چگونه بپذیریم امام مهدی وجود خارجی دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Saqi (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الگو:پرسش غیرنهایی

چگونه بپذیریم امام مهدی وجود خارجی دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

چگونه بپذیریم امام مهدی وجود خارجی دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید محمد باقر صدر
آیت الله سید محمد باقر صدر، در کتاب «رهبری بر فراز قرون» در این‌باره گفته است:
«این اصل که مهدى رهبر موعود و منجى عالم بشریت است به‌‏صورت عام در احادیث نبوى، و به صورت خاص در روایات ائمه اهل بیت(ع)، آمده است. در این روایات مسأله به گونه‏‌اى مورد تأکید قرار گرفته که جاى هیچ‏گونه شکى باقى نمى‏‍‌گذارد. چهار صد حدیث فقط از طریق برادران اهل سنت[۱]. شمارش شده که به ضمیمه روایات شیعه به بیش از شش هزار روایت می‌رسد[۲]؛ و چنین آمارى بسیار بالاست. در مورد خیلى از مسائل بدیهى اسلام که مسلمانان به آن معتقدند، این همه روایت وارد نشده است. اما تجسم این اندیشه در وجود امام دوازدهم(ع)، هم دلایل کافى دارد که کاملا اقناع ‏کننده است. این دلایل را می‌توان در دو دلیل یکى نقلى و دیگرى علمى، خلاصه کرد:
۱. دلیل نقلى، وجود امام موعود را اثبات می‌کند و دلیل علمى، ثابت می‌کند که مهدى یک اسطوره و یک فرضیه نیست، بلکه حقیقتى است که وجود او در تاریخ لمس شده است. دلیل نقلى [صدها روایت و حدیث رسیده از پیامبر اکرم(ص)،[۳] و ائمه اهل بیت(ع)‏ صدها روایت و حدیث از پیامبر اکرم(ص)، [۴] و ائمه اهل بیت(ع) رسیده است که می‌گوید مهدى موعود داراى این خصوصیات است: از اهل بیت[۵] است، از فرزندان فاطمه(س)‏[۶] است، از نسل حسین(ع)‏[۷] و نهمین فرزند آن حضرت‏ است. همچنین روایاتى وجود دارد که می‌گویند جانشینان پیامبر(ص)، دوازده نفر می‌باشند.[۸]
این روایات، مهدى موعود را در شخص امام دوازدهم، منحصر و متعی نمی‌کند و با اینکه ائمه(ع)، براى حفظ آن حضرت از ترور و قتل‏[۹]، سعى داشتند مسأله در سطح عمومى مطرح نشود، در عین حال روایات زیادى در این زمینه وارد شده است. البته زیادى روایت به تنهایى نمى‏‌تواند مقبولیت آن را برساند بلکه در اینجا قرینه و گواه خاصى وجود دارد که دلیل بر صحت این روایات است. در حدیث شریف نبوى، سخن از امامان، جانشینان، امیران و سخن از دوازده تن آمده است. متن احادیث مختلف است؛ در بعضى دوازده امام و در بعضى دوازده خلیفه و در بعضى دیگر دوازده امیر، ذکر شده است.
بعضى از مؤلفان، تعداد این احادیث را بیش از دویست و هفتاد، شمارش کرده‌‏اند که همگى از کتاب‌هاى معتبر شیعه و سنى از قبیل: صحیح البخارى‏[۱۰]، صحیح مسلم‏[۱۱]، سنن ترمذى‏[۱۲]، سنن ابى داود[۱۳]، مسند احمد[۱۴] و المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابورى‏[۱۵] نقل شده است.
مسأله ویژه و قرینه مهم این است که بخارى که از ناقلان این حدیث است خود از معاصران امام نهم و دهم و یازدهم بوده است و این خیلى معنا دارد؛ زیرا نشان می‌دهد که این روایت قبل از اینکه مفاد و مضمون آن در خارج، تحقق پیدا کند و قبل از اینکه اندیشه دوازده امامى وجود و ظهور یابد از زبان پیامبر به ثبت رسیده است و این می‌رساند که نقل این حدیث، انعکاس یک پدیده خارجى نبوده است؛ چرا که معمولا احادیث ساختگى، به توجیه جریان‌هاى خارجى و وقوع‏ یافته، می‌پردازد.
پس ما می‌توانیم با توجه به اینکه این حدیث قبل از تحقق کامل و پیدایش امامان دوازده‌‏گانه، ثبت شده است، تأکید کنیم این حدیث، توجیه نمى‏‌کند بلکه حقیقتى است که از زبان پیامبر اکرم(ص)؛ و کسى که جز از زبان وحى سخن نمى‌‏گوید[۱۶]، بازگو شده است. ابتدا فرموده است: جانشینان من دوازده تن می‌باشند[۱۷] و سپس دوازده امام از على(ع)، تا امام مهدی(ع)، آمده‌‏اند تا این حدیث شریف معنا و تفسیر واقعى‏[۱۸] خود را باز یابد.
۲. دلیل علمى [تجربه‏‌اى که مدت زمان هفتاد سال گروهى از مردم با آن زندگى کردند]. دلیل علمى تجربه است، تجربه‏‌اى که مدت زمان هفتاد سال گروهى از مردم با آن زندگى کردند؛ یعنى غیبت صغرى که بایستى مختصرى درباره این غیبت‏[۱۹]، توضیح دهیم: غیبت صغرى مرحله اول امامت حضرت مهدى(ع)، بوده است. از ابتدا چنین مقدر بوده که آن حضرت پس از رسیدن به امامت می‌بایستى بلافاصله از دید عمومى پنهان شود و در ظاهر از آنچه در جامعه رخ می‌دهد فاصله بگیرد؛ اگرچه در واقع او از نزدیک همه وقایع را احساس و ادراک می‌کند. اما باید توجه داشت که اگر آن غیبت به یکباره رخ می‌داد ضربه سنگینى به پایگاه‌هاى مردمى و طرفداران امامت وارد می‌شد؛ زیرا مردم قبل از آن با امام خود ارتباط داشتند، در مشکلات به او رجوع می‌کردند و اگر ناگهان امام غایب می‌شد و امت احساس می‌کرد که دیگر دسترسى به رهبر فکرى و معنوى خود ندارد ممکن بود همه چیز از دست برود و آن جمع به تفرقه دچار شود.
بنابراین لازم بود که براى این غیبت زمینه‌‏سازى شود تا مردم به‌تدریج با آن خو بگیرند و خود را براساس آن بسازند. با غیبت صغرى در واقع این زمینه‌‏سازى صورت گرفت. در این زمان امام مهدی(ع) از دیده‏‌ها پنهان بود ولى ایشان از طریق نمایندگان، وکیلان و یاران مورد وثوق که به منزله حلقه اتصال ایشان با مردم معتقد به طریق امامیه، بودند با شیعیان خود ارتباط داشتند.[۲۰] در این مدت، چهار تن از پاکترین و باتقواترین مؤمنان نیابت و جانشینى آن حضرت را برعهده داشتند؛ بدین ترتیب:
  1. عثمان بن سعید عمرى‏؛
  2. محمد بن عثمان بن سعید عمرى؛‏
  3. ابو القاسم حسین بن روح‏؛
  4. ابو الحسن على بن محمد سمرى.‏
این چهار تن‏[۲۱] به ترتیب نیابت را برعهده داشتند و هریک وفات می‌کرد دیگرى به دستور حضرت مهدى(ع)، جانشین اومی‌شد. نایب با شیعیان رابطه داشت، پرسش‌ها و مشکلاتشان را به امام می‌رساند و جوابها[۲۲] را گاه شفاهى و بسیارى از اوقات مکتوب به آنان بازمی‌گرداند، و با این روابط غیرمستقیم تو ده‏‌هایى که از دیدن امام محروم شده بودند آرامش می‌یافتند. آنها می‌دیدند که همه نامه‌‏ها و مکتوب‌‏هایى که از حضرت مهدى(ع)، به دستشان می‌رسد با یک اسلوب و با یک سبک‏[۲۳] است و در طول این هفتاد سال و نیابت این چهار تن، هیچ تغییرى در آن دیده نشد.
سمرى که آخرین نایب بود از پایان غیبت صغرى و شروع غیبت کبرى خبر داد. در غیبت کبرى دیگر فرد خاصى نیابت و وکالت از آن حضرت نداشت. در غیبت صغرى زمینه آماده شده بود که مردم با غیبت کبرى خو بگیرند و به خود وحشت راه ندهند. از آن به بعد بود که مردم‏ وظیفه داشتند به وکیلان و نایبان عمومى‏[۲۴] آن حضرت روى آورند یعنى مجتهدان عادل و آگاه به امور دین و دنیا. از آنچه گفته شد شمامی‌توانید موضوع را ارزیابى کنید و به‌روشنى بفهمید که مهدى حقیقتى بوده است خارجى، که گروهى از مردم با آن زندگى کرده‏اند و سفیران آن حضرت در مدت هفتاد سال واسطه میان او و مردم بوده‏اند و هیچ‏کس در هیچ زمینه‏اى خطایى از آنان ندیده و نشنیده است. شما را به خدا سوگند آیا تصورمی‌کنید امکان داشته باشد یک دروغ هفتاد سال دوام بیاورد و چهار نفر با هماهنگى کامل و یک صدا، یک نقش را بازى کنند؟ آنان با رفتار صمیمانه خود چنان در مردم ایجاد اطمینان کرده بودند که همه به گفتار و کردار آنان ایمان داشتند. آیا می‌شود این چهار تن به‌‏گونه‌‏اى نقش بازى کنند که هیچ‏کس به حقیقت پى نبرد درحالی‌که این افراد هیچ رابطه خاصى با هم نداشته‌‏اند تا بگوییم در این قضیه تبانى کرده بودند.
از قدیم گفته‏‌اند: طناب دروغ، کوتاه است. منطق نیز حکم می‌کند امکان ندارد یک دروغ بتواند بدین شکل دوام بیاورد و در تمام این مدت و با همه بده و بستان‌ها و روابط مختلف موضوع کشف نگردد و همه به درستى آن ایمان داشته باشند. بدینسان درمى‏‌یابیم که پدیده غیبت صغرى می‌تواند به‏‌عنوان یک‏ آزموده علمى، دلیل بر واقعیت خارجى یک موضوع باشد و آن وجود،[۲۵] زندگى و سپس غیبت حضرت مهدى(ع)، است. آن حضرت پس از غیبت صغرى، خود اعلام کرده است که در پرده غیبت کبرى خواهد رفت و از نظرها پنهان خواهد گشت و هیچ‏کس او را نخواهد دید[۲۶]»[۲۷].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. در این زمینه کتاب المهدى که عموى بزرگوارم، سید صدر، قدس اللّه روحه الزکیه، تألیف فرموده‏‌اند، ملاحظه شود( شهید صدر)؛ ر. ک: العباد، عبد المحسن، همان، مجله الجامعة الاسلامیة ش ۳، سال ۱۹۶۹؛ العسکرى، نجم الدین، المهدى الموعود المنتظر.
  2. کتاب منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر از شیخ لطف اللّه صافى ملاحظه شود( شهید صدر).
  3. ر. ک: معجم احادیث الامام المهدى، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ج ۱، احادیث نبوى.
  4. ر. ک: معجم احادیث الامام المهدى، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ج ۱، احادیث نبوى.
  5. احمد و ابن ابى شیبه و ابن ماجه و نعیم بن حماد در باب فتن از علی(ع)، روایت کرده‏‌اند که: رسول اللّه(ص)، فرمود:" مهدى از ما اهل بیت است خداوند کار او را در یک شب سامان می‌بخشد". ر. ک: السیوطى، جلال الدین، الحاوى للفتاوى، ج ۲، ص ۲۱۳ و ۲۱۵ در این کتاب احمد، ابن ابى شیبه و ابو داود از علی(ع) روایت کرده‏‌اند که پیامبر اکرم(ص) فرمود: "اگر از دنیا بیش از یک روز باقى نمانده باشد خداوند فردى از اهل بیت مرا مبعوث می‌کند تا دنیا را پر از عدالت کند چنانکه پر از ستم شده است"؛ همچنین ر. ک: فقیه ایمانى، مهدى( گردآورنده)، موسوعة الامام المهدى، ج ۱، که در آن تصویر ده‌ها صفحه از کتاب‌هاى علما و محدثان اهل سنت درباره مهدى، صفات و آنچه مربوط به اوست و همچنین و تصویر یک نسخه از درس استاد عبّاد، درباره روایات و آثار وارد شده در موضوع مهدى(ع)، آمده است. همچنین ر. ک: ابو داود، سلیمان بن الاشعث، صحیح سنن المصطفى، ج ۲، ص ۲۰۷؛ ابن ماجه، سنن، ج ۲، شماره ۱۳۶۷ و ۴۰۸۵. همچنین ر. ک: معجم احادیث الامام المهدى، ج ۱، ص ۱۴۷ و بعد از آن‏که در این زمینه احادیث بسیارى از صحاح و مسانید نقل کرده است.
  6. السیوطى، جلال الدین، الحاوى للفتاوى، ج ۲، ص ۲۱۴، که می‌گوید: "ابو داود و ابن ماجه و طبرانى و حاکم از امّ سلمه روایت کرده‌‏اند که گفت از پیامبر(ص)، شنیدم فرمود: "مهدى از عترت من و از فرزندان فاطمه(س) است".
  7. حدیثى که می‌گوید: "مهدى از نسل حسین(ع)، است" بنابر نقل کتاب معجم الامام المهدى، در مصادر زیر آمده است: الاصفهانى، ابو نعیم، الاربعون حدیثا( به نقل از: المقدس الشافعى، عقد الدرر) الطبرانى، الاوسط،( به نقل از: ابن القیم، المنار المنیف)؛ السیرة الحلبیة ج ۱، ص ۱۹۳؛ ابن حجر، القول المختصر. همچنین ر. ک: الصافى گلپایگانى، لطف اللّه، منتخب الاثر، که از منابع شیعه این حدیث را نقل کرده است. براى آشنایى با ضعف روایاتى که می‌گوید مهدى از نسل امام حسن(ع)،است. ر. ک: العمیدى، ثامر هاشم، همان، ج ۱، ص ۲۹۶.
  8. حدیثى که می‌گوید:«الخلفاء بعدى اثنا عشر کلهم من قریش»؛ جانشینان من دوازده نفرند که همه از قریش‏اند. یا «لا یزال هذا الدین قائما ما ولیه اثنا عشر کلهم من قریش»؛ این دین پابرجاست تا دوازده نفر که همه از قریش‏‌اند آن را سرپرستى کنند. متواتر است، کتب صحاح و مسانید با طرق مختلف آن را نقل کرده‏اند گرچه در متن آن کمى اختلاف است و در تفسیر آن نیز اختلاف وجود دارد. ر. ک: البخارى، صحیح البخارى، ج ۹. کتاب الاحکام، باب الاستخلاف، ص ۱۰۱؛ المسلم، صحیح المسلم، ج ۲، کتاب الاماره، ص ۱۱۹؛ حنبل، احمد، مسند، ج ۵، ص ۹۰، ۹۳ و ۹۷.
  9. ر. ک: الصدر، السید محمد، الغیبة الکبرى، ص ۲۷۲ به بعد.. ر. ک: ناصف، منصور على، همان، ج ۳، ص ۴۰؛ در این کتاب آمده که روایت مزبور را شیخان و ترمذى روایت کرده‏‌اند. دخیل، على محمد على، الامام المهدى، که به تحقیق درباره این حدیث پرداخته است.
  10. ر. ک: البخارى، صحیح البخارى، ج ۳، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف، ص ۱۰۱،( بیروت، دار احیاء التراث العربى).
  11. ر. ک: ناصف، منصور على، همان، ج ۳، ص ۴۰. نویسنده این کتاب به دنبال حدیث مزبور می‌گوید: آن را شیخان و ترمذى روایت کرده‏اند و در حاشیه کتاب می‌گوید: ابو داود در کتاب المهدى آن را به این‏صورت نقل کرده است: «لا یزال هذا الذین قائما حتى یکون علیکم اثنا عشر خلیفة»: این دین پیوسته پابرجاست تا دوازده خلیفه بر شما بیاید. ر. ک: ابو داود، سنن ابى داود ج ۲، ص ۲۰۷.
  12. همان.
  13. همان.
  14. ر. ک: ابن حنبل، احمد، مسند امام احمد، ج ۵، ص ۹۳- ۱۰۰.
  15. ر. ک: الحاکم النیشابورى، محمد بن عبد اللّه، المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۶۱۸.
  16. اشاره است به آیه شریفه ﴿﴿ وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى ؛ و سخن از روى هوى نمى‏‌گوید. نیست این سخن جز آنچه بدو وحى می‌شود.( سوره نجم، آیه ۳- ۴).
  17. پیش از این مصادر این حدیث بیان شد.
  18. علماى اهل سنت صحت روایت را پذیرفته‏‌اند ولى در تأویل آن اختلاف دارند. مصادیقى که براى دوازده نفر ذکر کرده‌‏اند براى ما قابل پذیرش نیست بلکه بعضى از این مصادیق غیرمعقول است مانند: یزید بن معاویه فردى که تجاهر به فسق می‌کرد و کسى که متهم به کفر و خروج از دین است. سید ثامر عمیدى در کتاب خود سخنان اهل سنت در این زمینه را نقل کرده و به صورتى کاملا علمى به پاسخگویى سخنان آنها پرداخته و تأویلات آنها را باطل ساخته است. ر. ک: دفاع عن الکافى، ج ۱، ص ۵۴۰ و بعد از آن.
  19. ر. ک: الصدر، السید محمد، تاریخ الغیبة الصغرى. او در این کتاب به تفصیل در این زمینه سخن گفته است.
  20. ر. ک: البحرانى، السید هاشم، تبصرة الولى فى من رأى القائم المهدى؛ العمیدى، ثامر هاشم، دفاع عن الکافى، ج ۱، ص ۵۶۸ و بعد از آن.
  21. براى مطالعه زندگى این چهار تن ر. ک: الصدر، السید محمد، همان، فصل سوم، ص ۳۹۵ به بعد.
  22. این جوابها که معروف به توقیعات هستند؛ پاسخ‌هایى بودند که به‏‌صورت کتبى و یا شفاهى از امام مهدی(ع)، نقل می‌شدند ر. ک: الطبرسى، احمد بن على، الاحتجاج، ج ۲، ص ۵۲۳.
  23. در مجامع ادبى گذشته و حال ثابت شده است که اسلوب و روش، همان شخص است و این حرف درستى است؛ از همین‏جا است که دیده و شنیده‌ایم بسیارى از بزرگان ادب به مجرد شنیدن یک متن حکم می‌کنند که از آن کیست. هر نویسنده‌‏اى در نوشتار خود سبکى دارد که شناخته می‌شود. و درباره حضرت گذشته از اینها خط شریفش مشخص بوده است.
  24. همان چیزى که "مرجعیت" نام گرفت. در اینجا اوصافى که شهید صدر در مرجعیت لازم می‌دانند ملاحظه می‌شود.
  25. ارتباط حضرت مهدى با مردم در زمان غیبت صغرى یک موضوع تاریخى، واقعى و غیرقابل‏انکار است که احادیث صحیح نیز آن را تأییدمی‌کند و مورد اتفاق اکثر فرقه‌‏هاى اسلامى است. در مجموع همه این دلایل جاى شکى در ولادت آن حضرت و ادامه زندگى‏اش باقى نمى‏‌گذارد. ر. ک: الصدر، السید محمد باقر، تاریخ الغیبة الصغرى.
  26. در یکى از توقیعات آن حضرت آمده است که پس از غیبت کبرى کسى شخص او را به ‏صورت واضح نخواهد دید. این موضوع محل اتفاق علماى امامیه است. در این زمینه. ر. ک: الصدر، السید محمد، تاریخ الغیبة الصغرى، ص ۶۳۹ به بعد.
  27. رهبری بر فراز قرون، ص۹۷-۱۰۴.