آزادی اندیشه در فقه سیاسی
مقدمه
انسان با قدرت تفکر خویش، از دیگر موجودات امتیاز مییابد. به همین ویژگی، او را «حیوان ناطق» به معنای موجود جاندارِ متفکر خواندهاند. رشد و تعالی انسان، به شکوفایی این استعداد بستگی دارد. تفکر برای رسیدن به حقّ، نعمتی الهی در وجود آدمی است. شرط رشد و کمال انسان به «آزادی تفکر» است. با محدودیت فکری و تبعیت کورکورانه از دیگران، رشد و ترقی عقلانی حاصل نمیشود. افزون بر آن، تفکر، خارج از اِعمال قدرت دیگران است، نمیتوان کسی را به تفکر در امری واداشت یا از تفکر در امری بازداشت. اسلام، به شهادت آیات، احادیث و سیره پیشوایان معصوم (ع) برای تفکر، ارزشی فوقالعاده قائل است و متفکران از ارج و منزلت فراوانی برخوردارند. در این مکتب، شناخت و ایمان به اصول دین، جز از راه تفکر پذیرفتنی نیست. متفکران و فقهای اسلام، تقلید در عرصه اصول اعتقادی را ممنوع شمرده و همگان را به تحقیق و تفکر فراخوانده و عرصه تقلید را منحصر به احکام و فروع دین دانستهاند، آن هم تقلیدی بر پایه برهان عقلی و منطق عقلایی. هر متفکری که صلاحیت تفکر و بحث و اظهارنظر در معارف دینی دارد، از آزادی کامل برخوردار است. چنین فردی در فرهنگ اسلامی، به خاطر آنکه در تکاپوی شناخت حق و حقیقت و عمل به آن است، نزد خداوند، دارای قدر و منزلت است. میان چنین فردی با کسانی که نسبت به شناخت حق بیتوجهاند و عمری را در جهالت و گمراهی سپری کردهاند، تفاوت آشکاری وجود دارد.[۱]
منابع
پانویس
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۴.