تبری در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

«تبری»، بیزاری جستن از دشمنان خدا تبری اصطلاحی کلامی در برابر تولی از آموزه‌های اسلام به‌ویژه نزد شیعه امامیه است. این اصطلاح ریشه در قرآن کریم داشته و «برائت» نام یکی از سوره‌های قرآن است. تبری از دشمنان خدا که عبارتند از مشرکان، کافران و منکران امامت و ولایت ائمه(ع) واجب است. تبری یکی از روش‌های برخورد با دشمن و حالت سیاسی اجتماعی در عرف مذهبی تلقی می‌شود که می‌توان آن را با چند تعبیر زیر تفسیر کرد:

  1. دشمنی در قلب و عمل؛
  2. احساس کینه قلبی؛
  3. احساس جدایی و دوگانگی برای حفظ هویت؛
  4. نفی هویت اختصاصی بیگانه که معارض هویت اسلامی است.

در منطق قرآن همه انسان‌ها در فطرت انسانی و آفرینش یکسانند، بنابراین تبری نمی‌تواند به معنای نفی هویت انسانی بیگانگان باشد. اما تفسیر اول و دوم نه تنها مستندی در آیات و متون روایی ندارد، بلکه با مفاد برخی از آنها تعارض نیز دارد. اما تفسیر سوم و چهارم از برائت نسبت به بیگانگان در دین به طور کامل منطقی و قابل قبول است، برائت به این دو معنا برخواسته از حفظ هویت اسلامی و نفی هویت ضد اسلامی است و این حالت هرگز جنبه احساسی ندارد بلکه تنها یک حالت فکری و اعتقادی است که در مسائل غیر مذهبی و عادی نیز صادق است. در برخی از متون اسلامی تبری به صورت یک حالت احساسی منفی توأم با نفرت ترسیم شده و شاید برخی از آیات نیز اشعاری به این معنا داشته باشد، ولی این حالت همیشگی درباره همه بیگانگان در دین نیست، در حقیقت این یک تکلیف جهادی و نوعی مقابله به مثل و در راستای دفاع مشروع است که به‌هنگام تهاجم دشمن و کینه‌توزی آنان باید جامعه اسلامی با چنین حالتی با دشمن برخورد کنند تا ضمن ترد آنان راه‌های نفوذی دشمن را ببندند و هویت و استقلال خود را حفظ کنند. تأکید قرآن بر نفی «تولی» بیگانگان در دین نوعی موضع‌گیری فکری و ذهنی است که در کنار جهاد که نوعی موضع‌گیری عینی و عملی است در برابر دشمنان متجاوز به عنوان دو خط مشی دفاعی ترسیم شده است[۱].[۲]

منابع

پانویس

  1. فقه سیاسی، ج۵، ص۷۷-۷۵.
  2. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۷۴.