حسن بن ظریف

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

الحسن بن ظریف[۱]، در سند چهار روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از الکافی و تفسیر العیاشی واقع شده است؛ نمونه:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: قَالَ [لِي] أَبُو جَعْفَرٍ(ع) يَا أَبَا الْجَارُودِ مَا يَقُولُونَ لَكُمْ فِي الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع) قُلْتُ يُنْكِرُونَ عَلَيْنَا أَنَّهُمَا ابْنَا رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَ فَأَيَّ شَيْءٍ احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ قُلْتُ احْتَجَجْنَا عَلَيْهِمْ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ(ع): ﴿وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى[۲] وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى فَجَعَلَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ مِنْ ذُرِّيَّةِ نُوحٍ(ع)»[۳].[۴]

شرح حال راوی

مراد از عنوان مذکور، ابو محمد حسن بن ظریف بن ناصح کوفی[۵] است که در کتب رجالی قدما مانند رجال النجاشی، رجال الطوسی و الفهرست از وی یاد گردیده و در اسناد شماری از روایات نیز واقع شده است و با عنوان الحسن بن ظریف [۶] و الحسن بن ظریف بن ناصح [۷] روایت کرده است.

ایشان دارای یک اثر علمی در حوزه حدیث بوده که نجاشی با نام «نوادر» و شیخ طوسی با نام کتاب از آن یاد، و راویان بسیاری آن را روایت کردند[۸].

پدرش ظریف بن ناصح نیز از راویان مورد وثوق و دارای چند اثر علمی[۹] است که همه آنها را وی روایت کرده است[۱۰].

ابن ماکولا از بزرگان سنی در عنوان «ظریف» و «طریف» نوشته است: أما ظريف بالظاء المعجمة فهو ظريف بن ناصح من شيوخ الشيعة، يروي عن معاوية بن عمار الدهني و غيره، روي عنه ابنه الحسن بن ظريف بن ناصح و أحمد بن صبيح الأسدي و ابنه محمد بن ظريف بن ناصح الكوفي، حدث عن عبدالله بن جعفر المديني، روي عنه أخوه الحسن بن ظريف؛ و أخوه الحسن بن ظريف، روي عن أبيه و عن محمد بن أبي عمير؟ روي عنه يحيي بن الحسن بن جعفر العلوي و عبيد بن حمدون الرواسي[۱۱].[۱۲]

طبقه راوی

تاریخ ولادت راوی مشخص نیست؛ لیکن در اسناد روایات، از حماد بن عیسی [۱۳] متوفای سال ۲۰۸ یا ۲۰۹[۱۴] هجری قمری و حسین بن علوان [۱۵] متوفای سال ۲۰۰[۱۶] یا کمی پس از سال ۲۱۰[۱۷] هجری قمری روایت کرده است که اگر سن تحمل حدیث را بلوغ یا هجده سالگی در نظر بگیریم، معلوم می‌شود که وی اواخر عمر شریف امام رضا(ع) را ادراک نموده است. تاریخ وفات ایشان نیز نامعلوم است؛ ولی شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) به شمار آورده[۱۸] و در اسناد روایات، مکاتباتی با امام حسن عسکری(ع) نیز داشته است[۱۹].

بر این اساس، حسن بن ظریف اواخر عمر شریف امام رضا(ع) و اوایل امامت امام حسن عسکری(ع) را ادراک نموده و با چهار امام معصوم (امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام عسکری(ع)) هم‌دوره بوده است؛ اما در اسناد روایات، فقط مکاتباتی با امام عسکری(ع) داشته است، چنان که گذشت.

آیة الله بروجردی او را از راویان طبقه هفتم یا ششم دانسته است[۲۰].

یادآوری: در بعضی اسناد، حسن بن ظریف بی‌واسطه از امام صادق(ع) روایت کرده[۲۱] که قطعاً مُرسل است؛ زیرا در اسنادی دیگر وی باواسطه از آن حضرت روایت می‌کند[۲۲].[۲۳]

استادان و شاگردان راوی

حسن بن ظریف از ظریف بن ناصح (پدر راویحماد بن عیسی بصری جهنی، حسین بن علوان، معمر بن خلاد، بکر بن صالح، ابن أبی عمیر، عبدالله بن مغیره، عبدالصمد بن بشیر و نضر بن سوید و... [۲۴] روایت کرده است که از استادانش به شمار می‌آیند و عبدالله بن جعفر حمیری، عمار بن موسی، اسحاق بن محمد نخعی، احمد بن أبی عبدالله، علی بن عبدک صوفی، سهل بن زیاد، سعد بن عبدالله، احمد بن ادریس و محمد بن علی و... [۲۵] از وی روایت کرده‌اند که از شاگردان وی شمرده می‌شوند.[۲۶]

مذهب راوی

حسن بن ظریف را باید از راویان امامی به شمار آورد، به دلیل قرائنی:

  1. ذکر نام وی در رجال النجاشی[۲۷] که موضوعش به یادکرد راویان امامی صاحب اثر اختصاص دارد.
  2. روایت فقها و محدثان بزرگ و معروف امامی قمی از ایشان؛ مانند عبدالله بن جعفر حمیری، سعد بن عبدالله اشعری قمی و احمد بن ادریس اشعری قمی.
  3. مضامین روایات وی، از جمله نقل حدیث لوح فاطمه(س) از جابر بن عبدالله انصاری که در آن به اسامی ائمه دوازده گانه تصریح شده است[۲۸]؛ نیز این روایات:
    1. «عَنْهُ، عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ: يَخْرُجُ أَهْلُ وَلَايَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ قُبُورِهِمْ مُشْرِقَةً وُجُوهُهُمْ، مَسْتُورَةً عَوْرَاتُهُمْ، آمِنَةً رَوْعَاتُهُمْ، قَدْ فَرَّجْتُ عَنْهُمُ الشَّدَائِدَ، وَ سَهَّلْتُ لَهُمُ الْمَوَارِدَ. يَخَافُ النَّاسُ وَ لَا يَخَافُونَ، وَ يَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا يَحْزَنُونَ، وَ قَدْ أَعْطَوُا الْأَمْنَ وَ الْأَمَانَ، وَ انْقَطَعَتْ عَنْهُمُ الْأَحْزَانُ، حَتَّى يَحْمِلُوا عَلَى نُوقٍ بَيْضٍ لَهَا أَجْنِحَةٌ، عَلَيْهِمْ نِعَالٌ مِنْ ذَهَبٍ شُرُكُهَا النُّورُ، حَتَّى يَقْعُدُونَ فِي ظِلِ عَرْشِ الرَّحْمَنِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، بَيْنَ أَيْدِيهِمْ مَائِدَةٌ يَأْكُلُونَ عَلَيْهَا حَتَّى يَفْرُغَ النَّاسُ مِنَ الْحِسَابِ»[۲۹].
    2. «وَ عَنْهُ، عَنِ ابْنِ عُلْوَانَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): يَبْعَثُ اللَّهُ عِبَاداً يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَهَلَّلُ وُجُوهُهُمْ نُوراً، عَلَيْهِمْ ثِيَابٌ مِنْ نُورٍ، فَوْقَ مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ، بِأَيْدِيهِمْ قُضْبَانٌ مِنْ نُورٍ، عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ وَ عَنْ يَسَارِهِ، بِمَنْزِلَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ، وَ بِمَنْزِلَةِ الشُّهَدَاءِ وَ لَيْسُوا بِشُهَدَاءَ. فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَا مِنْهُمْ؟ فَقَالَ: لَا. فَقَامَ آخَرُ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنَا مِنْهُمْ؟ فَقَالَ: لَا. فَقَالَ: مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى مَنْكِبِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامَ فَقَالَ: هَذَا، وَ شِيعَتُهُ»[۳۰].[۳۱]

جایگاه حدیثی راوی

  1. نجاشی به وثاقت حسن بن ظریف تصریح نموده است[۳۲]، از این رو علامه حلی نام وی را در بخش یکم از کتاب رجال خود ذکر نموده است[۳۳].
  2. کتابش را راویان فراوانی روایت کردند که حکایت از اعتماد آنها به راوی و کتاب وی دارد[۳۴].
  3. مضامین مکاتبات وی با امام عسکری(ع) و پاسخ حضرت، از جایگاه و منزلتش نزد ایشان حکایت دارد.[۳۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۰؛ رجال الطوسی، ص۳۸۵، ش۵۶۷۴؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۲۵، ش۱۶۷؛ الرجال (ابن داود)، ص۱۰۹، ش۴۲۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۴۳، ش۳۸؛ إیضاح الإشتباه، ص۱۴۵، (ش ۱۷۲) و ۱۵۷، (ش ۲۰۸)؛ رسالة أبی غالب الزراری، ص۱۶۱؛ منهج المقال، ج۴، ص۷۴، ش۱۴۰۸؛ نقد الرجال، ج۲، ص۳۱، ش۱۲۹۵؛ زبدة الأقوال، ص۱۱۵، ش۵۳۸؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۱۱۷؛ جامع الرواه، ج۱، ص۲۰۴، ش۱۶۴۴؛ الرجال (حر عاملی)، ص۹۰، ش۳۷۲؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۶، ش۴۹۵؛ فائق المقال، ص١٠٠، ش۲۶۳؛ منتهی المقال، ج۲، ص۴۰۰، ش۷۴۳؛ شعب المقال، ص۶۵، ش۱۸۱؛ بهجة الآمال، ج۳، ص۱۳۷؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۹۲، ش۲۰۲۸؛ أعیان الشیعه، ج۵، ص۱۲۷، ش۳۰۱؛ تنقیح المقال، ج۱۹، ص۳۴۵، ش۵۲۵۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۳۵۹، ش۲۸۹۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۴۱۱، ش۳۶۱۰؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۲۷۰، ش۱۹۲۵؛ الذریعه، ج۲، ص۱۶۰. ب. منابع سنی: إکمال الکمال، ج۵، ص۲۷۷.
  2. و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را راهنمایی کردیم- نوح را پیش‌تر راهنمایی کرده بودیم- و داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را که از فرزندزادگان وی بودند (نیز راهنمایی کردیم)؛ و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم و زکریا و یحیی و عیسی سوره انعام، آیه ۸۴.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۳۸۵ به گزارش از الکافی، ج۸، ص۳۱۷، ح۵۰۱.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 552-553.
  5. بالظاء المعجمة المفتوحة. (إیضاح الاشتباه، ص۱۴۵، (ش ۱۷۲) و ۱۵۷، (ش ۲۰۸)).
  6. الکافی، ج۲، ص۳۴۱، ح۱۳.
  7. الکافی، ج۵، ص۳۳۸، ذیل ح۷.
  8. ر.ک: رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۰: له نوادر، و الرواة عنه کثیرون؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۲۵، ش۱۶۷: له کتاب، أخبرنا به عدة من أصحابنا، عن أبی المفضل، عن ابن بطة، عن أحمد بن أبی عبدالله، عن الحسن بن ظریف.
  9. کتاب الدیات؛ کتاب الحدود؛ کتاب النوادر؛ کتاب الجامع. (ر.ک: رجال النجاشی، ص۲۰۹، ش۵۵۳).
  10. رجال النجاشی، ص۲۰۹.
  11. إکمال الکمال، ج۵، ص۲۷۷-۲۷۸.
  12. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 553-554.
  13. قرب الإسناد، ص۳۰۵، ح۱۱۹۶.
  14. رجال النجاشی، ص۱۴۳، ش۳۷۰.
  15. رجال النجاشی، ص۸، ش۵؛ قرب الإسناد، ص۵۱، (ح ۱۶۴) و ۱۰۱، (ح ۳۳۹).
  16. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۱۲۵.
  17. تاریخ الإسلام، ج۱۴، ص۱۰۹: قلت: توفی بعد المائتین، لا بل فی حدود بضع عشرة و مائتین.
  18. رجال الطوسی، ص۳۸۵، ش۵۶۷۴.
  19. أ. «إِسْحَاقُ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ قَالَ: اخْتَلَجَ فِي صَدْرِي مَسْأَلَتَانِ أَرَدْتُ الْكِتَابَ فِيهِمَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ(ع) فَكَتَبْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الْقَائِمِ(ع) إِذَا قَامَ بِمَا يَقْضِي وَ أَيْنَ مَجْلِسُهُ الَّذِي يَقْضِي فِيهِ بَيْنَ النَّاسِ وَ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ لِحُمَّى الرِّبْعِ فَأَغْفَلْتُ خَبَرَ الْحُمَّى فَجَاءَ الْجَوَابُ سَأَلْتَ عَنِ الْقَائِمِ فَإِذَا قَامَ قَضَى بَيْنَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ كَقَضَاءِ دَاوُدَ(ع) لَا يَسْأَلُ الْبَيِّنَةَ وَ كُنْتَ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ لِحُمَّى الرِّبْعِ فَأُنْسِيتَ فَاكْتُبْ فِي وَرَقَةٍ وَ عَلِّقْهُ عَلَى الْمَحْمُومِ فَإِنَّهُ يَبْرَأُ بِإِذْنِ اللَّهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ- ﴿قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ فَعَلَّقْنَا عَلَيْهِ مَا ذَكَرَ أَبُو مُحَمَّدٍ(ع) فَأَفَاقَ». (الکافی، ج۱، ص۵۰۹، ح۱۳). ملا صالح مازندرانی: و حمی الربع هی أن تأخذ یوما و تترک یومین فتکون الدورة الثانیة فی الیوم الرابع. (شرح الکافی (ملاصالح مازندرانی)، ج۷، ص۳۲۴). ب. حدثنی الحسن بن ظریف قال: کتبت إلی أبی محمد أ سأله ما معنی قول رسول الله(ص) لأمیرالمؤمنین(ع) من کنت مولاه فهذا مولاه قال: أراد بذلک أن یجعله علما یعرف به حزب الله عند الفرقة. (کشف الغمه، ج۲، ص۴۲۳). ج. و قال: کتبت إلی أبی محمد و قد ترکت التمتع منذ ثلاثین سنة و قد نشطت لذلک و کان فی الحی امرأة وصفت لی بالجمال فمال قلبی إلیها و کانت عاهرا لا تمنع ید لامس فکرهتها ثم قلت: قد قال تمتع بالفاجرة فإنک تخرجها من حرام إلی حلال فکتبت إلی أبی محمد أشاوره فی المتعة و قلت: أیجوز بعد هذه السنین أن أتمتع؟ فکتب: إنما تحیی سنة و تمیت بدعة فلا بأس و إیاک و جارتک المعروفة بالعهر و إن حدثتک نفسک إن آبائی قالوا تمتع بالفاجرة فإنک تخرجها من حرام إلی حلال فهذه امرأة معروفة بالهتک و هی جارة و أخاف علیک استفاضة الخبر فیها؛ فترکتها و لم أتمتع بها و تمتع بها و تمتعها شاذان بن سعید، رجل من إخواننا و جیراننا، فاشتهر بها حتی علا أمره و صار إلی السلطان و غرم بسببها مالا نفیسا، أعاذنی الله من ذلک ببرکة سیدی. (کشف الغمه، ج۲، ص۴۲۳-۴۲۴).
  20. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۱۰۴ و ج۷، ص۲۴۰.
  21. فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۴۹، ح۳: «ابن عقدة قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ حُمْدُونٍ الرَّوَاسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) يَقُولُ مَا رَأَيْتُ عَلِيّاً قَضَى قَضَاءً إِلَّا وَجَدْتُ لَهُ أَصْلًا فِي السُّنَّةِ قَالَ وَ كَانَ عَلِيٌّ(ع) يَقُولُ- لَوِ اخْتَصَمَ إِلَيَّ رَجُلَانِ فَقَضَيْتُ بَيْنَهُمَا ثُمَّ مَكَثَا أَحْوَالًا كَثِيرَةً ثُمَّ أَتَيَانِي فِي ذَلِكَ الْأَمْرِ لَقَضَيْتُ بَيْنَهُمَا قَضَاءً وَاحِداً لِأَنَّ الْقَضَاءَ لَا يَحُولُ وَ لَا يَزُولُ أَبَداً».
  22. گاه با یک واسطه (الحسن بن ظریف، عن الحسین بن علوان، عن أبی عبدالله(ع)...) (قرب الإسناد ص۵۱، ح۱۶۴)؛ و گاه با دو واسطه «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ قَالَ: لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ مَا كَانَ وَ دعاه [دُعَاؤُهُ] لِنَفْسِهِ أَمَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) بِسَفَطٍ فَأُخْرِجَ إِلَيْهِ مِنْهُ صُرَّةٌ فِيهَا مِائَةُ دِينَارٍ لِيُنْفِقَهَا» (بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۸۱، ح۲۶ و گاه با سه واسطه «عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي(ع) يَوْماً وَ أَنَا طِفْلٌ خُمَاسِيٌّ...»؛ (قرب الإسناد، ص۳۱۷، ح۱۲۲۸).
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 554-556.
  24. المحاسن، ج۲، ص۴۲۰، ح۱۹۵؛ قرب الإسناد، ص۱۵، (ح ۴۸)، ۵۱، (ح ۱۶۴) و ۳۱۷، (ح ۱۲۲۸)؛ الکافی، ج۱، ص۵۲۷، ح۳؛ ج۳، ص۱۰۷، ح۳، ج۵، ص۴۹، ح۱۲؛ ج۸، ص۳۱۷، ح۵۰۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۵.
  25. قرب الإسناد، ص۵۱، ح۱۶۴؛ بصائر الدرجات، ص۱۸۱، ح۲۶؛ الکافی، ج۱، ص۵۰۹، ح۱۳؛ ج۲، ص۳۴۱، ح۱۳، ج۵، ص۳۳۸، ذیل ح۷؛ ج۷، ص۳۳۰، ح۲؛ الإمامة و التبصره، ص۱۱۶، ح۱۰۷؛ الغیبه (طوسی)، ص۱۴۳؛ رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۰.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 557.
  27. رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۰.
  28. الإمامة و التبصره، ص۱۰۳، ح۹۲؛ الکافی، ج۱، ص۵۲۷، ح۳.
  29. قرب الإسناد، ص۱۰۱، ح۳۴۱.
  30. قرب الإسناد، ص۱۰۲، ح۳۴۲.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 557-558.
  32. رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۰.
  33. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۰۷، ش۳۸.
  34. له نوادر، و الرواة عنه کثیرون. (رجال النجاشی، ص۶۱، ش۱۴۰).
  35. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 559.