عالم ذر در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

خلقت انسان‌ها از خاک یا گل - در قالب بدن‌های ذره‌ای - نکته‌ای است که به روشنی در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است؛ از جمله در آیه زیر: ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ *ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ[۱]. در این آیه، نکات زیر، درخور تأمل است:

۱. «سلاله» به معنای عصاره و اصل چیزی است که از جایی استخراج شود؛ مانند سل السيف که در بیرون آوردن شمشیر از نیام به کار می‌رود. قرآن کریم، این واژه را درباره کسانی به کار برده است که در مجلس رسول اکرم(ص) - که موضوع گفت‌وگو جهاد بود - با مخفی شدن در پناه دیگران، به تدریج خود را از جمعیت بیرون کشیده، آنجا را ترک گفتند: ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا[۲]. بنابراین ﴿سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ عبارت است از عصاره‌ای برگرفته از گل که بر حسب ظاهر باید به معنای گل خالص باشد؛ گلی که از هر ناخالصی - اعم از املاح و شن و یا هر چیز دیگری -مبرا است و جز خاک، ماده دیگری در آن راه ندارد. البته خاک هنگامی که از شن و املاح خالص گردد، چسبندگی خاصی پیدا می‌کند و از حالت شکنندگی خارج می‌شود. از این رو گل کوزه‌گری را از خاک خالص تهیه می‌کنند. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ * بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ[۳].

گویا قرآن کریم در صدد بیان این نکته است که آفرینش اولیه انسان‌ها از گل، امری است که با نگاه اول درک نمی‌شود؛ تا آنجا که حتی شخص رسول اکرم(ص) را نیز شگفت‌زده می‌کند و دیگران را به استهزا وامی‌دارد. پس اولین نمونه انسان در پیکره خاک، آفریده شد؛ پیکره‌ای بسیار کوچک و ذره‌گونه و از گلی چسبنده؛ همچون گِل کوزه‌گران[۴]. آری مایه اولیه آفرینش انسان‌ها، گلی این چنین بوده و بدن‌های ذری افراد از آن آفریده شده است[۵]. گویا خداوند با عنایتی ویژه به هر ذره از ذرات مشتی خاک، شمایلی انسانی بخشیده و هویت انسانی بدو ارزانی داشته و انسان با حالتی ویژه از ادراک و احساس پدیدار گشته است. خداوند همین خاک خالص را به «سلاله‌ای از گل» نیز تعبیر کرده است.

۲. ظهور عبارت ﴿خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ[۶] در این است که همه افراد بشر چنین خلقتی دارند؛ نه فقط حضرت آدم(ع)؛ زیرا پس از عبارت فوق می‌فرماید: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ[۷]. اگر منظور از انسان در این آیه حضرت آدم(ع) باشد، در این صورت باید پس از تکوین پیکرش از خاک، مجدداً به صورت نطفه در آمده باشد. در حالی که می‌دانیم چنین نیست؛ مگر اینکه تقدیر بسیار بعیدی را بر آیه تحمیل کنیم؛ یعنی تقدیر «نَسْلَه» را؛ بدین قرار ثم جعلنا [نسله] من نطفة. روشن است چنین تقدیری که به کلی موجب تغییر معنا می‌گردد، خلاف بلاغت است و از ساحت قرآن به دور. آری، آیه دیگری در قرآن هست که ممکن است حاوی چنان مضمونی باشد: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ[۸]

آیه پیش‌گفته می‌تواند درباره آفرینش حضرت آدم باشد؛ زیرا در ادامه عبارت به مسئله «نسل» تصریح شده است؛ هر چند در این آیه نیز به احتمال قوی‌تر، منظور آفرینش همه انسان‌ها است؛ یعنی همان مطلب سورۀ مؤمنون. لکن به هر حال آیه سوره مؤمنون را نمی‌توان مربوط به حضرت آدم(ع) دانست. دیگر آن‌که قرآن کریم در خلال آیاتی دیگر نیز آفرینش همه انسان‌ها را از خاک دانسته است؛ از جمله آیات زیر: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ...[۹]. بدین ترتیب همه انسان‌ها مخاطب قرار گرفته‌اند. پس همه از خاک آفریده شده‌اند. توجه به آیه زیر مطلب را بهتر روشن می‌سازد؛ زیرا مخاطب فردی از افراد بشر است و گوینده، مردی الهی. در سوره کهف، مردی الهی در حین گفت‌وگو با انسانی دنیادوست، بدو می‌گوید: ﴿أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا[۱۰].

۳. خلقت انسان از گل، نمی‌تواند به این معنا باشد که «عناصر بدن انسان از جنس گل است»؛ زیرا در این صورت صدر و ذیل آیه با یکدیگر تطبیق نخواهند کرد. در عبارت قرآنی آمده است: «انسان را از عصاره‌ای، از گل آفریدیم، و سپس او را به صورت نطفه‌ای قرار دادیم». بنابراین از گل چیزی به نام انسان آفریده شده و سپس آن انسان آفریده شده از گل، به صورت نطفه در آمده است. در حالی که فرض فوق با این عبارت هرگز تطبیق نکرده، عبارت متناسب با آن چنین است: و لقد خلقنا نطفة الانسان من سلالة من طين. پس به واقع آیه شریفه، به آفرینش همه انسان‌ها نظر دارد. این آفرینش می‌تواند با بحث عالم «ذر» و آفرینش بدن‌های ذری انسان‌ها، به کمال منطبق باشد. از این رو می‌توان گفت مسئله عالم «ذر» غیر از روایات، ریشه قرآنی نیز دارد.

۴. در آیه سوره مؤمنون، پس از بیان خلقت انسان از عصاره‌ای از گل، می‌فرماید: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ[۱۱]. با توجه به مسئله عالم «ذر» و بدن‌های ذری، به این باور نزدیک می‌شویم که انسان در قالب بدنی ذری آفریده شده، سپس با مقدماتی وارد بدن پدر می‌گردد سپس و در صُلب[۱۲] او جای می‌گیرد؛ تا آن‌گاه که خداوند مقدر فرماید که از بین صلب و ترائب[۱۳] خارج گردد و سپس به دستگاه‌های مربوط در بدن پدر منتقل شده، به سلول نطفه تبدیل شود. به آیات زیر توجه کنید: ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ * يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ[۱۴]

در برخی از تفاسیر فاعل «یخرج» را «ماء» دانسته‌اند[۱۵]؛ در حالی که اگر چنین باشد، در تطبیق با واقع دچار مشکل بزرگی خواهیم شد؛ زیرا ﴿مَاءٍ دَافِقٍ به هیچ عنوان از میان صلب و ترائب خارج نمی‌گردد و از محوطه قفسه سینه عبور نمی‌کند. شاید بتوان گفت که فاعل «یخرج» انسان است. بنابراین انسان از ﴿مَاءٍ دَافِقٍ آفریده شده است[۱۶]؛ ولی - پیش از آن - از بین صلب و ترائب و از محوطه سینه پدر خارج می‌شود. این بحث نیز دقیقاً با مسئله عالم ذر منطبق است. ذره وجودی انسان - و بدن ذری - پس از جای گرفتن در صُلب پدر، در موقع مقدر، از منطقه‌ای بین صلب و ترائب، خارج می‌گردد و پس از عبور از مسیری مشخص، وارد دستگاه تناسلی شده، به سلولی تبدیل می‌گردد؛ سلولی که در آبی جهنده- یعنی منی – غوطه‌ور است. قرآن می‌فرماید: ﴿أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى * أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى * ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى[۱۷].

در این آیه، نطفه از منی دانسته شده است ﴿مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى حرف «من» در اینجا می‌تواند «تبعیضیه» باشد که در آن صورت حتی بر یک سلول (اسپرم) نیز اطلاق می‌شود. مؤید این احتمال آن است که قرآن کریم آن‌چه را در رحم مستقر می‌شود نیز نطفه نامیده است: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ[۱۸]. روشن است نطفه‌ای که در رحم مستقر می‌گردد، سلولی است مرکب از دو سلول «اسپرم» و «اوول» و همه ﴿مَاءٍ دَافِقٍ[۱۹] که در رحم ریخته می‌شود و ممکن است حاوی چندصد میلیون اسپرم باشد، در تشکیل نطفه نقش ندارد؛ بلکه یک اسپرم از آن، ترکیب می‌یابد و نطفه نیز باید به همان یک فرد اطلاق شود. پس آن بدن ذری آفریده شده از خاک است که به «اسپرم» تبدیل می‌شود و ژن‌هایی از پدر دریافت می‌کند و ترکیب حاصله از این دو، رشد می‌کند و پس از طی مراحل در قالب بدن معمول انسان‌ها پدیدار می‌شود. قرآن کریم، نطفه را «امشاج» نیز خوانده است؛ آنجا که می‌فرماید: ﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا * إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۲۰]. «امشاج» جمع «مشیج» یا «مشج» به معنای آمیخته است.

با توجه به این که نطفه‌ای که در رحم قرار می‌گیرد و انسان از آن به وجود می‌آید، از ترکیب دو سلول مرد و زن فراهم می‌شود - و نیز ادامه آیه که به مسئله آزمایش انسان‌ها اشاره می‌کند- مناسب‌ترین معنایی که برای آمیخته بودن نطفه به نظر می‌رسد، این است که نطفه آدمی آمیخته‌ای از دو سلول مرد و زن و نیز استعدادها و گرایش‌های مختلف است. و این امر خود وسیله ابتلا و آزمون او است؛ زیرا اگر گرایش‌های مثبت در انسان ظهور نیابد، گزینش و انتخاب برای او ممکن نیست و مانند حیوانات محکوم به اجرای حکم غریزه خواهد بود. همچنین اگر حیات حیوانی در او نمی‌بود و بر سر دو راهی قرار نمی‌گرفت، هرگز در معرض گزینش نمی‌بود و پیمودن راه حق برای او زحمتی نمی‌داشت و در آن صورت، زمینه مبارزه با نفس برای خدا در وی پدیدار نمی‌گشت و رشد و تعالی از آن حاصل نمی‌شد. از این رو است که می‌بینیم خدای حکیم از طرفی گرایش‌های ملکوتی را به انسان ارزانی داشته و از سوی دیگر گرایش‌های حیوانی را نیز در وی به ودیعت گذاشته است؛ تا آدمی همواره بر سر دو راهی قرار گیرد و دو دسته کشش و دو گونه جاذبه او را فرا خوانند تا او خود تصمیم گیرد و از بین «هوای نفس» و «رضوان الله» یکی را برگزیند، و همین گزینش است که می‌تواند آدمی را به اوج عزت و یا ورطه ذلت بکشاند. در قرآن، برای انسان دو دسته خصال و صفات ذکر شده است: الف. منفی؛ مانند ظلوم، جهول، کفور، عجول، کنود و هلوع؛ ب. مثبت؛ مانند عواطف انسانی و رحم و عطوفت، عدالت‌خواهی و تنفر از ظلم. این دوگانگی صفات و خصلت‌ها، زمینه را برای بِه گزینی و انتخاب، فراهم می‌کند.[۲۱]

منابع

پانویس

  1. «و بی‌گمان ما انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم * سپس او را نطفه‌ای در جایگاهی استوار نهادیم *سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپاره‌ای و گوشتپاره را استخوان‌هایی آفریدیم پس از آن بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۲-۱۴.
  2. «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند می‌شناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.
  3. «اینک از ایشان بپرس آیا آنها در آفرینش سخت‌ترند یا آنان که ما آفریده‌ایم؟ ما آنها را از گلی چسبناک آفریده‌ایم * بلکه تو (از کفر آنها) در شگفتی افتادی و آنان (تو را) به ریشخند می‌گیرند» سوره صافات، آیه ۱۱-۱۲.
  4. ر.ک: ﴿خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ «آدمی را از گلی خشک چون سفال آفرید» سوره الرحمن، آیه ۱۴؛ ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم» سوره حجر، آیه ۲۸.
  5. توضیح کامل این بحث را می‌توانید در «بازنگری تاریخ انبیاء» نوشته استاد محمد باقر بهبودی، در مجله پژوهش‌های قرآنی، شماره ۱۴ - ۱۱ مطالعه کنید.
  6. «و بی‌گمان ما انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۲.
  7. «سپس او را نطفه‌ای در جایگاهی استوار نهادیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۳.
  8. «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید * سپس نسل او را از چکیده آبی خوارمایه پدید آورد» سوره سجده، آیه ۷-۸.
  9. «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفه‌ای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپاره‌ای به اندام یا بی‌اندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدان‌ها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار می‌داریم سپس شما را که کودکی شده‌اید بیرون می‌آوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را می‌گیرند و برخی دیگر را به فرودین‌ترین سال‌های زندگانی باز می‌گردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون می‌بینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا می‌جنبد و برمی‌آید و هر گونه گیاه شادابی می‌رویاند» سوره حج، آیه ۵.
  10. «همراه وی که با او گفت و گو می‌کرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفه‌ای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر می‌ورزی؟» سوره کهف، آیه ۳۷.
  11. «سپس او را نطفه‌ای در جایگاهی استوار نهادیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۳.
  12. منظور از «صلب»، استخوان ستون فقرات است که از آن به «ظهر» هم تعبیر می‌شود.
  13. «ترائب» جمع «تریبه» به معنای استخوان‌های قفسه سینه است.
  14. «پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریده‌اند * از آبی جهنده آفریده شده است * که از میان (استخوان‌های) پشت و پیش بیرون می‌آید» سوره طارق، آیه ۵-۷.
  15. ر.ک: مجمع البیان، ذیل آیات یاد شده.
  16. واژه خلقت به دو معنا به کار می‌رود: اول به معنای ایجاد، مانند ﴿خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ «این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲، و دوم به معنای تبدیل از وضعیتی به وضعیت دیگر، مانند ﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً «سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپاره‌ای و گوشتپاره را استخوان‌هایی آفریدیم پس از آن بر استخوان‌ها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
  17. «آیا آدمی می‌پندارد که بیهوده وانهاده می‌شود؟* آیا نطفه‌ای نبود از آبی که فرو ریخته می‌شود؟* سپس خون بسته‌ای بود که (خداوندش) آفرید و استوار داشت» سوره قیامه، آیه ۳۶-۳۸.
  18. «سپس او را نطفه‌ای در جایگاهی استوار نهادیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۳.
  19. «از آبی جهنده آفریده شده است،» سوره طارق، آیه ۶.
  20. «ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم * ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۲-۳.
  21. میرباقری، سید محسن، مقاله «فطرت و معرفت فطری»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۰۸.