ابان بن ابی‌عیاش

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۰۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

وی «ابو اسماعیل»، ابان بن ابی عیاش، فرزند «فیروز» یا «دینار» ایرانی و از موالیان طایفه عبد قیس است. او به کثرت زهد و عبادت مشهور بود و شب‌ها به راز و نیاز مشغول و روزها روزه‌دار بود.

ابان یکی از قاریان بزرگ است و اسحاق بن ابی‌اسرائیل وی را طاووس قراء معرفی کرده است.

شیخ طوسی او را در رجال خود از اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برشمرده است. او یک بار ابان را تابعی ضعیف و در جای دیگر او را «بصری تابعی» توصیف کرده است[۱].

برقی او را در زمره اصحاب امام باقر(ع) آورده و در شمار اصحاب امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و امام سجاد(ع) نیز ذکر کرده است[۲].

برخی از علمای رجال مانند علامه امینی و به استناد تهذیب التهذیب، ابان را در فهرست دروغ‌گویان و جاعلان حدیث آورد[۳]؛ ولی صاحب اعیان الشیعه و تنقیح المقال او را شیعی دانسته[۴] و یا این که در آخر عمر، مستبصر (آگاه) شده و به مذهب حق درآمده است[۵].

می‌گویند که وی در آغاز زندگی، مذهب مخالفان شیعه را داشت؛ هنگامی که سلیم بن قیس هلالی از ترس حجاج گریخت و به او پناه برد، ابان به راهنمایی میهمان خود مذهب شیعه را پذیرفت.

سُلیم، در نزدیک مرگ خود، کتاب معروفش را به میزبانش سپرد و مطالب آن را برایش گفت. به جز ابان، کسی آن کتاب را از وی روایت نکرده است[۶].

علمای رجالی شیعه و محدثان بزرگ چون برقی، صفار، کلینی، نعمانی (شیخ مفید) صدوق و عیاشی از ابان روایت نقل کرده‌اند. این روایات را ابان به طور مستقیم و یا غیر مستقیم از امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل می‌کند[۷] و ابان سرانجام در سال ۱۲۸ ه. ق درگذشت[۸].[۹]

شرح حال راوی

نام کامل راوی، «ابو اسماعیل، ابان بن ابی‌عیاش مولی عبدالقیس» است و اسم «اَبوعیاش»، «فیروز» و به گفته بعضی «دینار» بوده است. بر این اساس، در بعضی اسناد با نام «ابان بن فیروز» حدیث نقل کرده[۱۰]؛ ولی اسم «ابان بن دینار» در جایی دیده نشده است.

ابان بن ابی‌عیاش از راویانی است که در کتب رجالی شیعه و سنی یاد شده و بیشترین معروفیت او به جهت نقل کتاب «سلیم بن قیس» است، از این رو بسیاری از دانشمندان در ترجمه سلیم بن قیس به معرفی ایشان و اظهار نظر درباره‌اش پرداختند:

علامه حلی به نقل از کتاب رجال عقیقی: أبان بن أبي عياش كان سبب تعريفه هذا الأمر سليم بن قيس حيث طلبه الحجاج ليقتله حيث هو من أصحاب علي (ع)! فهرب إلى ناحية من أرض فارس و لجأ إلى أبان بن أبي‌عياش. فلما حضرته الوفاة، قال لابن أبي عياش: إن لك حقاً وقد حضرني الموت يا ابن أخي! إنه كان من الأمر بعد رسول الله (ص) كيت وكيت وأعطاه كتاباً، فلم يرو عن سليم بن قيس أحد من الناس سوي أبان؛ وذكر أبان في حديثه قال: كان شيخاً متعبداً له نور ويعلوه[۱۱].

ابن ندیم: قال محمد بن إسحاق: من أصحاب أمير المؤمنين (ع)، سليم بن قيس الهلالي و كان هارباً من الحجاج لأنه طلبه ليقتله، فلجأ إلي أبان بن أبي عياش، فآواه. فلما حضرته الوفاة قال لأبان: إن لك علي حقا وقد حضرتني الوفاة يابن أخي! انه كان من أمر رسول الله (ص) كيت وكيت، وأعطاه كتاباً، وهو كتاب سليم بن قيس الهلالي المشهور، رواه عنه أبان بن أبي عياش لم يروه عنه غيره؛ وقال أبان في حديثه: وكان قيس شيخاً له نور يعلوه وأول كتاب ظهر للشيعة، كتاب سليم بن قيس الهلالي، رواه أبان بن أبي عياش لم يروه غيره[۱۲].

ابن عدی: واسم أبي عياش فيروز وقيل دينار وأبان يكني أبا إسماعيل بصري. حدثنا خالد بن النضر حدثنا عمرو بن علي قال أبان بن أبي عياش هو أبان بن فيروز مولي لأنس مولي لعبدالقيس[۱۳][۱۴]

طبقه راوی

برقی، ابان بن ابی‌عیاش را از اصحاب امامان امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر (ع) دانسته[۱۵] و شیخ طوسی او را تابعی و از اصحاب امامان امام سجاد، امام باقر و امام صادق (ع) شمرده [۱۶]، چنان که ابن غضائری نیز وی را از اصحاب امام سجاد (ع) خوانده است[۱۷].

درباره تاریخ ولادت ابان بن ابی‌عیاش اطلاعی در دست نیست؛ ولی درباره زمان وفات وی دانشمندان اهل سنت با اختلاف ذکر کرده‌اند: ذهبی نوشته که ابان بن ابی‌عیاش تا بعد از سال ۱۴۰ (ق) زنده بوده؛ سپس از ابو موسی مدینی نقل کرده که وی سال وفات ابان بن ابی‌عیاش را ۱۲۷ یا ۱۲۸ (ق) دانسته است»[۱۸].

ابن حجر هر دو قول را نقد کرده و معتقد است ابان بن ابی‌عیاش در سال ۱۳۸ (ق) وفات کرده است. ایشان بعد از یاد آوری قول «ابوموسی مدینی» می‌نویسد: والظاهر أنه خطأ و كأنه أراد «وثلاثين»، روينا في الجزء الثاني من حديث الفاكهي[۱۹] عن ابن أبي مسرة أنه سمع يعقوب ابن إسحاق ابن بنت حميد الطويل يقول: مات ابان بن أبي عياش في أول رجب سنة (۱۳۸) وكذا ذكره القراب[۲۰] في تاريخه؛ وقال الذهبي في الميزان: بقي إلی بعد الأربعين ومائة ولا يخفي ما فيه[۲۱].

«آیت الله بروجردی» در طبقات رجال کافی او را از طبقه سوم شمرده است[۲۲][۲۳]

استادان و شاگردان راوی

ابان بن ابی‌عیاش از چندین نفر روایت نقل کرده که از مشایخ حدیثی وی به شمار می‌روند؛ سلیم بن قیس هلالی[۲۴]، انس بن مالک[۲۵]، سلیمان قصری[۲۶]، ابوالطفیل[۲۷]، جعفر بن ایاس[۲۸] و... چنان که اشخاص بسیاری از ایشان روایت نقل کردند که از شاگردان حدیثی وی به حساب می‌آیند؛ نظیر «عمر بن اذینه، ابراهیم بن عمر یمانی، نصر بن مزاحم، محمد بن مروان، ابوالحسن ازدی[۲۹]، عمرو بن ازهر، حسن بن محمد هاشمی[۳۰]، محمد بن فضیل[۳۱]، ثوری، معمر، ابن جریج، اسرائیل و حماد بن سلمه»[۳۲][۳۳]

جایگاه حدیثی راوی

درباره جایگاه روایی ابان بن ابی‌عیاش آرای رجالیان شیعه و اهل سنت متفاوت‌اند.[۳۴]

دیدگاه رجالیان شیعه

رجالیان شیعه دو دسته هستند

  1. تضعیف کنندگان:
    • «ابن غضائری»: ضعيف، لايلتفت إليه وينسب أصحابنا وضع كتاب سليم بن قيس إليه[۳۵].
    • «شیخ طوسی»: تابعي ضعیف[۳۶].
    • «علامه حلی»: الأقوى عندي التوقف فيما يرويه، لشهادة ابن الغضائري عليه بالضعف؛ وكذا قال شيخنا الطوسي في كتاب الرجال: إنه ضعيف[۳۷].
  2. مدح‌کنندگان: گروهی از رجالیان متأخر شیعه «ابان بن ابی‌عیاش» را مدح نموده و معتقد هستند که منشأ تضعیف وی را باید در کلام اهل سنت کاوید که وی را به تشیع متهم و سپس تضعیف کردند:
    • «محقق استرآبادی»: إني رأيت أصل تضعيفه من المخالفين من حيث التشيع[۳۸].
    • «علامه مامقانی»: الجزم بضعفه مشكل بعد تسليم سليم بن قيس كتابه إليه وخطابه بابن الأخ ومن لاحظ حال سليم بن قيس مال إلى كون الرجل متشيعاً ممدوحاً وأن نسبة وضع الكتاب إليه لا أصل لها[۳۹].
    • «محدث نوری»: التضعيف موهون[۴۰].
    • «محقق زنجانی»: الأقرب عندي قبول رواياته تبعاً لجماعة من متأخري أصحابنا؛ اعتماداً بثقات المحدثين كالصفار و ابن بابویه و ابن الوليد و غيرهم و الرواة الذين يروون عنه، و لإستقامة أخبار الرجل و جودة المتن فيها[۴۱][۴۲]

دیدگاه رجالیان اهل سنت

ابن حجر دیدگاه شماری از رجالیان اهل سنت را درباره جایگاه روایی ابان بن ابی‌عیاش و احادیث وی گزارش می‌کند و می‌نویسد: قال الفلاس: متروك الحديث و هو رجل صالح يكني أبا إسماعيل و كان يحيي و عبدالرحمن لا يحدثان عنه؛ وقال البخاري: كان «شعبة» سيء الرأي فيه؛ و قال أحمد بن حنبل: متروك الحديث؛ ترك الناس حديثه منذ دهر. وقال أيضاً لا يكتب عنه. قيل كان له هوي؟ قال كان منكر الحديث. كان وكيع إذا أتي علي حديثه يقول: رجل؛ لا يسميه استضعافاً و قال مرة: منكر الحديث. و قال ابن معين: ليس حديثه بشيء وقال مرة: ضعيف؛ وقال مرة: متروك الحديث؛ و كذا قال النسائي و الدارقطني و أبوحاتم وزاد: و كان رجلاً صالحاً و لكنه بلي بسوء الحفظ. و قال عفان: قال لي أبوعوانة مرة: لا استحل أن أروي عنه شيئاً.... قال النسائي في موضع آخر: ليس بثقة و لا يكتب حديثه... ؛ و قال ابن معين مرة: ليس بثقة؛ وقال الجوزجاني: ساقط؛ و قال ابن المديني: كان ضعيفاً... ؛ و قال ابن سعد بصري: متروك الحديث[۴۳].

ابن عدی نیز پس از نقل شماری از روایات ابان بن ابی‌عیاش نوشته است: و أبان بن أبي عياش له روايات غير ما ذكرت و عامة ما يرويه لا يتابع عليه و هو بين الأمر في الضعف و أرجو أنه ممن لا يتعمد الكذب إلا أن يشبه عليه و يغلط و عامة ما أتاني أبان من جهة الرواة لا من جهته لأن أبان رووا عنه قوم مجهولين لما أنه فيه ضعف و هو إلي الضعف أقرب منه إلي الصدق كما قال شعبة[۴۴].

یادآوری می‌شود تعدادی از رجالیان اهل سنت، ابان بن ابی‌عیاش را فردی زاهد و درستکار معرفی کردند از جمله:

ابن حبان: كان أبان من العباد الذي يسهر الليل بالقيام، ويطوي النهار بالصيام[۴۵].

ایوب سختیانی: ما نزال نعرفه بالخير منذ كان[۴۶].

ساجی: كان رجلاً صالحاً سخياً[۴۷][۴۸]

منابع

پانویس

  1. طوسی رجال، ص۸۳، ۱۰۶ و ۱۵۲.
  2. برقی، رجال ص۹.
  3. الغدیر، ج۵، ص۲۰۹.
  4. اعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۲.
  5. تنقیح المقال، ج۱، ص۳.
  6. دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۲۵۸؛ معجم الرجال الحدیث، ج۱، ص۱۷.
  7. رجال اصول کافی، ج۱، ص۵۲۹.
  8. الغدیر، ج۵، ص۲۰۹؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۹۹.
  9. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص94- 96.
  10. ر. ک: مناقب الإمام أمیرالمؤمنین (ع) (محمد بن سلیمان الکوفی)، ج۱، ص۱۵۲؛ عمدة عیون صحاح الأخبار، ص۳۶۹.
  11. ر. ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳.
  12. الفهرست (ابن ندیم)، ص۲۷۵.
  13. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۱، ش۲۰۳.
  14. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۸۸-۸۹.
  15. ر. ک: رجال البرقی، ص۹.
  16. «أبان بن أبی عیاش فیروز» (رجال الطوسی، ص۱۰۹، ش۱۰۶۷)؛ «أبان بن أبی عیاش فیروز تابعی، ضعیف» (رجال الطوسی، ص۱۲۶، ش۱۲۶۴)؛ «أبان بن أبی عیاش فیروز البصری، تابعی». (رجال الطوسی، ص۱۶۴، ش۱۸۸۵).
  17. ر. ک: الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۶، ش۱.
  18. «بقی بعد الأربعین و مائة،... و أما أبو موسی المدینی فذکر أنه مات سنة سبع أو ثمان و عشرین و مائة» (میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۴، ش۱۵).
  19. الفاكهي؛ الإمام أبومحمد، عبدالله بن محمد بن العباس المكي الفاكهي،...؛ (سير أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۴۴، ش۲۹).
  20. القراب (۳۵۲ - ۴۲۹ق) إسحاق بن إبراهيم بن محمد بن عبدالرحمن... ، أبويعقوب القراب: مورخ. كان محدث هراة. من كتبه «تاريخ وفيات العلماء» من القرن الأول إلي سنة وفاته (الاعلام، ج۱، ص۲۹۳).
  21. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۶، ش۱۷۴. ترجمه: «ظاهراً در اینجا خطایی رخ داده است؛ گویا وی عبارت (و ثلاثین) را اراده کرده بود؛ نه (عشرین) را؛ همچنین از یعقوب بن اسحاق شنیده شده که گفته: ابان بن ابی‌عیاش در اول رجب سال ۱۳۸ فوت کرده است. همین مطلب را «قراب» نیز در تاریخ خود آورده است؛ و «ذهبی» در میزان الاعتدال گفته است: ابان تا بعد از سال ۱۴۰ (ق) زنده مانده است که خالی از اشکال نیست».
  22. ر. ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۲۱.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۸۹-۹۱.
  24. تفسیر کنز الدقائق، ج۵، ص۱۲۷ و ۳۴۳.
  25. المقنعه، ص۳۷۶.
  26. کفایة الأثر، ص۲۲۴.
  27. شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸۱، ح۸۱۵.
  28. الأمالی (مفید)، ص۲۱۶، ح۳.
  29. تفسیر کنزالدقائق، ج۵، ص۱۲۷ و ۳۴۳؛ ج۱۰، ص۳۲۳، ج۱۱، ص۱۷۶؛ ج۱۲، ص۵۰، ج۱۴، ص۱۴۸.
  30. بحار الأنوار، ج۹۳، ص۳۴۸، ح۱۵، ج۱۰۱، ص۱۱۷، ح۴۴.
  31. الأمالی (مفید)، ص۲۱۶، ح۳.
  32. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۷، ش۲۰۳.
  33. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۱.
  34. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۲.
  35. الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۶، ش۱.
  36. رجال الطوسی، ص۱۲۶، ش۱۲۶۴.
  37. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۶، ش۳. ترجمه: «اقوا نزد من توقف در روایات ایشان است، به جهت شهادت «ابن غضائری» و «شیخ طوسی» بر تضعیف وی».
  38. منهج المقال، ج۱، ص۱۹۲.
  39. تنقیح المقال، ج۳، ص۶۸ - ۶۹، ش۲۴.
  40. مستدرک الوسائل، الخاتمة ج۷، ص۱۱۱، ش۴.
  41. الجامع فی الرجال، ج۱، ص۱۱، ش۲۴.
  42. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۲-۹۳.
  43. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۵ - ۸۶.
  44. الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۱، ص۳۸۷، ش۲۰۳.
  45. ر. ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۲، ش۱۵.
  46. ر. ک: میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰، ش۱۵.
  47. ر. ک: تهذیب التهذیب، ج۱، ص۸۶، ش۱۷۴.
  48. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۹۳-۹۴.