سواع در قرآن
مقدمه
برخی واژه سواع را در اصل «شُووَع» عبری و به معنای بزرگ و شریف میدانند.[۱] قرآن کریم تنها یک بار و آن هم در شمار بتان قوم نوح(ع) از سواع نام برده است. ﴿وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا﴾[۲] با این حال، گزارشهای تاریخی، سواع را در شمار بتانی قرار دادهاند که در آستانه ظهور اسلام در شبه جزیره عرب پرستش میشدهاند، از همین رو، بیشتر مفسران و واژهپژوهان بر این باورند که سواع از بتان قوم نوح بود که بعدها به میان عرب انتقال یافت.[۳] بعضی عارفان نیز سواع را به نفس انسانی تأویل کردهاند که بر اساس امیال درونی به پرستش گرفته میشود.[۴] در این مقاله، نخست گزارش قرآن درباره سواع و تفسیر آیات آن، سپس چگونگی پیدایش و پرستش سواع در زمان نوح(ع) و پیش و پس از آن و به گونه خاص جایگاه بت در زمان ظهور اسلام و فرجام آن بررسی میشود.
قرآن کریم ضمن یاد کرد از نوح(ع) در دعوت قوم خویش به یکتاپرستی و سرپیچی آنان، سخن سران قوم را یادآور شده که از توده مردم خواستند خدایان خویش و وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسْر را وانگذارند:﴿وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا﴾[۵][۶] برخی مفسران، سخن بالا را همان نیرنگ بزرگ سران قوم دانستهاند که در آیه پیشین گزارش شده است: ﴿وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا﴾[۷]. [۸] در واقع آنان با برانگیختن احساسات و عواطف مردم و بهرهگیری از عادت و الفت به پرستش بتان، در منحرف کردن افکار آنان و نشنیدن سخن حق میکوشیدند.[۹] گروهی از مفسران، ضمیر جمع «واو» در آیه بعد: ﴿وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا﴾[۱۰] را به بتان پنجگانه بازگردانده و معتقدند اینان سبب گمراهی مردم شدند.[۱۱] بر این اساس، کاربرد ضمیر جمع عاقل برای بتان به سبب نسبت دادن کاری در شأن موجود عاقل به آنان است[۱۲] که خود ناشی از اعتقاد کافران به تعقل بتان،[۱۳] یا نسبتی مجازی[۱۴] است. در مقابل، برخی دیگر ضمیر را به بزرگان و سران قوم حضرت نوح(ع) بازگردانده و مؤید سخن خویش را سیاق آیات میدانند؛ زیرا ضمیر «واو» در ﴿مَكَرُوا﴾ و ﴿قَالُوا﴾ به بزرگان و سران قوم نوح(ع) بازمیگردد.[۱۵] به گفته مفسران، یاد کردن از بتهای یادشده پس از عنوان عام ﴿آلِهَتَكُمْ﴾ به سبب اهمیت و بزرگداشت آنها[۱۶] و ذکر خاص پس از عام است.[۱۷] این احتمال نیز وجود دارد که آنان بتی جز بتهای یادشده نداشته و عطف نامهای پنجگانه بر ﴿آلِهَتَكُمْ﴾ عطف بیان باشد.[۱۸] برخی نیز احتمال دادهاند آمدن «لا» پیش از ودّ، سواع و یغوث به سبب اهمیت بیشتر آنها نسبت به دوتای دیگر باشد[۱۹].[۲۰]
پیدایش سواع
مفسران و مورخان درباره خاستگاه سواع اختلاف دارند: برخی سرآغاز پیدایش بتان پنج گانه واز جمله سواع را به زمانی میان حضرت آدم(ع) و نوح(ع) بازگرداندهاند. براساس روایتی منسوب به امام باقر(ع)، سواع از فرزندان قابیل بود که پس از مرگ «وَد» (فرزند دیگر قابیل) جانشین او شد؛ ولی نتوانست جایگاه برادر را پر کند، از این رو، ابلیس پیشنهاد کرد که مردم به یاد «ود» مجسمهای ساخته و با آن انس بگیرند. سواع که خواستار احترام دیگران نسبت به خود بود، مجسمه را از بین برد. پس از مرگ سواع نیز دیگر برادران از وی مجسمهای ساختند؛ ولی در ماجرایی مشابه، یغوث بت سواع را نابود ساخت. بر پایه روایت یاد شده، گرچه سواع و دیگر بتان در همان زمان از بین رفتند، در زمان ادریس(ع) و پس از آن در زمان نوح(ع)، مردم بتهایی را به پرستش گرفته و نام بتهای پیشین را بر آنها نهادند.[۲۱] برخی مورخان، بتهای پنجگانه را نماد افرادی صالح از نسل آدم شمردهاند که پس از مرگ آنان، به پیشنهاد یکی از فرزندان قابیل و با هدف بزرگداشت افراد یاد شده و اشتیاق به عبادت پروردگار ساخته شدند. نسلهای بعد به گمان اینکه بتهای یادشده شفیع نزد پروردگارند، آنها را پرستیدند و این امر تا زمان نوح(ع) ادامه یافت.[۲۲] بعضی نیز ساختن بتهای پنجگانه را تدریجی و پس از مرگ هر یک از صالحان یاد شده دانستهاند.[۲۳] روایات مشابهی پیشنهاد ساختن بت * را به ابلیس نسبت میدهند.[۲۴] در روایتی نیز سواع فرزند شیث (پسر آدم(ع)) و پدر یغوث دانسته شده است.[۲۵] روایتی هم همه بتهای پنجگانه را فرزندان شیث میشمارد.[۲۶] در دیدگاه دوم، آغاز پیدایش بتهای پنجگانه به زمان حضرت نوح(ع) بازمیگردد. بر پایه روایتی، وی از جسد حضرت آدم(ع) در کوهی نگهداری میکرد و کافران را از طواف آن باز میداشت. ابلیس بتهایی را تراشید و از کافران خواست تا به جای آدم، آنها را طواف کرده و بپرستند.[۲۷] ابنحجر دو دیدگاه یاد شده را قابل جمع دانسته و معتقد است داستان صالحان، سرآغاز پرستش سواع و دیگر بتان بود که در نسلهای بعدی نیز ادامه یافت.[۲۸][۲۹]
پرستش دوباره سواع پس از طوفان نوح(ع)
مفسران و مورخان، دادههای درستی از چگونگی رواج پرستش دوباره بتان پنجگانه پس از طوفان نوح ارائه نکرده و تنها به خبرهایی نه چندان اطمینانآور بسنده کردهاند؛[۳۰] برای نمونه، برخی انتشار دوباره آن را به هندیان نسبت داده و معتقدند آنان نام سواع و ۴ بت دیگر را بر بتهای خود نهادند و عمرو بن لحی آن را به سرزمین عربها برد. دیدگاهی دیگر، رواج آن در میان عربها را به الهام شیطان میداند.[۳۱] بر اساس پارهای گزارشها، در ماجرای طوفان نوح بتها دفن شدند؛ ولی شیطان آنها را بیرون آورد و مردم دوباره آنها را پرستیدند. گفته شده است که عمرو، سواع را به مردی از قبیله هذیل به نام حارث بن تمیم داد و او آن را به رهاط برد و خود و قبیلهاش آن را پرستیدند.[۳۲] با وجود گزارشهای یادشده، فاصله زمانی طولانی رویدادهای یاد شده از عصر نزول، عادتاً آگاهی اهل اخبار از آن زمان را ناممکن و سخنان آنان را نامعتبر میسازد.[۳۳] فخر رازی نیز انتقال آنها از زمان نوح به عرب جاهلی را نادرست شمرده و میگوید دنیا در زمان نوح(ع) ویران شد، بنابراین نمیتوان گفت آنها باقی مانده و به عربها منتقل شدند. نوح(ع) را هم نمیتوان سبب انتقال آنها از راه کشتی دانست؛ زیرا خود برای از بین بردن بتپرستی آمده بود.[۳۴] برخی دیگر از مفسران و تاریخپژوهان دیدگاهی میانه را برگزیده و ضمن مرتبط دانستن بتان یادشده با قوم نوح(ع) و نیز بعید شمردن انتقال آنها، معتقدند تنها نامشان باقی مانده و عربها بتهایی ساخته و آنها را به نام بتهای یادشده نامگذاری کردند.[۳۵] سخن ابن کلبی مبنی بر اینکه هُذیل بن مُدرِکَه بتهای پنجگانه را به پرستش گرفته و به نام بتانی نامیدند که در خاطرشان مانده بود،[۳۶] با دیدگاه اخیر سازگار است.[۳۷]
سواع در آستانه ظهور اسلام
آثار دوره پیش از اسلام آگاهی چندانی از سواع به ما نمیدهند. «نولدکه» نیآمدن نام سواع در اعلام مرکب مشرکان مانند عبدالعُزّی و... را دلیل فرو کاستن از ارزش آن و کمیِ پیروانش در آستانه ظهور اسلام میداند.[۳۸] با این وجود، به گفته برخی پژوهشگران، وجود آثار و کتیبههایی از این دوران درباره دو بت ودّ و نَسْر میتواند مؤید وجود سه بت دیگر و از جمله سواع باشد.[۳۹] افزون بر این، بسیاری از مورخان و مفسران، قبیله هذیل [۴۰] و برخی دیگر تمیم،[۴۱] بنیکنانه،[۴۲] مزینه، عمرو بن قیس بن عیلان،[۴۳] بنیسلیم،[۴۴] خاندان ذی کلاع[۴۵] و هَمْدان[۴۶] را از پرستش کنندگان سواع شمردهاند[۴۷] که در صورت درستی گزارشها، فراوانی پیروان آن دست کم در میان قبیلههای اطراف آن ثابت میشود. برخی دانشمندان نیز سواع را در اصل بت هَمْدان دانستهاند که بعدها به هذیل رسید.[۴۸] گرچه در اشعار به جا مانده از قبیله هذیل، نامی از سواع نیامده، در شعری به پرستش این بت از سوی هذیل تصریح شده است.[۴۹] برخی گزارشهای تاریخی نیز از طواف کردن پیروان سواع و تلبیهای خاص برای آن[۵۰] و همچنین قربانی کردن برای بت و برکت خواستن از آن یاد کردهاند.[۵۱] افزون بر این، آنان که ﴿وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا﴾[۵۲] را جمله معترضه و سخن مشرکان عرب به فرزندانشان گرفتهاند، یاد کرد اختصاصی از این بتان را به سبب جایگاه والایشان نزد عرب دانستهاند.[۵۳] بر پایه گزارشها، سواع در محلی به نام رُهاط در سرزمین ینبع از آبادیهای مدینه [۵۴] و در فاصله سه مایلی با مکه قرار داشت.[۵۵] برخی نیز از مکانی به نام مَعلات[۵۶] میان مکه و [منطقه _بدر[۵۷] یاد کردهاند که بنیسلیم سواع را در آنجا میپرستیدند.[۵۸] ابن حبیب نیز نَعمان را محل پرستش سواع دانسته است.[۵۹] گزارشها درباره پردهداران سواع نیز یکسان نیستند و مورخان، لحیانیان،[۶۰] بنیصاهله از قبیله هذیل[۶۱] و راشد بنحفص از قبیله بنیسلیم[۶۲] را پردهدار سواع دانستهاند.[۶۳]
شکل و جنس سواع
درباره شکل و جنس سواع اختلاف نظر وجود دارد: گروهی بتهای پیش از نوح(ع) مانند سواع را به شکل مرد دانسته[۶۴] و دستهای نیز به زن بودن صورت سواع در آستانه نزول قرآن[۶۵] تصریح کردهاند، از همین رو، برخی سواع موجود در زمان نزول قرآن را متفاوت از سواع زمان نوح(ع) دانستهاند که تنها با هم شباهت اسمی دارند؛[۶۶] همچنین برخی روایتهای مربوط به پیدایش بتهای پنجگانه، جنس آنها را از سرب و مس زرد[۶۷] و روایتی نیز جنس سواع را از درخت عود دانستهاند.[۶۸] با این حال، بر اساس گزارشی از سال هشتم هجری، سواع بتی سنگی بوده است.[۶۹] براساس گزارشی، عمرو بن عاص در ماه رمضان سال هشتم هجری سواع را نابود ساخت.[۷۰] بر پایه گزارشی دیگر، پس از فتح مکه، پردهدار سواع، راشد بن حفص مسلمان شد و آن بت را درهم شکست.[۷۱] برخی هم از بینبردنش را به راشد سلمی یا ابوذرغفاری نسبت میدهند.[۷۲][۷۳]
منابع
پانویس
- ↑ التحقیق، ج۵، ص۲۶۶، «سوع».
- ↑ «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر ، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
- ↑ العین، ج۲، ص۳۹۶؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۳۲، «سوع»؛ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۷۰۶؛ روح البیان، ج۱۰، ص۱۸۲.
- ↑ «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر ، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
- ↑ زاد المسیر، ج۸، ص۳۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۸؛ فتح القدیر، ج۵، ص۳۰۰.
- ↑ «و نیرنگی بزرگ باختند» سوره نوح، آیه 22.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۸؛ من وحی القرآن، ج۲۳، ص۱۳۴؛ نیز نک: تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۶۸.
- ↑ من وحی القرآن، ج۲۳، ص۱۳۴.
- ↑ «و بیگمان بسیاری را گمراه کردند، و ستمگران را جز گمراهی میفزای» سوره نوح، آیه ۲۴.
- ↑ جامع البیان، ج۲۸، ص۱۲۳؛ تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۶۹؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۸.
- ↑ التبیان، ج۱۰، ص۱۴۱؛ التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۴۴.
- ↑ فتح القدیر، ج۵، ص۳۰۱.
- ↑ روض الجنان، ج۱۹، ص۴۳۴.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۳؛ نیز نک؛ روح المعانی، ج۱۶، ص۱۳۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۷؛ تفسیر ابو السعود، ج۹، ص۴۰؛ فتح القدیر، ج۵، ص۳۰۱.
- ↑ روح المعانی، ج۱۶، ص۱۳۲؛ التحریر و التنویر، ج۲۹، ص۲۰۹.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۲۹، ص۲۰۹.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۴.
- ↑ ملکمحمدی، مهدی، مقاله «سواع»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 661-662.
- ↑ قصص الانبیاء، ص۷۱-۷۲؛ بحار الانوار، ج۳، ص۳۵۱.
- ↑ الاصنام، ص۵۱-۵۲.
- ↑ روح المعانی، ج۲۹، ص۱۳۲.
- ↑ تفسیر بغوی، ج۲، ص۳۶۸؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۹.
- ↑ المفصل، ج۶، ص۷۰.
- ↑ فتح الباری، ج۹، ص۵۱۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۹.
- ↑ فتح الباری، ج۹، ص۵۱۳-۵۱۴.
- ↑ ملکمحمدی، مهدی، مقاله «سواع»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 662-663.
- ↑ نک: الاصنام، ص۵۷-۵۸؛ جامع البیان، ج۲۹، ص۱۲۲-۱۲۳؛ المفصل، ج۶، ص۲۵۴.
- ↑ فتح الباری، ج۹، ص۵۱۲-۵۱۳.
- ↑ الاصنام، ص۵۷؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۹.
- ↑ نک: المفصل، ج۶، ص۲۳۱، ۲۳۹.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۴۴.
- ↑ روح المعانی، ج۱۶، ص۱۳۳؛ التحریر و التنویر، ج۲۹، ص۲۰۸-۲۰۹؛ ادیان العرب فی الجاهلیه، ص۱۷۸.
- ↑ الاصنام، ص۹-۱۰؛ نیز نک: معجم البلدان، ج۳، ص۲۷۶؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۲۴۱.
- ↑ ملکمحمدی، مهدی، مقاله «سواع»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 663-664.
- ↑ نک: المفصل، ج۶، ص۲۵۸.
- ↑ . Encyclopedia of the Quran. vol۳. p۴۸۳. Idols and images.
- ↑ الاصنام، ص۹، ۵۷؛ جامع البیان، ج۲۹، ص۱۲۲؛ تفسیر بغوی، ج۴، ص۳۶۸.
- ↑ اعلام قرآن، ص۴۰۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۵؛ المحبر، ص۳۱۶؛ الاعلام، ج۸، ص۲۳۴.
- ↑ المحبر، ص۳۱۶.
- ↑ اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۵۴۷.
- ↑ التبیان، ج۱۰، ص۱۴۱؛ الکشاف، ج۴، ص۶۱۹؛ لسان العرب، ج۶، ص۴۳۲، «سوع».
- ↑ نک: المحبر، ص۳۱۶؛ الکشاف، ج۴، ص۶۱۹؛ المفصل، ج۶، ص۲۵۷-۲۵۸.
- ↑ المفصل، ج۶، ص۲۵۹؛ ادیان العرب قبل الاسلام، ص۳۱۳.
- ↑ الاصنام، ص۹-۱۰، ۵۷.
- ↑ المحبر، ص۳۱۲.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۳۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۳۸۱.
- ↑ «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر ، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۹.
- ↑ الاصنام، ص۹؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۷۶؛ ادیان العرب قبل الاسلام، ص۳۱۳.
- ↑ تاج العروس، ج۱۰، ص۲۶۷؛ قس: رسائل المرتضی، ج۳، ص۲۲۸؛ عمدة القاری، ج۱۹، ص۲۶۲؛ الاعلام، ج۸، ص۸۰.
- ↑ اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۰.
- ↑ معجم البلدان، ج۵، ص۱۵۸.
- ↑ اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۰.
- ↑ المحبر، ص۳۱۶.
- ↑ الاصنام، ص۹-۱۰؛ اعلام قرآن، ص۴۰۰.
- ↑ المحبر، ص۳۱۶؛ المفصل، ج۶، ص۲۱۴.
- ↑ اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۰.
- ↑ ملکمحمدی، مهدی، مقاله «سواع»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 664-665.
- ↑ نک: فتح الباری، ج۹، ص۵۱۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۳۰۷-۳۰۸؛ المفصل، ج۶، ص۷۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۸؛ زاد المسیر، ج۸، ص۳۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۱۴۳.
- ↑ ادیان العرب فی الجاهلیه، ص۱۷۸.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۹۹؛ التحریر والتنویر، ج۲۹، ص۲۰۸.
- ↑ عللل الشرایع، ج۱، ص۴؛ بحار الانوار، ج۶۳، ص۱۱۱؛ نور الثقلین، ج۵، ص۴۲۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۶۳.
- ↑ الطبقات، ج۲، ص۱۱۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۴۰-۳۴۱؛ امتاع الاسماع، ج۲، ص۶.
- ↑ اسد الغابه، ج۲، ص۲۳۰؛ نیز نک: المفصل، ج۶، ص۲۵۹؛ ادیان العرب قبل الاسلام، ص۳۱۴.
- ↑ الاصابه، ج۲، ص۳۶۱؛ المفصل، ج۶، ص۲۵۹.
- ↑ ملکمحمدی، مهدی، مقاله «سواع»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 665.