عالم ذر در حدیث
مقدمه
این نامگذاری از آنجا است که روایات، بدنهای بسیار کوچک و ابتدایی انسانها را که از گِل زمین خلق شدهاند، به «ذر» تشبیه کردهاند؛ چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) میخوانیم: «... فَأَخَذَ طِيناً مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَعَرَكَهُ عَرْكاً شَدِيداً فَإِذَا هُمْ كَالذَّرِّ يَدِبُّونَ»[۱]؛ «[[[خداوند]]] از سطح زمین، گلی را برگرفت و آن را سخت ورزید. به ناگاه مانند ذرات و یا مورچههای بسیار ریز در آمدند». در حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «پس خداوند جبرئیل را فرستاد؛ پس، از سطح زمین مشتی خاک برگرفت و آن را با آب در آمیخت»[۲]. بنابراین خداوند قبل از وارد نمودن انسان به زندگی دنیا، او را در قالب بدنی ذرهای - که از خاک برگرفته - متجلی ساخته است؛ به گونهای که همه حقیقت و هویت انسانی او در آن به نمایش درآمد و به آن اطلاق انسان میشد؛ چنانکه اکنون به مجموعه روح و بدن انسان گفته میشود. روایات اسلامی این بدن بسیار کوچک را طینت نامیده و آن را از تغییر و تبدیل به دور دانستهاند. حدیث زیر از امام صادق(ع) در این زمینه، قابل توجه است: از امام صادق(ع) درباره مرده سؤال شد که آیا بدنش میپوسد و از بین میرود. فرمودند: آری؛ تا آنجا که نه گوشتی از او بر جا میماند و نه استخوانی، مگر طینت او که آن از بین نمیرود، بلکه در قبر همچنان باقی میماند تا اینکه یکبار دیگر [همان انسان] از آن آفریده شود؛ همچنانکه بار اول از آن ذره خلق شد[۳].
این مضمون - که انسان ابتدا در قالب بدنهای ذرهای و برگرفته از خاک پدیدار شده است - در روایات اسلامی فراوان به چشم میخورد؛ تا آنجا که پژوهشگران، حدود دویست روایت را در این زمینه گرد آوردهاند[۴]. البته این روایات در بابهای مختلف اعتقادی همچون توحید، نبوت، امامت، معاد و نیز در ابوابی از فقه و اخلاق مانند دعا و یا احادیثی در باب خلقت روح و نفس، به صورت پراکنده آمده است. آقابزرگ تهرانی مینویسد: فقیه و مورخ بزرگ، علامه امینی صاحب کتاب الغدیر، رسالهای بالغ بر ۱۵۰ صفحه در تفسیر آیه میثاق نگاشته و در آن نوزده آیه و ۱۳۰ حدیث دال بر وجود «عالم ذر» را عنوان کرده است. جالبتر اینکه ایشان پس از بررسی اسناد این احادیث، چهل حدیث را - که راویان آنها همگی عادل و دوازده امامی هستند - صحیح دانسته است[۵]. بدین ترتیب وجود «عالم ذر» از نظر روایات قطعی است و چون هر امر مهم و مسلم در حوزه معارف دینی، به حتم در قرآن کریم ریشه دارد، ضروری مینماید که نظری دقیقتر به جانب قرآن بیفکنیم.[۶]
منابع
پانویس
- ↑ الکافی، ج۲، ص۶. ح۱.
- ↑ بحار الانوار، ج۵۴، ص۹۴.
- ↑ الکافی، ج۳، ص۲۵۱.
- ↑ ر.ک: برنجکار، رضا، معرفت فطری خدا، ص۴۰؛ همو، مبانی خداشناسی در فلسفه یونان و ادیان الهی، ص۱۲۹ - ۱۲۲.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۳۲۳.
- ↑ میرباقری، سید محسن، مقاله «فطرت و معرفت فطری»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۰۷.