ابراهیم بن ابی‌محمود خراسانی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

درباره ابراهیم بن ابی‌محمود بیشترین اطلاعاتی که در کتب رجالی آمده، درباره طبقه و جایگاه حدیثی اوست؛ ولی با مراجعه به احادیث ایشان و دقت در محتوای آنها اطلاعات بیشتری به دست خواهد آمد؛ مانند حُسن اعتقاد و جایگاه ولایی وی و اینکه چون اهل خراسان بوده، بعد از حضور امام رضا (ع) در آن دیار، پیوند نزدیکی با آن حضرت داشته و سؤالات فراوانی را از محضر آن بزرگوار در موضوعات گوناگون از جمله تفسیر داشته و سپس همه آنها را گردآوری و در مجموعه‌ای با عنوان المسائل تدوین کرده است[۱].

برخی از رجالیون شیعه ابراهیم بن ابی محمود خراسانی را فردی مورد اعتماد، ثقه[۲] و از اصحاب و راویان امام رضا (ع) دانسته‌اند[۳]. او از محدثان و علمای امامی[۴] و از موالی[۵]، یعنی غیر عرب خالص[۶] است. بر اساس آنچه از روایات برمی‌آید، ابراهیم از راویان و یاران امام کاظم (ع)[۷]، امام رضا (ع) و امام جواد (ع)[۸] بود، هر چند بیشتر به عنوان صحابی امام کاظم (ع) مطرح است[۹]، چون دوران حیات علمی و مذهبی خود را با آن حضرت سپری کرده است. او بنا به گفته کشی فردی نابینا بود و حدیثی از ابوجعفر، امام جواد (ع) روایت کرده که بر اساس آن روایت، آن حضرت و امام رضا (ع) برای او، رفتن به بهشت را دعا کردند و حتی آمده است که امام جواد (ع) همچنین بهشت را برایش ضمانت نموده است[۱۰].[۱۱]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت و وفات راوی اطلاعی در دست نیست؛ لکن برقی ایشان را در اصحاب امام کاظم (ع)[۱۲] و نجاشی وی را از راویان امام رضا (ع) ذکر کرده[۱۳]، چنان که شیخ طوسی در کتاب رجال وی را از اصحاب امامان امام کاظم و امام رضا (ع) به شمار آورده[۱۴].

استادان و شاگردان

در میان اسناد روایاتی که ابراهیم بن ابی محمود نقل کرده، تنها نام علی بن یقطین[۱۵] دیده می‌شود که استاد وی شمرده می‌شود؛ ولی افراد بسیاری از ایشان حدیث گزارش کردند که از شاگردان حدیثی وی شمرده می‌شوند؛ مانند علی بن اسباط، احمد بن محمد بن عیسی[۱۶]، ابراهیم بن هاشم[۱۷]، عبدالعظیم بن عبدالله حسنی[۱۸]، احمد مالکی[۱۹]، عبدالله بن عامر[۲۰]، حسن بن موسی خشاب[۲۱]، اسحاق بن اسماعیل[۲۲] و محمد بن حسین بن ابی خطاب[۲۳].[۲۴]

وی کتابی در ۲۵ ورقه دارد که احمد بن محمد بن عیسی از وی روایت کرده[۲۵] و ابن‌شهر آشوب عنوان آن را مسائل (رسائل) بیان کرده است[۲۶]؛ کتابی حدیثی که با چند واسطه از ابراهیم بن ابی محمود روایت شده است[۲۷].[۲۸]

جایگاه حدیثی راوی

از سخنان بزرگان رجالی، مانند شیخ طوسی و نجاشی، نیز جلالت و شأن کسانی که از راوی نقل حدیث کردند، مانند ابراهیم بن هاشم قمی، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی و حضرت عبدالعظیم الحسنی فهمیده می‌شود که ابراهیم بن ابی محمود از اجلای راویان، و صداقت و وثاقت وی محرز و از جایگاه بلندی برخوردار بوده، تا جایی که امام جواد (ع) بهشت را برای وی ضمانت کرده است[۲۹].[۳۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۹۱.
  2. رجال الطوسی، ص۳۵۱؛ کتاب الرجال، ابن داوود، ص۳۹؛ فائق المقال، ص۷۸.
  3. رجال النجاشی، ص۲۵؛ خلاصة الأقوال، ص۳.
  4. سبل الرشاد، ص۳۳؛ معجم المؤلفین، ج۱، ص۱۱۰.
  5. کتاب الرجال، برقی، ص۵۲.
  6. سبل الرشاد، ص۳۳؛ معجم المؤلفین، ج۱، ص۱۱۰.
  7. کتاب الرجال، برقی، ص۵۲؛ اختیار معرفة الرجال، ص۵۶۷؛ نقد الرجال، ج۱، ص۵۳.
  8. اختیار معرفة الرجال، ص۵۶۷.
  9. لسان المیزان، ج۲، ص۱۱۰.
  10. اختیار معرفة الرجال، ص۵۶۷.
  11. مقدسی، زهرا، مقاله «ابراهیم بن ابی‌محمود خراسانی»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۳۳۴؛ جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۷۳.
  12. ر.ک: رجال البرقی، ص۵۲.
  13. إبراهیم بن أبی محمود الخراسانی،... روی عن الرضا (ع)؛ له کتاب؛ (رجال النجاشی، ص۲۵، ش۴۳).
  14. ر.ک: رجال الطوسی، ص۳۳۲، ش۴۹۴۱، ص۳۵۱، ش۵۲۰۴.
  15. الکافی، ج۵، ص۱۱۰، ح۳.
  16. الکافی، ج۵، ص۱۱۰، ح۳؛ ج۶، ص۳۲۶، ح۷.
  17. المحاسن، ج۲، ص۴۲۵، ح۲۲۷.
  18. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۱۲۳، ح۱۶.
  19. کمال الدین، ج۱، ص۲۰۲، ح۶.
  20. الأمالی (صدوق)، ص۱۲۸، ح۲.
  21. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۶۷، ش۱۰۷۳.
  22. کفایة الأثر، ص۲۷۷.
  23. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۲، ح۴۶.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۹۴-۱۹۵.
  25. رجال النجاشی، ص۲۵؛ اختیار معرفة الرجال، ص۵۶۷؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۷۲.
  26. معالم العلماء، ص۷.
  27. الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۶، ص۳۰۴.
  28. مقدسی، زهرا، مقاله «ابراهیم بن ابی‌محمود خراسانی»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۳۳۴.
  29. «... فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ كَانَ أَبُوكَ رُبَّمَا قَالَ لِي فِي الْمَجْلِسِ الْوَاحِدِ مَرَّاتٍ: أَسْكَنَكَ اللَّهُ الْجَنَّةَ أَدْخَلَكَ اللَّهُ الْجَنَّةَ! قَالَ، فَقَالَ: وَ أَنَا أَقُولُ أَدْخَلَكَ اللَّهُ الْجَنَّةَ! فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَضْمَنُ لِي عَنْ رَبِّكَ أَنْ تُدْخِلَنِي الْجَنَّةَ! قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَأَخَذْتُ رِجْلَهُ فَقَبَّلْتُهَا»؛ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۶۷، ح۱۰۷۳).
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۹۷.