۵] دانشمندان شیعه این فضیلت را برابر با عصمت میدانند. چنین برداشتی از آیه با توجه به نکات ذیل تأیید میگردد[۵۶]:
اراده تکوینی خدا بر تطهیر اهلبیت از هرگونه پلیدی
- بیتردید، اراده در آیه تطهیر تکوینی است؛ نه تشریعی، زیرا اراده تشریعی خداوند به تطهیر همه مؤمنان تعلق گرفته است:﴿﴿ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ ﴾﴾ [۵۷] و برای کسی فضیلتی به ارمغان نمیآورد، در حالی که این آیه ویژه اهلبیت (ع)است و به اعتراف همگان آنان را در جایگاهی بس والا مینشاند[۵۸]. البته ناگفته نماند که اراده تکوینی خداوند در طول اراده انسانهاست و با آن منافاتی ندارد. از سوی دیگر، با نگاهی گذرا به آیات قرآن کریم درمییابیم که واژه "رجس" درباره مجموعهای از آلودگیهای ظاهری و باطنی به کار رفته است: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴾﴾ [۵۹]؛ ﴿﴿ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾﴾ [۶۰]؛﴿﴿ قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾﴾ [۶۱]؛ ﴿﴿ قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ﴾﴾ [۶۲]؛ ﴿﴿ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾﴾ [۶۳]؛ ﴿﴿ وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كَافِرُونَ﴾﴾ [۶۴]؛ ﴿﴿ وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ﴾﴾ [۶۵]؛ ﴿﴿ ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الأَنْعَامُ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ ﴾﴾ [۶۶] و چون در این آیه با الف و لام جنس یا استغراق همراه گشته است همه نوع پلیدی را در برمیگیرد[۶۷]، در نتیجه پیام آیه این است که خداوند با اراده تکوینی تخلفناپذیر خود هرگونه پلیدی را از اهلبیت زدوده و آنان را پاک و مطهّر ساخته است، چنانکه برخی از راویان و مفسران اهلسنت، در تفسیر آیه شریفه این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) گزارش کردهاند که من و اهلبیتم از همه گناهان پاکیزه و مبرا هستیم[۶۸]. حضرت زهرا(س) نیز در ضمن احتجاجهای خویش در ماجرای فدک به آیه استشهاد کرده و اهلبیت(ع) را از هر بدی معصوم و از هر زشتی پاکیزه دانستهاند[۶۹][۷۰]
سازگاری «اذهاب» و «تطهیر» با عصمت
- برخی از کسانی که آیه تطهیر را دلیل بر عصمت اهلبیت نمیدانند، بر این نکته پای میفشارند که پاک ساختن از پلیدیها (تطهیر) و زدودن آلودگیها (اِذهاب رجس) نه تنها گواه بر عصمت اهلبیت نیست، بلکه نشان آن است که آنان نیز، همچون دیگران، از آلوده شدن به گناه ایمنی ندارند، زیرا اذهاب و تطهیر درباره «رفع» پلیدیهای موجود به کار میرود؛ نه «دفع» آنچه هنوز تحقق نیافتهاست[۷۱]، در حالی که دامنه کاربرد این واژه، فراتر از رفع آلودگیهای موجود است و دفع پلیدیهای تحقق نیافته را نیز در برمیگیرد[۷۲].
- شیخ مفید برای توضیح معنای اذهاب از یکی از مترادفهای آن کمک میگیرد که در قالب دعا چنین به کار میرود: «خداوند هر گونه ناگواری را از شما دور گرداند». روشن است که مقصود گوینده تنها بر طرف شدن گرفتاریهای موجود نیست، بلکه میخواهد که از آغاز، گَرد بلا بر او ننشیند[۷۳]. چگونگی کاربرد این واژه در روایات نیز شاهدی گویا بر مدعاست، چنان که [[پیامبر|پیامبراکرم(ص) میفرماید: « مَنْ أَطْعَمَ أَخَاهُ حَلَاوَةً أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ مَرَارَةَ الْمَوْت»[۷۴]. واضح است که منظور از این سخن آن نیست که ابتدا تلخی مرگ را به وی میچشاند و سپس آن را برطرف میسازد، بلکه مقصود این است که از ابتدا مرگ برای چنین شخصی گوارا خواهد بود[۷۵].
- نگاهی گذرا به موارد کاربرد واژه تطهیر در قرآن نیز بر آنچه گفته شد مهر تأیید میزند؛ از باب نمونه در سوره واقعه، در وصف کتاب مکنون آمده است: ﴿﴿ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ﴾﴾ [۷۶] یکی از احتمالاتی که بیشتر مفسران اهل سنت به آن اشاره کردهاند این است که منظور از ﴿﴿الْمُطَهَّرُونَ﴾﴾ فرشتگان الهی است که از آغاز آفرینش از وسوسههای شیطانی و آلودگی به طبیعت جسمانی، پاک و منزه بودهاند[۷۷]؛ همچنین در سوره مدثّر به پیامبر گرامی اسلام(ص) دستور داده شده است: ﴿﴿ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ ﴾﴾ [۷۸] از جمله اقوال مفسران در این آیه این است که مقصود از لباس، همین لباس ظاهری است و منظور از سفارش به تطهیر یا این است که پیامبر و دیگر مسلمانان باید لباس آلوده به نجاست را شست و شو دهند "رفع" یا آنکه، بر خلاف شیوه رایج در دوران جاهلیت، لباسهای خود را کوتاه کرده، بر زمین نکشانند تا به نجاست آلوده نگردد "دفع"[۷۹]. این مفسران عربزبان در تفسیرهای خود بر احادیثی اعتماد کردهاند که زبان مادری غالب راویان آنها نیز عربی بوده است و هیچ یک از آنان استفاده از واژه تطهیر درباره دفع آلودگیهای تحقق نیافته را ناسازگار با برداشت زبانی خود نمیدیدهاند[۸۰].
مقصود از اهلبیت(ع)
- پیامبر اکرم(ص) پیش و پس از نزول آیه تطهیر، با شیوههایی به یاد ماندنی اهلبیت را به همگان معرفی کرده، راهِ هرگونه توجیهی را بسته است. براساس روایات فراوانی که به «حدیث کساء» شهرت یافته، رسول خدا(ص) پارچهای بر روی خود و علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندانشان، حسن(ع) و حسین(ع) انداخته، جمله « اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي» را برای آیندگان به یادگار گذاشت[۸۱] و در پاسخ به امّ سلمه که از شایستهترین همسران پیامبر بود و پیوستن به اصحاب کساء را درخواست میکرد، فرمود: «رحمت خدا بر تو باد. تو همواره به راه خیر و رستگاری بودهای و چقدر من از تو راضیام؛ لیکن این فضیلت ویژه من و این گرامیان است»[۸۲]. پیامبر خدا(ص) برای آنکه وظیفه خویش در تبیین آیات الهی را به گونهای شایسته به جای آورد، به این مقدار نیز بسنده نکرده، بلکه با به کارگیری شیوهای فراموش نشدنی و در مدت زمانی نسبتاً طولانی، آن هم به صورت هر روزه، به معرفی اهلبیت پرداخت. در روایتی از ابن عباس در اینباره آمده است: رسول خدا(ص) تا ۹ ماه، روزی۵ بار، هنگام فرا رسیدن وقت نماز به در خانه علی بن ابی طالب(ع) میآمد و میفرمود: درود و رحمت خدا بر شما اهلبیت، خداوند اراده کرده است که هرگونه پلیدی را از شما اهلبیت دورگرداند و به طور کامل و شایسته پاکتان سازد. وقت نماز است، آماده شوید. رحمت خدا بر شما باد[۸۳]. مضمون این حدیث در تفسیر آیه شریفه ﴿﴿ وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ﴾﴾ [۸۴] نیز به چشم میخورد[۸۵]، با این همه، برخی از مفسران با دستاویز قرار دادن روایاتی از عِکرمه، عروة بن زبیر و مقاتل بن سلیمان[۸۶]، یا با استناد به این نکته که آیات پیش و پس از فقره معروف به آیه تطهیر درباره همسران پیامبر است[۸۷] تلاش کردهاند که اصحاب کساء را از گستره تطهیر خارج سازند، یا دست کم زنان پیامبر اکرم(ص) را نیز در قلمرو آن بگنجانند. در این باره به بیان چند نکته بسنده میکنیم[۸۸]:
- یک. سه راوی یاد شده کینه اهلبیت را در دل میپرورانده و به تصریح تذکره نویسان اهلسنت، اشخاصی فاسق، غیر قابل اعتماد، و دروغگو بودهاند؛ احمد بن حنبل و مالک بن انس، از پیشوایان چهارگانه اهل سنت، و نیز مسلم ـ که کتاب صحیح او از معتبرترین کتب روایی اهل سنت به شمار میرود ـ به نکوهش عکرمه پرداخته و از نقل روایاتش خودداری میورزیدهاند[۸۹]. نسائی، صاحب سنن، مقاتل را یکی از ۴ نفری میشمارد که در جعل حدیث پرآوازهاند و خارجة بن مصعب، از معاصران مقاتل، میگوید: من خون یهودی را حلال نمیشمارم؛ امّا اگر بر مقاتل بن سلیمان دست یابم، شکمش را میدرم[۹۰]. عروة بن زبیر نیز همچون برادرش عبدالله با اهلبیت پیامبر دشمنی میورزیده و با شنیدن نام امیر مؤمنان علی(ع) به شدت دگرگون میشده است. به گفته ابو جعفر اسکافی وی از کسانی بود که با دریافت مبالغی هنگفت از معاویه در نکوهش امیر مؤمنان(ع) به جعل حدیث میپرداخت[۹۱][۹۲].
- دو. شمار احادیثی که آیه تطهیر را ویژه خمسه طیّبه میداند، حتی در میان کتب روایی اهل سنت، بسیار بیشتر از روایات کسانی چون عکرمه است و حتی برخی از این منابع به نقل از راویانی چون زید بن ارقم بر خروج نساء النبی از مفهوم اهلبیت چنین استدلال کردهاند: زن پس از طلاق به نزد خویشاوندان خود باز میگردد، پس اهلبیت پیامبر(ص) نَه همسران او، بلکه کسانیاند که با وی از یک ریشه بوده و صدقه بر آنها حرام گشته است[۹۳][۹۴].
- سه. روایات پیشگفته صریح در نزول آیه تطهیر به تنهایی است و حتی یک روایت بر نزول این آیه در ضمن آیات همسران پیامبر(ص) وارد نشده و کسی نیز آن را ذکر نکرده است، حتی کسانی که قائل به اختصاص آیه به همسران پیامبر(ص)اند، چنان که به عکرمه و عروه نسبت داده میشود، بنابراین، آیه تطهیر برحسب نزول جزو آیات همسران پیامبر(ص) و نیز متصل به آن نبوده و قرار گرفتن آن بین آیات مزبور یا به فرمان پیامبر(ص) یا هنگام تألیف بعد از رحلت ایشان بوده و مؤید آن این است که انسجام و اتصال آیه ﴿﴿ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ ﴾﴾ [۹۵] بر فرض برداشته شدن آیهتطهیر از بین جملههای آن به هم نمیخورد، بر این اساس موقعیت آیه تطهیر نسبت به آیه ﴿﴿ وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ ﴾﴾ مانند موقعیت ﴿﴿ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ ﴾﴾ [۹۶] نسبت به آیه محرمات اکل از سوره مائده است[۹۷][۹۸].
- چهار. تفاوت ضمایر آیه تطهیر با آیات پسین و پیشین، و نیز تمایز آشکار در لحن این دو بخش ـ که یکی مخاطب خود را به شدت میستاید و دیگری خوف و امید را به هم میآمیزد ـ گواه روشن این ادعاست که همسران پیامبر را از این فضیلت نصیبی نیست[۹۹]. به گفته برخی دانشمندان، اگر اصحاب جمل عایشه را در منقبت مورد اشاره آیه شریک میدیدند، بیتردید نقشی از آن بر پیشانی جمل پدید میآوردند[۱۰۰][۱۰۱].
شرکت در مباهله و دعوت به دین حق
- در سال دهم هجری گروهی از مسیحیان نجران ـ که شمارشان به ۶۰ تن میرسید ـ به مدینه آمدند و پس از گفت و گوهای طولانی با پیامبر اکرم(ص) همچنان بر درستی آموزههای مسیحی همچون الوهیت حضرت عیسی(ع) اصرار ورزیدند[۱۰۲]. سرانجام آیه معروف مباهله به این گفت و گوها پایان داد و راه دیگری فرا روی مسیحیان نهاد: ﴿﴿ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾﴾ [۱۰۳] پیام آیه برای عالمان مسیحی ـ با توجّه به آگاهیشان از تاریخ انبیا ـ این بود که دو گروه با تضرّع خدای خود را بخوانند و از او بخواهند تا دروغگویان را به لعن و عذاب خویش گرفتار سازد. فردای آن روز پیامبر خدا در حالی که دست حسن(ع) را به کف و حسین(ع) را در آغوش گرفته بود و علی(ع) و فاطمه(س) او را همراهی میکردند، قدم به میدان مباهله نهاد و رعب و هراسی بر دل مسیحیان افکند. اسقف نجران با دیدن این صحنه به یاران خود گفت: چهرههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از میان بردارد، چنان خواهد کرد[۱۰۴]. بدین ترتیب، مسیحیان از مباهله سرباز زده، به پرداختن جزیه تن دادند. درباره این آیهو رویداد پس از نزول آن نکاتی درخور توجه است[۱۰۵]:
- الف. برخی، عناوین به کار رفته در آیه را بیارتباط با اهلبیت میشمارند و در این مسئله، راویان اهل سنت را به پیروی کورکورانه از شیعیان متهم میسازند[۱۰۶]. برخی دیگر پا را فراتر نهاده و بیمهابا اعلام میکنند که در صحاح سته و مسند و مُوطّأ خبری از این احادیث نیست[۱۰۷]. این در حالی است که به نقل بسیاری از محدّثان بزرگ اهل سنت، پیامبر اکرم(ص) پس از نزول آیه مباهله، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را نزد خود خواند و همچون موارد مشابه دیگر جمله « اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي»[۱۰۸] را به یادگار گذاشت. آوازه این شأن نزول به گونهای است که سعد بن ابی وقاص در پاسخ این پرسش معاویه که چرا از ناسزاگویی به ابو تراب خود داری میکنی؟ بر سه ویژگی آن حضرت تأکید میورزد و یکی از آنها را منزلتی میداند که آیه مباهله برای ایشان به ارمغان آورده است[۱۰۹]، بر همین اساس، بسیاری از مفسران بزرگ اهل سنت، آیه مزبور را دلیل بر نبوت پیامبر(ص) و نیز قویترین دلیل بر فضیلت اهلبیت آن حضرت دانستهاند[۱۱۰].
- ب. با کنار هم نهادن آیه مباهله و روایاتی که به تفسیر آن پرداخته است چنین به دست میآید که اولاً امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پسران رسول خدایند و بر خلاف پندار دوران جاهلیت نوادگان دختری را نیز میتوان فرزند به شمار آورد[۱۱۱]. ثانیاً فاطمه زهرا(س) سرآمد همه زنانی است که به گونهای به پیامبر منسوباند[۱۱۲]. ثالثاً مقصود از ﴿﴿ أَنفُسَنَا﴾﴾ نه خود پیامبر(ص)، بلکه علی بن ابی طالب(ع) است، زیرا آدمی همواره دیگری را به کاری فرا میخواند و دعوت از خود تعبیر پسندیدهای نیست[۱۱۳] از آیه مباهله میتوان نتیجه گرفت که علی(ع) پس از رسول خدا(ص) سرآمد همه مردمان است و همچون ایشان بر پیامبران پیشین برتری دارد[۱۱۴]، چنانکه در کلامی منسوب به امام رضا(ع) به آن اشاره شده است[۱۱۵]. این برداشت هرچند از دیدگاه برخی نادرست مینماید[۱۱۶]؛ اما به هر حال، منزلتی که تعبیر ﴿﴿ أَنفُسَنَا﴾﴾ به بار میآورد انکار ناشدنی است و با احادیثی چون « أَنَ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْه» [۱۱۷]. نیز تأیید میگردد[۱۱۸].
- ج. فراخوانی نزدیکترین کسان پیامبر برای مباهله نه تنها بیانگر اطمینان رسول خدا(ص) به حقانیت خویش، بلکه همچنین نشان آن است که همه افراد اهلبیت در دعوت به دین حق و مباهله بر سر آن، شریکاند[۱۱۹][۱۲۰].
ولایت و رهبری
- قرآن کریم والیان امر را کنار [[پیامبر خاتم|پیامبر(ص) قرار داده و با یک فرمان مؤمنان را به اطاعت از پیامبر و اطاعت از آنان فراخوانده است: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ ﴾﴾ [۱۲۱]. رسولخدا(ص)افزون بر دریافت و ابلاغ وحی، دست کم دو وظیفه مهم دیگر بر عهده داشت: تبیین آموزههای وحیانی، و فرمانروایی و حکومت. بیشک اطاعت از خدا با وظیفه نخست دریافت و ابلاغ وحی پیوند میخورد و اطاعت از رسول در دو قلمرو دیگر تبیین و حکم قابل تصور است. نکته درخور توجه، آن است که از کنار هم آمدن ﴿﴿الرَّسُولَ﴾﴾ و ﴿﴿أُولِي الأَمْرِ﴾﴾ و بسنده شدن به یک ﴿﴿أَطِيعُواْ﴾﴾ برای هر دو میتوان دریافت که اولواالامر، صرف نظر از دریافت و ابلاغ وحی، با پیامبر(ص) همسان و برابرند و بر همگان واجب است که تبیین معارف الهی را از آنان بجویند و نیز امر حکومت بر جامعه اسلامی را بدانان بسپارند[۱۲۲]. از سوی دیگر، این اطاعت به دلیل آنکه قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه جانبه و بیچون و چراست، و این مطلب جز با عصمت رسول و اولواالامر سازگار نیست، زیرا سرسپردگی بدین صورت تنها در برابر کسی سزاست که از کجاندیشی و کجروی مصون است و در گفتار و رفتار، مردم را جز به آنچه رضای خداست نمیخواند[۱۲۳] برخی از مفسران اهل سنت دلالت آیه بر عصمت را میپذیرند؛ ولی اولواالامر را به نخبگان امت تفسیر میکنند[۱۲۴]، در حالی که در منابع معتبر آنان آمده است که رسول گرامی اسلام(ص) جانشینان خود را ـ با به کارگیری تعابیری چون خلیفه، والی و امیر ـ ۱۲ تن شمرده و همه آنان را از قریش "طایفه بنیهاشم"[۱۲۵] دانسته است. این خود نشان آن است که عنوان اولیالامر فقط بر امامان دوازدهگانه شیعه منطبق است و شامل خلفای دیگر نمیشود[۱۲۶].
اطعام و ایثار
- بر پایه احادیثی که در منابع شیعه و سنی آمده است[۱۲۷]. امیر مؤمنان(ع) و فاطمه زهرا(س) به همراه فضّه با نذر سه روز روزه شفای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را از خدا طلبیدند و پس از اندکی خواسته خود را برآورده دیدند. به شکرانه این بهبودی، هر ۵ تن لب از طعام فرو بستند و در روزگاری که گویا خشک سالی و قحطی سفره اهلبیت را خالیتر از همیشه ساخته بود[۱۲۸]، روز را به شب رساندند. در آن زمان فاطمه زهرا(س) برای همسایه یهودی کاری را ریسیدن پشم به انجام میرساند که اجرت آن، سه پیمانه جو بود و میتوانست به کارِ افطار آید؛ هر شب یک پیمانه و هر پیمانه ۵ قرص نان؛ اما تقدیر و آزمون الهی سرنوشت دیگری را رقم زد. هنوز لقمهای از گلویی فرونرفته بود که مسکینی آمد و طعامی طلبید و درگشاده دستی هر ۵ تن را با یکدیگر برابر دید. روز بعد یتیمی از راه رسید و روز سوم اسیری که هر کدام ۵ قرض نان را به همراه بردند و سفره اهلبیت را خالی و ایثارشان را پُر آوازه ساختند: ﴿﴿ وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾﴾ [۱۲۹][۱۳۰] سرانجام، جبرئیل از سوی خداوند چنین هدیه آورد: ﴿﴿ وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ﴾﴾ [۱۳۱] و از انگیزه این اطعام و بی اعتنایی اهلبیت به پاداش و ستایش مردمان چنین خبر داد[۱۳۲]: ﴿﴿ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلا شُكُورًا﴾﴾ [۱۳۳][۱۳۴].
- برخی گفتهاند: سوره هل اتی مکی است[۱۳۵] و ازدواج امام علی(ع) و فاطمه(س) و تولد حسن(ع) و حسین(ع) در مدینه روی داده است، از اینرو نمیتوان انطباق آیات یاد شده را بر اهلبیت(ع) پذیرفت؛ ولی همانگونه که بسیاری از دانشمندان اهل سنت تأکید کردهاند در مکی یا مدنی بودن سوره هل اتی بین صاحب نظران اختلاف است[۱۳۶]، افزون بر اینکه شمار کسانی که همه سوره یا آیات یاد شده را مدنی میدانند ـ حتی در میان اهل سنت ـ بسیار بیشتر از کسانی است که مکی بودن آن را ترجیح دادهاند[۱۳۷]. از سوی دیگر، چه بسیار است سورههایی که مکی نامیده میشود، در حالی که برخی از آیات آنها ـ به اتفاق مفسران ـ در مدینه نازل شده است و به طور کلی، سورهای که اولین آیاتش در مکه فرود آمده است، هر چند آیات دیگری در مدینه به آن ضمیمه شده باشد، مکی نام میگیرد[۱۳۸]. گفتنی است که در این سوره هنگام اشاره به نعمتهای بهشتی، سخن از حورالعین به میان نیامده، بلکه به جای آن گفته شده است: ﴿﴿ وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا ﴾﴾ [۱۳۹]. سبب این امر را میتوان احترام و پاسداشت مقام سیده عالمیان دانست[۱۴۰][۱۴۱].
وساطت و شفاعت
- قرآن کریم وسیله جویی همگان را در سیر به سوی خدا امری لازم دانسته است: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾﴾ [۱۴۲] با توجه به اینکه مراد از وسیله اهلبیت[۱۴۳](علیهم السلام) و منظور از وسیلهجویی شفاعت* خواهی است آیه یاد شده بیانگر منزلت والای اهلبیت(ع) در مقام شفاعت و وساطت در پیشگاه خداوند است. در آیهای دیگر با اشاره به لغزش حضرت آدم(ع)، از کلماتی سخن به میان آمده است که دریافت آنها به پذیرش توبه وی انجامید: ﴿﴿ فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴾﴾ [۱۴۴]. در تفسیر این ﴿﴿كَلِمَاتٍ﴾﴾ عبارات گوناگونی آوردهاند[۱۴۵] که یکی از آنها استغاثهای است که در آیه زیر بازگو شده است: ﴿﴿ قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾﴾ [۱۴۶][۱۴۷]، با این حال، روایاتی دیگر ـ که میتواند مکمّل احادیث دسته نخست به شمار آیدـ بیانگر آن است که حضرت آدم(ع) با دیدن نور خمسه طیّبه[۱۴۸] یا مشاهده اسامی مبارکشان بر لوح عرش[۱۴۹] با منزلت والای اهلبیت آشنا گردید و آنان را واسطه بهرهمندی خویش از رحمت و مغفرت الهی قرار داد[۱۵۰]. در منابع روایی اهل سنت نیز همین مضمون آمده و به نام ۵ تن آلعبا تصریح شده است[۱۵۱][۱۵۲].
رسوخ در علم
- قرآن کریم گروهی را که در علم و دانش گامهایی استوار برداشتهاند «راسخان در علم» مینامد و بر اساس برخی از تفاسیر، بر آگاهی آنان از تأویل آیات الهی تأکید میورزد: ﴿﴿ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾﴾ [۱۵۳] امامان معصوم(ع) با اشاره به این آیه پیامبر اکرم(ص) را «افضل الراسخین» [۱۵۴]. خوانده و درباره خود نیز فرمودهاند: « نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَه»[۱۵۵]. بر اساس این تفسیر، «واو» در «والراسخون» برای عطف است و نشان میدهد که افزون بر خداوند، گروهی از آدمیان نیز از تأویل آیات متشابه آگاهاند. آن گونه که برخی گفتهاند صحابه و تابعان به تفسیر همه آیات الهی همّت گماشتند و از تفسیر هیچ یک از آنها ـ به بهانه آنکه از متشابهات است و دانش آن را جز خدا نمیداند ـ دست فرو نگذاشتند. در همینباره ابنعباس میگفت: من از کسانی هستم که در علم راسخاند[۱۵۶]. از سوی دیگر، بسیاری از دانشمندان اهل سنت این تفسیر را نمیپذیرند و با استینافی شمردن «واو»، واژههای پس از آن را تشکیل دهنده جملهای جدید میدانند[۱۵۷]: ﴿﴿ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ﴾﴾ [۱۵۸] این تفسیر با ظاهر یکی از خطبههای نهج البلاغه نیز تأیید میگردد[۱۵۹]؛ آنجا که امام(ع) شنونده را از فرو رفتن در عرصه برخی از دانشها بیم میدهد و توجه وی را به این نکته فرا میخواند که چه سان خداوند گروهی را که به عجز خود اعتراف میکنند، ستوده و خودداری از کنجکاویهای بیهوده را «رسوخ در علم» نامیده است[۱۶۰]. با این همه، نزاع بر سر استینافی یا عاطفه بودن «واو» بی نتیجه و دلایل هر دو گروه قابل نقد است[۱۶۱]، زیرا از یک سو شرط اساسی اطلاع بر تأویل قرآن طهارت است: ﴿﴿ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ﴾﴾ [۱۶۲]؛ نه رسوخ، زیرا قرآن برخی از اهل کتاب را راسخ در علم دانسته است، در حالی که نمیتوان آنان را عالم به تاویل دانست. از سوی دیگر اهلبیت به شهادت آیه تطهیر از هرگونه پلیدی پاکیزهاند، پس باید بر تأویل قرآن مطلع باشند و اگر میبینیم در آیه بر رسوخ تکیه شده به جهت آن است که رسوخ نتیجه طهارت است[۱۶۳].
وظیفه مسلمانان در برابر اهلبیت(ع)
- قرآن کریم افزون بر شمردن فضایل اهلبیت، وظیفه عموم مسلمانان را در برابر آنان نیز تعیین کرده است. برخی از این وظایف عبارتاست از[۱۶۴]:
پرسش در امور دینی
- خدا در قرآن کریم خطاب به مشرکانی که بشر "عادی"[۱۶۵] بودن انبیا را بهانهای برای انکار رسالتشان قرار دادند، میفرماید: اگر درباره پیامبران پیشین اطلاعی ندارید از اهل ذکر بپرسید: ﴿﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾﴾ [۱۶۶] با توجه به سیاق آیه، مقصود از «ذکر» کتابهای آسمانی و مراد از ﴿﴿أَهْلَ الذِّكْرِ﴾﴾ دانشمندان یهودی و مسیحی است که از ویژگیهای پیامبران پیشین باخبر بودند و میتوانستند مشرکان را از آنها آگاه سازند[۱۶۷]. با این همه، خطابهایی از این دست در چارچوب رویدادی که درباره آن نازل شده است، محصور نمیگردد و حکمی کلی و جهان شمول به دست میدهد، براین اساس، هنگامی که آیه یاد شده را بریده از شأن نزول آن در نظر میگیریم، بیانگر حکمی عقلایی است که نادانان را به پرسش از دانایان فرا میخواند[۱۶۸]، ازاینرو پیامبر گرامی اسلام(ص) لزوم بهرهگیری از دانش عالمان را به همین آیه مستند میسازد[۱۶۹]. از سوی دیگر، با توجه به این نکته که «ذکر» در قرآن کریم درباره پیامبر اکرم(ص)﴿﴿ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَّسُولا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا﴾﴾ [۱۷۰] و کتاب آسمانی ایشان ﴿﴿ وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ﴾﴾ [۱۷۱] نیز به کار رفته است میتوان "اهل الذکر" را با "اهلالبیت" برابر انگاشت[۱۷۲]، زیرا آنان نه تنها اهل و خاندان پیامبرند، بلکه به گواهی روایاتی چون حدیث متواتر ثقلین در صدر همه قرآن شناسان "اهل القرآن" جای دارند[۱۷۳]، از همین رو رسول خدا(ص) در برخی از احادیث، اهل ذکر را بر «ائمه» منطبق میسازد[۱۷۴] و در سخنان امامان معصوم(ع) تعبیراتی از این دست فراوان به چشم میخورد: « نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُون»[۱۷۵]. گفتنی است که برخی از دانشمندان شیعه توجیهات دیگری ازاینروایات ارائه دادهاند که چندان استوار به نظر نمیآید[۱۷۶]. گروهی از مفسران اهل سنت نیز به راز نهفته در این تعابیر پی نبرده و این پرسش را در انداختهاند که چگونه میتوان مشرکانی را که با پیامبر مخالفت میورزند، به مراجعه به اهلبیت آن حضرت فرا خواند[۱۷۷]! برخی دیگر از آنان با اشاره به حدیثی از امام باقر(ع) جمله « نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ» را به معنای «ما مسلمانان اهل ذکریم» تأویل بردهاند![۱۷۸] آنچه گذشت نادرستی این پندارها را نمایانده، مقصود حقیقی احادیث یاد شده را آشکار میسازد[۱۷۹].
دوستی و مودّت
- آیه ۲۳ سوره شوری به مزد رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) اشاره کرده است: ﴿﴿ قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ﴾﴾ [۱۸۰]. دربارهاین آیه نکات گوناگونی قابل طرح است[۱۸۱].:
الف. متصل یا منقطع بودن استثنا:
- برخی از آیات قرآن بیانگر آن است که پیامبران الهی برای رسالت خود مزدی از مردم نمیخواهند: ﴿﴿ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾﴾ [۱۸۲]. و نیز ﴿﴿ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ﴾﴾ [۱۸۳]؛ ﴿﴿ يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي﴾﴾ [۱۸۴]. گروهی دیگر از آیات، اموری چون گام نهادن در راه خدا: ﴿﴿ قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا ﴾﴾ [۱۸۵] و دوستی با اهل بیت(ع): ﴿﴿ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾﴾ [۱۸۶] را پاداش رسالت پیامبر اکرم(ص)دانسته است. ناسازگاری ظاهری این دو دسته از آیات با اندک تأملی زدودنی است؛ پیامبران الهی از کسی اجر و پاداش مادی نمیطلبند: ﴿﴿ وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً ﴾﴾ [۱۸۷] و بهره اجر معنویشان نیز به خود مردم باز میگردد: ﴿﴿ قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ﴾﴾ [۱۸۸]، بر این اساس، مزد خواستن و نخوانستن را میتوان با یکدیگر سازگاری داد و هر دو را تعبیری درست به شمار آورد[۱۸۹]. بنا بر آنچه گذشت، تلاش دو گروه از مفسران در تفسیر آیه مودّت بیهوده به نظر میآید: یک. کسانی که از ظاهر استثنا دست برداشته، آن را منقطع به شمار آوردهاند[۱۹۰] یا دست کم از برابریِ دو احتمالِ اتصال و انقطاع سخن گفتهاند[۱۹۱]. دو. آنان که برخی از آیاتِ دسته نخست را ناسخ آیه مودّت پنداشتهاند[۱۹۲][۱۹۳].
ب. مقصود از «مودّت فیالقربی»:
- یکی از نکات کلیدی در بیان آیه مورد بحث، روشن ساختن معنای "مودّت فی القربی" است. معنایی که عموم دانشمندان شیعه از آن جانبداری میکنند[۱۹۴] و برخی از مفسران اهل سنت نیز بدان گرایش دارند[۱۹۵] آن است که مقصود از این مودّت، دوستی با خویشاوندان پیامبر "اهل بیت" است[۱۹۶].
- این معنا با روایاتی که در منابع شیعی و سنی آمده است به خوبی تأیید میگردد[۱۹۷]. بر اساس یکی ازاینروایات ـ که گروهی از دانشمندان اهل سنت به توثیق راویان آن پرداختهاند[۱۹۸] ـ پیامبر گرامی اسلام(ص) در پاسخ به این پرسش که دوستی با کدام یک از خویشاوندانت بر ما واجب شده است؟ فرمود: « عَلِيٌ وَ فَاطِمَةُ وَ ابْنَاهُمَا»[۱۹۹] حدیثی دیگر بیانگر آن است که رسول خدا(ص) با اشاره به آیه مودّت، ارزش عبادت چندین هزار ساله را در گرو پذیرش محبت اهلبیت دانسته است[۲۰۰]. بر پایه یکی دیگر از روایات کسی که با دوستی آلمحمد(ص) بمیرد، به جایگاه شهیدان بار یافته و با ایمان کامل از دنیا رفته است. در برابر، فرجام دشمنی با اهلبیت، محرومیّت از بهشت و ناامیدی از رحمت الهی است[۲۰۱]. برخی از مفسران به کارگیری «فی» در «فی القربی» به جای «لام» "للقربی" را از آن رو میدانند که اهلبیت پیامبر به منزله جایگاه محبت اند؛ مکانی که دوستی مؤمنان در آن جای میگیرد و استقرار مییابد[۲۰۲]، بر این اساس توهم کسانی که گمان کردهاند وجود «فی» در آیه، دلیل نادرستی معنای یاد شده است[۲۰۳] ردّ میگردد[۲۰۴].
- امام سجاد(ع) به ناسزاگوی شامی فرمود: آیا تاکنون قرآن نخواندهای و در سوره شوری به لزوم دوستی با اهلبیت پیامبر پی نبردهای؟ آن که اکنون اسیرش مییابی و بر دروازه شام دشنامش میگویی از کسانی است که آیه مودّت دوستی او را واجب ساخته است[۲۰۵]. گفتنی است که فرا خواندن مردم به دوستی اهلبیت، در درجه نخست، برای آن است که از هدایت آنان بهرهمند گردند و صراط مستقیم الهی را در پیش گیرند، ازاینرو، آنچه در آیه مودّت مزد رسالت خوانده شده، با آنچه در سوره فرقان آمده است، مضمونی یگانه و پیوندی ناگسستنی دارد: ﴿﴿ قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلا ﴾﴾ [۲۰۶] در واقع ـ چنان که گذشت ـ بهره این اجر به خود پاداش دهندگان باز میگردد[۲۰۷]: ﴿﴿ قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾﴾ [۲۰۸] و از همین رو، اجر نامیدن آن نیز نشان از عطوفت بیکران نبوی دارد؛ پیامبر(ص) چنان به رستگاری و سعادت مردم دل بسته است که رهیابی آنان را پاداش زحمات توان فرسای خود میشمارد. البته درباره معنای مودّت فی القربی نظرهای دیگر نیز مطرح شدهاست[۲۰۹].:
- یک. مراد صله ارحام و رعایت حال خویشاوندان است[۲۱۰] اکنون جای این پرسش است که دوستی هر کس با خویشاوندان خود چه تناسبی با مزد رسالت دارد؟[۲۱۱] افزون بر این، مودّت به خویشاوندان، به خودی خود، کار پسندیدهای نیست[۲۱۲]؛ به فرموده قرآن کریم مؤمنان باید از دوستی با دشمنان خدا و رسول ـاگرچه پدر، فرزند، یا برادرشان باشد ـ بپرهیزند﴿﴿ لا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾﴾ [۲۱۳][۲۱۴].
- دو. مقصود مدارای کافران قریش ـ که با پیامبر(ص) پیوند خویشاوندی داشتند ـ با آن حضرت است[۲۱۵]، بر این اساس معنای آیه چنین است: اگر مرا به رسالت استوار نمیدارید و دعوت مرا اجابت نمیکنید باری به حکم قرابت که میان من و شماست مرا مرنجانید[۲۱۶]. این معنا دارای این اشکال اساسی است که از دیدگاه کافران قریش، رسول خدا(ص) جز توهین به خدایان و ایجاد گرفتاریهای فراوان کاری نکرده است، پس چگونه معقول است که از آنان مزدی طلب کند! منقطع شمردن استثنا نیز گرهی از کار نمیگشاید[۲۱۷]، زیرا خود داری از دریافت اجرت نیز در جایی متصور است که زمینه درخواست آن فراهم باشد[۲۱۸].
- سه. منظور تقرب جستن به خداست[۲۱۹]، بر این اساس معنای آیه چنین است: مزدی از شما نمیخواهم، جز آنکه برای خدا (یا با خدا) دوستی بورزید و با اطاعت از فرمانهایش به سوی او تقرّب جویید[۲۲۰]. این معنا چون با ساختار عبارت ﴿﴿إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ﴾﴾ فاصله بسیار دارد، در سخنان بسیاری از مفسران تغییراتی یافته و گاه به صورت «دوستی با مقربان درگاه الهی» در آمده است[۲۲۱][۲۲۲].
- به هر حال، یکی از اشکالات این معنا ابهام نهفته در آن است، افزون بر آنکه مشرکان مکه نیز با این سخن سرِ ستیز نداشتند و پرستش بتها را راهی برای تقرب به خدا میدانستند: ﴿﴿ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾﴾ [۲۲۳] ناگفته پیداست که در مقام دعوت به توحید، گفتن چنین سخنانی دو پهلو کارساز نیست[۲۲۴]، افزون بر این در مفهوم مودت نوعی دلجویی و رسیدگی نهفته است[۲۲۵]، ازاینرو نمیتوان آن را درباره دوستی ورزیدن با خداوند به کارگرفت[۲۲۶][۲۲۷].
ج. مکی یا مدنی بودن آیه:
- برخی از مفسران اهل سنت، با وجود تأکید بر لزوم محبت اهلبیت، آیه مودت را بیارتباط با آنان میشمارند[۲۲۸] برخی دیگر در تأیید این دیدگاه از مکی بودن آیه جانبداری میکنند و چنین نتیجه میگیرند که هنگام نزول آیه، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) قدم به عرصه گیتی نگذاشته بودهاند تا مشمول آن قرار گیرند[۲۲۹]. این در حالی است که بسیاری از دانشمندان اهل سنت بر مدنی بودن آیه مودّت و برخی دیگر از آیات سوره شوری تصریح کردهاند[۲۳۰]؛ همچنین گروهی از مفسران در شأن نزول آیه، به حکایاتی مربوط به انصار اشاره کرده و از تصمیم آنان برای پرداخت اجرت پیامبر[۲۳۱] یا مفاخره میان ایشان و مهاجران[۲۳۲] سخن گفتهاند که این دو شأن نزول نیز ادعای مکی بودن آیه را رد میکند[۲۳۳][۲۳۴].
تأمین منابع مالی
- قرآن کریم در کنار نام خدا و رسول، ترکیب "ذی القربی" را ذکر کرده است و مالیاتهایی چون خمس ﴿﴿ وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾﴾ [۲۳۵] و ﴿﴿ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴾﴾ [۲۳۶] را از منابع مالی آنان میشمارد: ﴿﴿ وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ﴾﴾ دانشمندان اهل سنت با پذیرش این نکته که مقصود از ذوی القربی خویشاوندان پیامبر است درباره چارچوب دقیق آن اختلاف ورزیده و گزینههایی چون "تنها بنیهاشم"، "بنی هاشم و بنی مطّلب" و "همه افراد قریش" را مطرح ساختهاند[۲۳۷]. سخنی از ابنعباس نشان آن است که این گونه تعمیمها نه در سنت پیامبر، که در طمع ورزی، یا جهالت و نادانی ریشه داشته است[۲۳۸]، افزون بر این برخی از روایاتی که در منابع اهل تسنن آمده، بیانگر آن است که در زمان دو خلیفه نخست، گروهی سهم ذویالقربی را از آنِ خویشاوندان خلیفه دانستند و سرانجام به هزینه کردن آن در امور عام المنفعه رضایت دادند[۲۳۹]. دستگاه خلافت نیز با استناد به احادیثی منسوب به پیامبر ـ که میراث مادی را با شأن معنوی نبوّت ناسازگار میشمرد ـ بر این دیدگاه مهر تأیید نهاد[۲۴۰] و حتی به باز پسگیری آنچه در زمان پیامبر عطا شده بود فرمان داد[۲۴۱] از سوی دیگر، امامان معصوم شیعه بر استمرار این حکم قرآنی تأکید میورزند و مقصود از گروههایی چون یتامی و مساکین را نیز بینوایان بنی هاشم میدانند[۲۴۲] در واقع، خداوند برای بزرگداشت مقام خاندان پیامبر صدقه (زکات)[۲۴۳]. را بر آنان حرام ساخته، به جای آن خمس را نهاده است[۲۴۴]. به گفته برخی جای شگفتی است که کسانی مانند ابوحنیفه حرمت صدقه بر اهلبیت را همچنان برقرار میدانند و با این حال، به پایان یافتن بهرهوری آنان از خمس فتوا میدهند![۲۴۵][۲۴۶].
نثار صلوات
- یکی از شیوههایی که میتواند مردم را با پیشوایان معصوم پیوند دهد، بزرگداشت یاد و نام آنان است، ازاینرو، خداوند در قرآن کریم از مؤمنان میخواهد که بر رسول گرامی او سلام دهند و صلوات نثارش کنند: ﴿﴿ إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾﴾ [۲۴۷]. پس از نزول این آیه، گروهی از مسلمانان نزد پیامبر(ص) آمدند و از چگونگی صلوات بر ایشان پرسیدند. نکته در خور توجه در پاسخ آن حضرت[۲۴۸] آن است که درود بر آلمحمد اهلبیت[۲۴۹] ذریّه[۲۵۰] نیز جزئی از صلوات گردیدهاست: "اللَّهُمَ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيم"[۲۵۱]. به باور برخی از دانشمندان اهل سنت، اشاره به ثنای الهی بر (ابراهیم و) آلابراهیم زمینهساز این درخواست است که خداوند اهلبیت را با پیامبر شریک سازد و با این کار، نعمت را بر وی همچون ابراهیم، تمام گرداند[۲۵۲][۲۵۳].
- گفتنی است که بسیاری از دانشمندان اهل سنت جایگاه اصلی این صلوات را فریضه "نماز" میدانند، و این نکته را از الفاظ به کار رفته در پرسش از رسول خدا(ص) استنباط میکنند[۲۵۴]: «نحوه سلام بر تو را میدانیم « السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»، صلوات را چگونه بر زبان آوریم؟»، بر همین اساس، محدثان اهل سنت عناوینی از این دست را برای احادیث مذکور برمیگزینند: "باب الصلاة علی النبی بعد التشهد"[۲۵۵] در برخی دیگر از این احادیث در پرسش از رسول خدا(ص) به نام نماز تصریح شده است: "چگونه در نماز بر شما درود فرستیم"؟[۲۵۶] برخی از پیشوایان اهل سنت با استناد به این روایات به وجوب صلوات در تشهد فتوا میدهند[۲۵۷] و درود بر آلپیامبر را نیز گریزناپذیر میشمارند[۲۵۸][۲۵۹].
منابع
جستارهای وابسته
منبعشناسی جامع اهل بیت
پانویس
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۳۹۴؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۳۳؛ المستدرک، ج۳، ص۱۱۸.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۶۳؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۹۴.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۶۲؛ ذخائر العقبی، ص۱۷؛ الصواعق المحرقه، ص۱۸۷.
- ↑ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۱ـ۶۱۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۶.
- ↑ بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص۸۳ ـ ۸۴.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۱۶۹ ـ ۱۷۱، «اهل».
- ↑ مفردات، ص۹۸، «آل».
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۷.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۵۴۵، «بیت».
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۶۶.
- ↑ السنن الکبری، ج۵، ص۱۴۳؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۱۳۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۴۴؛ الصافی، ج۴، ص۱۸۹؛ کمال الدین، ص۲۷۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۶.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۳۹۴؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۳۳؛ المستدرک، ج۳، ص۱۱۸.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۶۳؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۹۴.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۶۲؛ ذخائر العقبی، ص۱۷؛ الصواعق المحرقه، ص۱۸۷.
- ↑ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۱ـ۶۱۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۷.
- ↑ و پیش از آن، (پستان) دایگان را از او بازداشتیم؛ (خواهر موسی) گفت: میخواهید شما را به خانوادهای رهنمون شوم که او را برای شما نگهدارند و خیراندیش او باشند؟؛ سوره قصص، آیه: ۱۲.
- ↑ گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بیگمان او ستودهای ارجمند است؛ سوره هود، آیه: ۷۳.
- ↑ و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.
- ↑ راه راست را به ما بنمای؛ سوره حمد، آیه: ۶.
- ↑ مناقب، ج۳، ص۸۹ـ۹۰.
- ↑ و نشانههایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی میکنند؛ سوره نحل، آیه: ۱۶.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۲۳۴؛ مجمع البیان، ج۶، ص۵۴۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۱، ص۳۲۳.
- ↑ خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۸.
- ↑ البرهان، ج۱، ص۵۹۸ـ۶۰۰.
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ از تو درباره ماههای نو میپرسند، بگو: آنها زمان نمای مردم و حجّاند؛ و نیکی آن نیست که از پشت خانهها به درون آنها درآیید بلکه (حقیقت) نیکی (از آن) کسی است که پرهیزگاری ورزد و به خانهها از در درآیید، و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۵۰۹؛ البرهان، ج۱، ص۴۰۸ـ۴۰۹.
- ↑ یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؛ سوره نساء، آیه: ۵۴.
- ↑ کتاب سلیمبن قیس، ص۱۹۴؛ بصائرالدرجات، ص۵۵ـ۵۶؛ تفسیر ابنابی حاتم، ج۳، ص۹۷۸.
- ↑ آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟؛ سوره زمر، آیه: ۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۲؛ جامع البیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۲۴۱؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۶۷.
- ↑ سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم؛ سوره فاطر، آیه: ۳۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۵؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۶۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۸؛ المیزان، ج۱۷، ص۴۵.
- ↑ خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید؛ سوره نساء، آیه: ۵۸.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۹؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۲.
- ↑ (این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند؛ سوره نور، آیه: ۳۶.
- ↑ الدر المنثور، ج۶، ص۲۰۳.
- ↑ برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ سوره فاطر، آیه: ۳۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۶۳۹.
- ↑ و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۳.
- ↑ کتاب سلیمبن قیس، ص۴۶۵، ۴۰۸؛ الکافی، ج۱، ص۱۹۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۱۹.
- ↑ و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید ؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۳.
- ↑ الغیبه، ص۴۲ـ۴۳؛ الصافی، ج۱، ص۳۶۵ـ۳۶۶؛ نورالابصار، ص۱۱۲.
- ↑ و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید؛ سوره طه، آیه: ۸۲.
- ↑ النور المشتعل، ص۱۴۲؛ مناقب، ج۳، ص۱۰۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۵۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۷ - ۷۸.
- ↑ شواهد التنزیل.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۸.
- ↑ خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۸.
- ↑ میخواهد شما را پاکیزه گرداند؛ سوره مائده، آیه: ۶.
- ↑ تلخیص الشافی، ج۲، ص۲۵۰، ۲۵۳؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۰؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۲ـ۳۱۳.
- ↑ ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام ، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه: ۹۰.
- ↑ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمیآورند؛ برمیگمارد؛ سوره اعراف، آیه: ۱۲۵.
- ↑ بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۵.
- ↑ گفت: بیگمان عذاب و خشمی از (سوی) پروردگارتان برای شما رقم خورده است آیا در نامهایی که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کردهاید- (و) خداوند هیچ برهانی بر (تأیید) آنها نفرستاده است- با من چالش میورزید؟ پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز با شما از چشم به راه داشتگانم؛ سوره اعراف، آیه: ۷۱.
- ↑ هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام میدادند جایگاهشان دوزخ است؛ سوره توبه، آیه: ۹۵.
- ↑ و اما در بیماردلان بر پلیدیشان پلیدی میافزاید و آنان کافر خواهند مرد؛ سوره توبه، آیه: ۱۲۵.
- ↑ و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد؛ سوره یونس، آیه: ۱۰۰.
- ↑ چنین است؛ و هر که حرمتهای خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدیها که بتهایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید ؛ سوره حج، آیه: ۳۰.
- ↑ فتح القدیر، ج۴، ص۲۷۸؛ روح المعانی، مج۱۲، ج۲۲، ص۱۸؛ الالهیات، ج۴، ص۱۲۸ـ۱۲۹.
- ↑ دلائل النبوه، ج۱، ص۱۷۱؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۶۰۶؛ فتحالقدیر، ج۴، ص۲۸۰.
- ↑ کتاب سلیمبن قیس، ص۲۲۷؛ بحارالانوار، ج۳۰، ص۳۰۶.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۸ - ۷۹.
- ↑ روح المعانی، مج۱۲، ج۲۲، ص۱۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۹.
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۶، ص۲۷؛ «المسائل العکبریه»؛ منشور جاوید، ج۵، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
- ↑ هرکس کام برادر مؤمن خود را شیرین سازد خداوند تلخی مرگ را از وی دور گرداند؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۶؛ ج۲۳، ص۱۱۶؛ ج۴۷، ص۱۳۳؛ ج۶۳، ص۳۹۷؛ ج۷۲، ص۴۵۶.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۷۹.
- ↑ که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۹.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۱۹۵ـ۱۹۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۲۳۹ـ۲۹۲؛ روح المعانی، مج۱۵، ج۲۷، ص۲۳۵.
- ↑ و جامهات را پاکیزه گردان؛ سوره مدثر، آیه: ۴.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۳۰، ص۱۹۱ـ۱۹۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۴۱۱.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۰.
- ↑ مسند احمد، ج۷، ص۴۱۶ـ۴۱۷؛ ج۵، ص۷۹؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۷۶؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۱، ۳۲۸، ۳۶۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۱۱ـ۱۳؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۲۶۰ـ۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۴۱.
- ↑ عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج۱، ص۴۹۵؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۶۰۶؛ سننالترمذی، ج۵، ص۳۱.
- ↑ و خانوادهات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن؛ سوره طه، آیه: ۱۳۲.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۳۶؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۶۱۳.
- ↑ تفسیر ابنابی حاتم، ج۹، ص۳۱۳۲؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۶۰۳؛ روح المعانی، مج۱۲، ج۲۲، ص۱۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۱۱۹؛ غرائب القرآن، ج۵، ص۴۶۰؛ تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۴۹۱، ۴۹۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۰.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۵ـ۲۶۶؛ میزان الاعتدال، ج۵، ص۱۱۶؛ تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۳۰، ۲۳۳.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۵۶ـ۲۵۷؛ میزان الاعتدال، ج۶، ص۵۰۵، ۵۰۷؛ تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۲۵۳، ۲۵۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳ـ۶۴، ۶۹، ۱۰۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۱.
- ↑ صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۳۲ـ۲۳۳.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۲.
- ↑ و در خانههایتان آرام گیرید ؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.
- ↑ امروز کافران از دین شما نومید شدند؛ سوره مائده، آیه: ۳.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۳۰۹، ۳۱۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۳۵؛ منشور جاوید، ج۵، ص۳۰۸، ۳۱۲؛ بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۱۷، ۲۱۹.
- ↑ فاطمة الزهراء(س)، ص۱۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۶۵ـ۱۶۶.
- ↑ بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش ، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۱.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۳۶۸ـ۳۶۹؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۵.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳.
- ↑ تفسیر المنار، ج۳، ص۳۲۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۰۹.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی ج۸، ص۲۳۰؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۹۳.
- ↑ صحیح مسلم، سنوسی، ج۸، ص۲۲۸ـ۲۳۰؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۷۶۳ـ۷۶۴؛ المیزان، ج۳، ص۲۲۵.
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۲، ص۳۸، «الفصول المختاره»؛ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶.
- ↑ سلسله مؤلفات، ج۲، ص۳۸، «الفصول المختاره».
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۸، ص۸۶ـ۸۷.
- ↑ مسند احمد، ج۶، ص۴۸۹؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶؛ المستدرک، ج۳، ص۱۱۹.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۲۴ـ۲۲۷.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۸۸.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۸۹، ۳۹۱؛ کشف المراد، ص۴۹۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.
- ↑ ینابیعالموده، ج۱، ص۳۴۱، ۳۵۱؛ احقاقالحق، ج۱۳، ص۱،۷۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۴.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۶۷۰؛ روحالمعانی، مج۱۶، ج۲۹، ص۲۶۹، ۲۷۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۴۳.
- ↑ و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران ، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند؛ سوره حشر، آیه: ۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۴۳.
- ↑ و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند؛ سوره انسان، آیه: ۸.
- ↑ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۲۱؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۴۱.
- ↑ (با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی؛ سوره انسان، آیه: ۹.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۵.
- ↑ منهاجالسنه، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ روح المعانی، مج۱۶، ج۲۹، ص۲۵۸.
- ↑ تفسیرالخازن، ج۴، ص۳۳۷؛ الغدیر، ج۳، ص۱۶۹ـ۱۷۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۵۶؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۳۱.
- ↑ و خدمتگزارانی هماره جوان گرد آنان میگردند که چون بنگریشان، میپنداری که مرواریدهایی پراکندهاند؛ سوره انسان، آیه: ۱۹.
- ↑ روحالمعانی، مج۱۶، ج۲۹، ص۲۵۸؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۳۱.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۵.
- ↑ ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید؛ سوره مائده، آیه: ۳۵.
- ↑ مناقب، ج۳، ص۹۲؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۳؛ البرهان، ج۲، ص۲۹۲.
- ↑ آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است؛ سوره بقره، آیه: ۳۷.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۴۱؛ الکافی، ج۸، ص۳۰۴ـ۳۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۳، ص۱۹.
- ↑ گفتند: پروردگارا! ما به خویش ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما نبخشایی بیگمان از زیانکاران خواهیم بود؛ سوره اعراف، آیه: ۲۳.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۲۹؛ تفسیر بغوی، ج۱، ص۳۵.
- ↑ کنز الدقائق، ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۴۱.
- ↑ الخصال، ص۳۰۵؛ البرهان، ج۱، ص۱۹۳؛ نورالثقلین، ج۱، ص۶۷.
- ↑ الدرالمنثور، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۶.
- ↑ گفتند: در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۶۴؛ الکافی، ج۱، ص۲۱۳؛ البرهان، ج۱، ص۵۹۷ـ۵۹۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۴؛ الکافی، ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلین، ج۱، ص۳۱۵، ۳۱۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۲، ص۷۰۱.
- ↑ جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۲۵۰؛ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۳، ص۲۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۱؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۶۳؛ البرهان، ج۱، ص۵۹۹.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۵۰.
- ↑ که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۹.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۷.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۲۵۷.
- ↑ و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.
- ↑ جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۴۵؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۵۹۱؛ المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.
- ↑ المیزان،ج۱۲، ص۲۸۵.
- ↑ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۳۳.
- ↑ خداوند برای آنان عذابی سخت آماده کرده است پس ای خردمندان باایمان، از خداوند پروا کنید که خداوند برای شما یادکردی فرستاده است؛ پیامبری که بر شما آیات روشنگر خداوند را میخواند تا کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند به سوی روشنایی، از تیرگیها بیرون آورد و هر کس به خداوند ایمان ورزد و کاری شایسته کند، او را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آن جاودانند، خداوند برای او روزی نیکویی فراهم کرده است؛ سوره طلاق، آیه: ۱۰ - ۱۱.
- ↑ و همانا آن، یادکردی برای تو و قوم توست و زودا که بازخواست شوید؛ سوره زخرف، آیه: ۴۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۲۳۵؛ البرهان، ج۳، ص۴۲۵.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ ج۱۴، ص۲۵۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۰؛ البرهان، ج۳، ص۴۲۳.
- ↑ جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۴۵؛ الکافی، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱؛ البرهان، ج۳، ص۴۲۳، ۴۲۹.
- ↑ الصافی، ج۳، ص۱۳۷.
- ↑ روح المعانی، مج ۸، ج۱۴، ص۲۱۸.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۵۹۱ـ۵۹۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.
- ↑ بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را؛ سوره شوری، آیه: ۲۳.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۸.
- ↑ و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹.
- ↑ بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست؛ سوره انعام، آیه: ۹۰.
- ↑ ای قوم من! در برابر آن (رسالت) از شما پاداشی نمیخواهم؛ پاداش من جز بر (عهده) آن کس که مرا آفریده است نیست؛ سوره هود، آیه: ۵۱.
- ↑ بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمیخواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد؛ سوره فرقان، آیه: ۵۷.
- ↑ دوستداری خویشاوندان خود؛ سوره شوری، آیه: ۲۳.
- ↑ و ای قوم من! برای آن (پیامبری خود) از شما مالی نمیخواهم؛ سوره هود، آیه: ۲۹.
- ↑ بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد!؛ سوره سبأ، آیه: ۴۷.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۴۲ـ۴۳، ۴۶ـ۴۷.
- ↑ تفسیر بغوی، ج۵، ص۸۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۶۵؛ سلسلهمؤلفات، ج۵، ص۱۴۱؛ «الاعتقادات».
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۲۱۹؛ تفسیر نسفی، ج۴، ص۱۰۵؛ غرائب القرآن، ج۶، ص۷۳.
- ↑ تفسیر بغوی، ج۴، ص۱۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۶ـ۱۷؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۳۴۶ـ۳۴۷؛ فتحالبیان، ج۸، ص۳۷۳.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۳۸۸ـ۳۹۹؛ مجمعالبیان، ج۹، ص۴۳ـ۴۴؛ الصافی، ج۴، ص۳۷۲.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۲۱۹، ۲۲۱؛تفسیر بغوی، ج۴، ص۱۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۶۵ ـ۱۶۶؛ روح المعانی، مج۱۴، ج۲۵، ص۴۷، ۵۰.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۶ـ۱۷؛ غرائب القرآن، ج۶، ص۷۴؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۱۲۱، ۱۲۳.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸.
- ↑ تفسیر ابنابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۷۶؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۷؛ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۶۶.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۶۱؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۶۵ـ۶۶.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۲۲۰ـ۲۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۴۲ـ۱۴۳؛ تفسیر ابنعربی، ج۲، ص۴۳۳.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۲۱۹؛ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۶۷؛ تفسیرنسفی، ج۴، ص۱۰۵.
- ↑ تفسیر قاسمی، ج۱۴، ص۳۰۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۸۹.
- ↑ جامع البیان، مج۱۳، ج۲۵، ص۳۳؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۱۲۱؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۳۴۸.
- ↑ بگو: برای این (پیامبری) از شما مزدی نمیخواهم جز این که هر کس بخواهد به سوی پروردگار خویش راهی پیش گیرد؛ سوره فرقان، آیه: ۵۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۴۴؛ تفسیر ابنعربی، ج۲، ص۴۳۲.
- ↑ بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد! پاداش من جز با خداوند نیست و او به هر چیزی گواه است؛ سوره سبأ، آیه: ۴۷.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۰.
- ↑ جامع البیان، مج۱۳، ج۲۵، ص۳۲ـ۳۳؛ غرائب القرآن، ج۶، ص۷۴؛ روح المعانی، مج۱۴، ج۲۵، ص۳۲.
- ↑ نمونه، ج۲۰، ص۴۰۸.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۴۵.
- ↑ گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستانهایی درمیآورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بیگمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند؛ سوره مجادله، آیه: ۲۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۵ـ۱۶؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۳۴۷؛ روحالمعانی، مج۱۴، ج۲۵، ص۳۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۲۴.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۴۳.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۱.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۴۴۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۳، ج۲۵، ص۳۴؛ تفسیر ابنابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۷۷؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۳۵۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۲۳.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۲.
- ↑ ما اینان را جز برای آنکه ما را به خداوند، نیک نزدیک گردانند نمیپرستیم؛ سوره زمر، آیه: ۳.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۴۵ـ۴۶؛ نمونه، ج۲۰، ص۴۰۷.
- ↑ مفردات، ص۸۶۰.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۴۶.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۲.
- ↑ تفسیر قاسمی، ج۱۴، ص۳۰۷، ۳۰۹.
- ↑ منهاج السنه، ج۲، ص۱۴۷؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۱۲۱ـ۱۲۲؛ روح البیان، ج۸، ص۳۱۱.
- ↑ تفسیر الخازن، ج۴، ص۹۰؛ فتح القدیر، ج۴، ص۵۲۴؛ الاتقان، ج۴، ص۹۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۲۲؛ الکشاف، ج۴، ص۲۲۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۷، ص۱۶۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۱۷؛ الدرالمنثور، ج۷، ص۳۴۷ـ۳۴۸؛ فتحالبیان، ج۸، ص۳۷۲.
- ↑ روح المعانی، مج۱۴، ج۲۵، ص۴۷؛ الغدیر، ج۱، ص۲۵۵، ۲۵۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۲.
- ↑ و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره انفال، آیه: ۴۱.
- ↑ آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است؛ سوره حشر، آیه: ۷.
- ↑ جامعالبیان، مج۶، ج۱۰، ص۸، ۱۰؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۰؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ صحیح مسلم، سنوسی، ج۶، ص۴۷۹، ۵۴۰؛ تفسیر ابنابیحاتم، ج۵، ص۱۷۰۴؛ الدرالمنثور، ج۴، ص۶۸.
- ↑ تفسیر ابنابی حاتم، ج۵، ص۱۷۰۵؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۳۲۴؛ الدرالمنثور، ج۴، ص۶۵ـ۶۶.
- ↑ جامع البیان، مج۶، ج۱۰، ص۱۱؛ مج۱۴، ج۲۸، ص۴۹.
- ↑ صحیح مسلم، سنوسی، ج۶، ص۳۴۲، ۳۵۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۶، ج۱۰، ص۱۱ ـ ۱۲؛ الکافی، ج۱، ص۵۳۹ ـ ۵۴۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۲۴.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۵۹؛ وسائل الشیعه، ج۹، ص۲۶۸، ۲۷۱؛ جواهر الکلام، ج۱۵، ص۴۰۶، ۴۱۳.
- ↑ صحیح مسلم، سنوسی، ج۳، ص۵۹۱، ۶۰۰؛ سننالنسائی، ج۵، ص۱۰۷، ۱۰۹؛ تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۰.
- ↑ تفسیر المنار، ج۱۰، ص۹.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۳.
- ↑ خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید؛ سوره احزاب، آیه: ۵۶.
- ↑ جامع البیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۵۳ـ۵۴؛ سنن النسائی، ج۳، ص۴۶، ۴۹؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۶۴۶، ۶۵۵.
- ↑ جامع البیان، مج۱۲، ج۲۲، ص۵۴؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۶۴۷ـ۶۴۸.
- ↑ صحیح مسلم، سنوسی، ج۲، ۲۸۷؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۶۴۸.
- ↑ صحیحالبخاری، ج۵ـ۶، ص۳۲؛ ج۷، ص۲۰۲؛ صحیح مسلم، سنوسی، ج۲، ص۲۸۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۸.
- ↑ صحیح مسلم، نووی، ج۴، ص۱۲۵.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۳.
- ↑ السنن الکبری، ج۲، ص۵۰۸ـ۵۰۹؛ صحیح مسلم، نووی، ج۴، ص۱۲۴ـ۱۲۵؛ تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۵۱۵.
- ↑ صحیح مسلم، سنوسی، ج۲، ص۲۸۷؛ سنن النسائی، ج۳، ص۴۴، ۴۷.
- ↑ السنن الکبری، ج۲، ص۵۰۷، ۵۰۹؛ تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۵۱۶؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۶۵۰.
- ↑ الکشاف،ج۳، ص۵۵۸؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی(صلی الله علیه وآله)، ج۲، ص۶۲ـ۶۳؛ صحیح مسلم، نووی، ج۴، ص۱۲۳ـ۱۲۴.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج۳، ص۵۱۶؛ الصواعق المحرقه، ص۱۴۸.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۹۴.