حبیب احول خثعمی سجستانی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

حبیب الأحول[۱]، تنها در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب الکافی واقع گردیده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ أَبِي طَلْحَةَ عَنْ حَبِيبٍ الْأَحْوَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا»[۲].[۳]

شرح حال راوی

عنوان حبیب الأحول تنها در سند روایت مذکور قرار گرفته و در سند هیچ روایت دیگری واقع نشده و در کتب رجال نیز ذکر نشده است؛ لکن عنوان حبیب الأحول الخثعمی در رجال الطوسی در اصحاب امام صادق(ع)[۴]، عنوان حبیب الخثعمی در الفهرست شیخ طوسی[۵] و عنوان حبیب المعلل الخثعمی در رجال النجاشی[۶] ذکر شده است.

آیة الله خویی در عنوان حبیب الأحول الخثعمی با اشاره به روایت یاد شده نوشته است: الظاهر أنه غیر حبیب بن معلل الخثعمي وذلك لعد الشيخ إياهما في أصحاب الصادق(ع)[۷] ولی تحقیق در مسئله این است که عناوین مذکور متحدند و همه از یک شخص حکایت می‌نمایند.[۸]

حبیب خثعمی

حبیب الخثعمی[۹]، تنها یک بار در اسناد روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب الکافی واقع شده است: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَفَاضِلُكُمْ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ»[۱۰].[۱۱]

شرح حال راوی

در کتب رجال و در اسناد و طرق روایات، با عناوین متعددی مانند حبیب الأحول، حبیب الأحول الخثعمی، حبیب الخثعمی، حبیب بن المعلل الخثعمی، حبیب بن معلی و حبیب السجستانی روبه رو هستیم که در یک نگاه می‌‌توان آنها را در سه عنوان قسمت کرد:

  1. عنوان رجالی[۱۲]
    1. حبیب بن المعلل الخثعمی المدائنی[۱۳]. حبيب بن المعلل الخثعمي المدائني روي عن أبي عبدالله و أبي الحسن و الرضا(ع)، ثقة ثقة صحيح. له كتاب رواه محمد بن أبي عمير أخبرنا ابن نوح، عن ابن حمزة الطبري، عن ابن بطة، عن الصفار، عن أحمد بن محمد بن عيسي، عن ابن أبي عمير، عن حبيب[۱۴]؛ حبيب بن المعلي الخثعمي؛ ذكره الطوسي و ابن النجاشي في رجال الشيعة و قال علي بن الحكم: كان صحيح الرواية معروفا بالدين و الخير؛ يروي عنه ابن أبي عمير[۱۵]؛ حبيب بن العلاء (أو المعلي أو المعلل) (؟؟؟) السجستاني ذكره الطوسي في رجال الشيعة و ذكر عنه أبو عمرو الكشي أنه سمع من جعفر الصادق قصة في الكتاب الذي أنزل علي موسي فجعله عند هارون و استمر عند ذريته إلي أن أضاعه بعضهم و ساقها مطولة و آثار الوضع لايحة عليها و قد ذكرتها بتمامها في ترجمه يغوث من كتابي الإصابة في تمييز الصحابة[۱۶].
    2. حبیب الخثعمی[۱۷]. له أصل، رويناه بالإسناد الأول (أخبرنا به عدة من أصحابنا، عن أبي المفضل) عن ابن بطة، عن أحمد بن محمد بن عيسي، عن ابن أبي عمير، عنه.
    3. حبیب بن المعلل الخثعمی؛ مولی کوفی[۱۸].
    4. حبیب بن المعلی السجستانی[۱۹]. من أصحاب أبي جعفر محمد بن علي بن الحسين(ع))[۲۰]؛ أصحاب أبي عبدالله جعفر بن محمد(ع) من أدرك من أصحاب أبي جعفر(ع) و روى عنه؛... حبيب بن المعلى سجستاني.
    5. حبیب السجستانی[۲۱]. (أصحاب أبی جعفر(ع)[۲۲]؛ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) مُنْقَطِعاً إِلَيْهِمَا[۲۳]؛ (من أصحاب أبی محمد علی بن الحسین(ع))[۲۴] (من أصحاب أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین(ع): روی عنه و عن أبی عبدالله(ع)[۲۵] (من أصحاب أبی عبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع): روی عنهما(ع).)
    6. حبیب الأحول الخثعمی[۲۶]. "من أصحاب الصادق(ع)[۲۷]؛ "من أصحاب أبي عبدالله جعفر بن محمد(ع)
  2. عنوان روایی[۲۸]
    1. حبیب الأحول[۲۹].
    2. حبیب بن المعلی[۳۰]. و سأل حبیب بن المعلی أبا عبدالله(ع)...[۳۱].
  3. عنوان رجالی و روایی[۳۲]
    1. حبیب الخثعمی[۳۳]. عن ابن أبی عمیر، عن حبیب الخثعمی، عن أبی عبدالله(ع).
    2. حبیب السجستانی[۳۴].
    3. حبیب بن المعلی الخثعمی[۳۵]. عنه، عن محمد بن زیاد، عن حبیب بن معلی الخثعمی....

یادآوری می‌شود بیشترین کاربرد عناوین یاد شده در اسناد روایات، عنوان حبیب الخثعمی[۳۶] و حبیب السجستانی[۳۷] است.

پرسش: آیا عناوین مذکور، متحد و یکسان هستند و حکایت از یک راوی دارند؛ یا متعدد و چند راوی مستقل‌اند؟ پاسخ: دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارند[۳۸] که بعضی از آنها را یاد می‌کنیم.

علامه تستری به اتحاد عناوین چهارگانه حبیب بن المعلل الخثعمی المدائنی[۳۹]، حبیب الخثعمی[۴۰]، حبیب بن المعلل الخثعمی[۴۱] و حبیب الأحول الخثعمی[۴۲] باور داشته و نوشته است: إتحاد حبيب بن المعلل الخثعمي المذكور في رجال النجاشي مع حبيب الخثعمي المذكور في فهرست الشيخ و حبيب بن المعلل الخثعمي مولي كوفي في رجال الشيخ و اتحاد حبيب الخثعمي -الذي في الفهرست- مع من في النجاشي (حبيب بن المعلل الخثعمي) مقطوع، لاتحاد موضوعهما و اتحاد روايهما و كما لا تنافي بين حبيب الخثعمي (الذي في الفهرست) مع حبيب الأحول الخثعمي (الذي في رجال الشيخ) كذلك لا تنافي بينه و بين حبيب بن المعلل الخثعمي الذي في النجاشي؛ فلم لم ينقل ما فيه؟ فإن قيل: إن الشيخ في رجاله كما عد حبيب الأحول الخثعمي عد حبيب بن المعلل الخثعمي. قلت: إن الشيخ يكرر كثيرا في الرجال عنوان واحد مع التعبير عنه بلفظ واحد لا يحتمل التعدد، فكيف في ما اختلف لفظه و احتمل تعدده. و بالجملة الثلاثة واحد[۴۳].

آیت الله خویی به اتحاد عناوین سه گانه حبیب بن المعلل الخثعمی المدائنی[۴۴]، حبیب الخثعمی[۴۵] و حبیب بن المعلل الخثعمی معتقد شده[۴۶]؛ ولی حبیب الأحول الخثعمی را مغایر با آنها دانسته است، از این‌رو از وی در عنوان مستقل یاد کرده است[۴۷].

چنانکه حبیب بن المعلی واقع در سند روایت تهذیب الأحکام را با حبیب بن المعلی واقع در طریق شیخ صدوق در مشیخه، یکی دانسته؛ لکن در اتحادش با حبیب بن المعلل الخثعمی المدائنی[۴۸]، حبیب الخثعمی[۴۹]، حبیب بن المعلل الخثعمی[۵۰] تشکیک کرده و نوشته است که در صورت عدم اتحاد، از راویان مجهول شمرده می‌گردد[۵۱].

بعضی از محققان پس از یادآوری عنوان‌های متعدد از کتب رجال و اسناد روایات نوشته است: ويتضح مما أشرنا إليه أن القول باتحاد العناوين ربما يعد تسرعا، والله العالم؛ ولی در پایان تحقیق و نتیجه‌گیری آن نوشته است: يظهر من التأمل في كلمات الأعلام من أهل الجرح و التعديل، ومن النظر في أسانيد الروايات أن هناك حبيبان: أحدهما: حبيب الذي يعبر عنه ب: حبيب الأحول تارة، و أخری ب: حبيب الخثعمي؛ والثاني حبيب بن المعلي الخثعمي، أو حبيب السجستاني... وسوف نعيد البحث في حبيب السجستاني فانتظر هذا إذا قلنا باتحاد المعلل و المعلي، كما هو المظنون، والأول حسن، والثاني ثقة ثقة... هذا ما رجح عندي، والله العالم[۵۲].[۵۳]

بررسی

  1. اتحاد حبیب بن المعلل الخثعمی المدائنی که در رجال النجاشی عنوان شده با حبیب الخثعمی که در الفهرست شیخ طوسی ذکر شده، به قرائن ذیل:
    1. وحدت کتاب: هر دو صاحب اثر علمی هستند که نجاشی با تعبیر له کتاب و شیخ طوسی با تعبیر له أصل از آن یاد کردند.
    2. وحدت راوی: راوی کتاب در هر دو ابن ابی عمیر است.
    3. وحدت طریق: عن ابن بطة، عن الصفار، عن أحمد بن محمد بن عيسي، عن ابن أبي عمير (طريق نجاشي)؛ {{عربي|عن ابن بطة[۵۴]، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن ابن أبی عمیر (طریق شیخ طوسی).
    4. وحدت موضوع: موضوع هر دو کتاب رجال النجاشی و الفهرست شیخ طوسی یادکرد راویان صاحب اثر است. ذکر حبیب بن المعلل الخثعمی در رجال النجاشی و عدم یادکرد آن در الفهرست شیخ طوسی و ذکر حبیب الخثعمی در الفهرست شیخ طوسی و ذکر نشدن آن در رجال النجاشی نشان می‌دهد که مراد هر دو یک راوی است؛ ولی با دو تعبیر مختلف؛ یکی با تعبیر حبیب بن المعلل الخثعمی (نجاشی) و دیگری با تعبیر حبیب الخثعمی (شیخ طوسی).
  2. اتحاد دو عنوان مذکور (حبیب بن المعلل الخثعمی المدائنی و حبیب الخثعمی) با حبیب بن المعلی الخثعمی و حبیب الأحول الخثعمی چون اولاً هر دو از اصحاب امام صادق(ع) هستند و حبیب بن المعلل الخثعمی هم به تصریح نجاشی از امام صادق(ع) روایت کرده است و ثانیاً نام حبیب بن المعلی الخثعمی و حبیب الأحول الخثعمی در سند روایت واقع شده است و انصراف دارد به کسی که در کتب رجال از او یاد شده و دارای کتاب و اصل است، بنابراین مراد از حبیب الأحول در سند الکافی، حبیب الأحول الخثعمی است که متحد است با حبیب بن المعلل الخثعمی در نتیجه ذکر آن در عنوان مستقل از سوی آیة الله خویی و مغایر دانستن آن با حبیب بن المعلل الخثعمی درست نیست. مراد از حبیب بن المعلی الخثعمی در سند روایت تهذیب نیز حبیب بن المعلل الخثعمی است، به قرینه روایت محمد بن زیاد از وی؛ زیرا مراد از محمد بن زیاد، محمد بن أبی عمیر است که راوی کتاب حبیب بن المعلل الخثعمی است، در نتیجه تشکیک در اتحادش با حبیب بن المعلل الخثعمی از سوی آیة الله خویی و مجهول دانستن او نادرست است.
  3. اتحاد حبیب بن المعلی که در سند روایت من لا یحضره الفقیه واقع شده است، با حبیب بن المعلل الخثعمی به قرینه اینکه همین روایت در تهذیب الأحکام گزارش شده و در سندش به جای حبیب بن المعلی، حبیب الخثعمی ثبت شده است:
    1. «وَ سَأَلَ حَبِيبُ بْنُ الْمُعَلَّى- أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَقَالَ لَهُ إِنِّي رَجُلٌ كَثِيرُ السَّهْوِ فَمَا أَحْفَظُ صَلَاتِي إِلَّا بِخَاتَمِي أُحَوِّلُهُ مِنْ مَكَانٍ إِلَى مَكَانٍ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ»[۵۵].
    2. «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ: شَكَوْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) كَثْرَةَ السَّهْوِ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ أَحْصِ صَلَاتَكَ بِالْحَصَى أَوْ قَالَ احْفَظْهَا بِالْحَصَى»[۵۶].

افزون بر این، در مشیخه من لا یحضره الفقیه چنین آمده است: وما كان فيه عن حبيب بن المعلي فقد رؤيته عن أبيه عن سعد بن عبدالله، عن محمد بن الوليد الخزاز، عن حماد بن عثمان، عن حبيب بن المعلي الخثعمي[۵۷].

نتیجه: عناوین ذیل متحد هستند و از یک راوی حکایت دارند:

  1. حبیب بن المعلل الخثعمی المدائنی (رجال النجاشی).
  2. حبیب الخثعمی (الفهرست شیخ طوسی).
  3. حبیب بن المعلل الخثعمی؛ مولی کوفی (رجال الطوسی).
  4. حبیب الأحول الخثعمی (رجال الطوسی).
  5. حبیب الأحول (روایت الکافی).
  6. حبیب بن المعلی (روایت من لا یحضره الفقیه).
  7. حبیب بن المعلی الخثعمی (روایت تهذیب الأحکام).
  8. حبیب (روایت کامل الزیارات)[۵۸].

حبیب بن المعلی السجستانی (رجال البرقی و رجال الطوسی) و حبیب السجستانی (رجال البرقی، رجال الکشی و رجال الطوسی) و حبیب بن المعلل الخثعمی یکی نیستند، به جهت بعد طبقه و قرائن دیگری که تفصیل آن در عنوان حبیب السجستانی خواهد آمد.[۵۹]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و درگذشت حبیب الخثعمی مشخص نیست؛ ولی نجاشی او را از راویان امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع) شمرده است و در اسناد روایات از امام صادق و امام کاظم(ع) روایت کرده است؛ نمونه‌ها:

  1. «حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِكُمْ»[۶۰].
  2. «أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ عَلِيٍّ، قَالَ: كُنْتُ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ نَحْنُ مُجَاوِرُونَ، وَ كَانَ هِشَامُ بْنُ الْأَحْمَرِ يَجْلِسُ مَعَنَا فِي الْمَجْلِسِ، فَنَحْنُ يَوْماً فِي ذَلِكَ الْمَجْلِسِ فَأَتَانَا سَعِيدٌ الْأَزْرَقُ وَ ابْنُ أَبِي الْأَصْبَغِ، فَقَالَ لِهِشَامٍ: إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ فِي حَاجَةٍ وَ هِيَ يَدٌ تَتَّخِذُهَا عِنْدِي وَ عَظُمَ الْأَمْرُ، وَ قَالَ: مَا هُوَ؟ قَالَ: مَعْرُوفٌ أَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَا بَقِيتُ، فَقَالَ هِشَامٌ: هَاتِهَا، قَالَ: تَسْتَأْذِنُ لِي عَلَى أَبِي الْحَسَنِ(ع)، وَ تَسْأَلُهُ أَنْ يَأْذَنَ لِي فِي الْوُصُولِ إِلَيْهِ، قَالَ لَهُ: نَعَمْ، أَنَا أَضْمَنُ لَكَ ذَلِكَ. فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْنَا سَعِيدٌ وَ هُوَ شِبْهُ الْوَالِهِ، فَقُلْتُ لَهُ: مَا لَكَ؟ فَقَالَ: ابْغِ لِي هِشَاماً، فَقُلْتُ لَهُ: اجْلِسْ فَإِنَّهُ يَأْتِي، فَقَالَ: إِنِّي لَأُحِبُّ أَنْ أَلْقَاهُ، فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَ هِشَامٌ، فَقَالَ لَهُ سَعِيدٌ: يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّي قَدْ سَأَلْتُكَ مَا قَدْ عَلِمْتَ، فَقَالَ لَهُ: نَعَمْ، قَدْ كَلَّمْتُ صَاحِبَكَ فَأَذِنَ لَكَ. فَقَالَ لَهُ سَعِيدٌ: فَإِنِّي لَمَّا انْصَرَفْتُ جَاءَنِي جَمَاعَةٌ مِنَ الْجِنِّ، فَقَالُوا: مَا أَرَدْتَ بِطَلِبَتِكَ إِلَى هِشَامٍ يُكَلِّمُ لَكَ إِمَامَكَ، أَرَدْتَ الْقُرْبَةَ إِلَى اللَّهِ بِأَنْ تُدْخِلَ عَلَيْهِ مَا يَكْرَهُ، وَ تُكَلِّفَهُ مَا لَا يُحِبُّ، إِنَّمَا عَلَيْكَ أَنْ تُجِيبَ إِذَا دُعِيتَ، وَ إِذَا فَتَحَ بَابَهُ تَسْتَأْذِنُ، وَ إِلَّا جُرْمُكَ فِي تَرْكِهِ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ تُكَلِّفَهُ مَا لَا يُحِبُّ، فَأَنَا أَرْجِعُ فِيمَا كَلَّفْتُكَ فِيهِ، وَ لَا حَاجَةَ لِي فِي الرُّجُوعِ إِلَيْهِ ثُمَّ انْصَرَفَ، فَقَالَ لَنَا هِشَامٌ: أَ مَا عَلِمْتَ يَا أَبَا الْحَسَنِ بِهَا، قَالَ: فَإِنْ كَانَ الْحَائِطُ كَلَّمَنِي فَقَدْ كَلَّمَنِي، أَوْ رَأَيْتُ فِي الْحَائِطِ شَيْئاً فَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي وَجْهِهِ»[۶۱].
  3. «وَ رَوَى أَبُو حَمْزَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: كُنْتُ فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ مُعْتَكِفاً فِي شَهْرِ رَمَضَانَ، فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ، إِذْ جَاءَنِي حَبِيبٌ الْأَحْوَلُ بِكِتَابٍ مَخْتُومٍ مِنْ أَبِي الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) قَدْرَ أَرْبَعِ أَصَابِعَ، فَقَرَأْتُهُ، فَكَانَ فِي كِتَابِهِ: إِذَا قَرَأْتَ الْكِتَابَ الصَّغِيرَ الْمَخْتُومَ، الَّذِي فِي جَوْفِ كِتَابِكَ، فَأَحْرِزْهُ حَتَّى أَطْلُبَهُ مِنْكَ. قَالَ: فَأَخَذْتُ الْكِتَابَ وَ أَدْخَلْتُهُ بَيْتَ بَزِّي، فَجَعَلْتُهُ فِي جَوْفِ صُنْدُوقٍ مُقَفَّلٍ، فِي جَوْفِ قِمَطْرٍ مُقَفَّلٍ، وَ بَيْتُ الْبَزِّ مُقَفَّلٌ، وَ مَفَاتِيحُ هَذِهِ الْأَقْفَالِ فِي حُجْرَتِي، فَإِذَا كَانَ اللَّيْلِ فَهِيَ تَحْتَ رَأْسِي، وَ لَيْسَ يَدْخُلُ بَيْتَ بَزِّي أَحَدٌ غَيْرِي. فَلَمَّا حَضَرَ الْمَوْسِمَ خَرَجْتُ إِلَى مَكَّةَ وَ مَعِي جَمِيعُ مَا كَتَبَ لِي مِنْ حَوَائِجِهِ، فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ: يَا عَلِيُّ، مَا فَعَلَ الْكِتَابُ الصَّغِيرُ الَّذِي كَتَبْتُ إِلَيْكَ، وَ قُلْتُ احْتَفِظْ بِهِ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، عِنْدِي. قَالَ: أَيْنَ؟ قُلْتُ: فِي بَيْتِ بَزِّي، قَدْ أَحْرَزْتُهُ، وَ الْبَيْتُ لَا يَدْخُلُهُ غَيْرِي. قَالَ: يَا عَلِيُّ، إِذَا نَظَرْتَ إِلَيْهِ أَ لَيْسَ تَعْرِفُهُ؟ قُلْتُ: بَلَى، وَ اللَّهِ، لَوْ كَانَ بَيْنَ أَلْفِ كِتَابٍ لَأَخْرَجْتُهُ. فَرَفَعَ مُصَلًّى تَحْتَهُ فَأَخْرَجَهُ إِلَيَّ، فَقَالَ: قُلْتُ: إِنَّ فِي الْبَيْتِ صُنْدُوقٌ، فِي جَوْفِ قِمَطْرٍ مُقَفَّلٍ، وَ فِي جَوْفِ الْقِمَطْرِ حُقٌّ مُقَفَّلٌ، وَ هَذِهِ الْمَفَاتِيحُ مَعِي فِي حُجْرَتِي بِالنَّهَارِ، وَ تَحْتَ رَأْسِي بِاللَّيْلِ؟ ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ، احْتَفِظْ بِهِ، فَلَوْ تَعْلَمُ مَا فِيهِ لَضَاقَ ذَرْعُكَ. قُلْتُ: قَدْ وَصَفْتُ لَكَ، فَمَا أَغْنَى إِحْرَازِي. قَالَ عَلِيٌّ: فَرَجَعْتُ إِلَى الْكُوفَةِ وَ الْكِتَابُ مَعِي مُحْتَفَظٌ بِهِ فِي جُبَّتِي. فَكَانَ الْكِتَابُ مُدَّةَ حَيَاةِ عَلِيٍّ فِي جُبَّتِهِ، فَلَمَّا مَاتَ جِئْتُ أَنَا وَ مُحَمَّدٌ، فَلَمْ يَكُنْ لَنَا هَمٌّ إِلَّا الْكِتَابُ، فَفَتَقْنَا الْجُبَّةَ مَوْقِعَ الْكِتَابِ، فَلَمْ نَجِدْهُ، فَعَلِمْنَا بِعُقُولِنَا أَنَّ الْكِتَابَ قَدْ صَارَ إِلَيْهِ كَمَا صَارَ فِي الْمَرَّةِ الْأُولَى»[۶۲].[۶۳]

روایت راوی از امام باقر(ع)

از بعضی اسناد برداشت می‌شود که حبیب الخثعمی امام باقر(ع) را ادراک کرده و از آن حضرت روایت کرده است؛ نظیر «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ بَكْرٍ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ إِذَا جَلَسَ الرَّجُلُ لِلتَّشَهُّدِ فَحَمِدَ اللَّهَ أَجْزَأَهُ»[۶۴]. بر این پایه، بعضی از محققان وی را از راویان امام باقر(ع) به شمار آورده‌اند[۶۵].

در مقابل، از قرائنی فهمیده می‌شود که عنوان حبیب الخثعمی، مصحّف حبیب الأحمسی است و عنوان صحیح راوی، بکر بن حبیب الأحمسی است؛ برخی از قرائن یاد شده:

  1. مضمون این روایت درباره تشهد نماز است که دو روایت در همین راستا از بکر بن حبیب از امام باقر(ع) نقل گردیده‌اند.
    1. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع)عَنِ التَّشَهُّدِ فَقَالَ لَوْ كَانَ كَمَا يَقُولُونَ وَاجِباً عَلَى النَّاسِ هَلَكُوا إِنَّمَا كَانَ الْقَوْمُ يَقُولُونَ أَيْسَرَ مَا يَعْلَمُونَ إِذَا حَمِدْتَ اللَّهَ أَجْزَأَ عَنْكَ»[۶۶].
    2. «الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع)أَيَّ شَيْءٍ أَقُولُ فِي التَّشَهُّدِ وَ الْقُنُوتِ قَالَ قُلْ بِأَحْسَنِ مَا عَلِمْتَ فَإِنَّهُ لَوْ كَانَ مُوَقَّتاً لَهَلَكَ النَّاسُ»[۶۷].
  2. حبیب الخثعمی از اصحاب امام باقر(ع) شمرده نشده است؛ ولی بکر بن حبیب از اصحاب امام باقر(ع) شمرده شده که از امام صادق(ع) نیز روایت می‌کند[۶۸].
  3. در سند روایت تهذیب الأحکام تصحیف رخ داده و صحیح آن بدین گونه است: أحمد بن محمد، عن ابن أبي عمير، عن سعد، عن بكر بن حبيب الأحمسي.

مراد از سعد که ابن أبی عمیر از وی روایت کرده، سعد بن أبی خلف است که صاحب کتاب و از راویان امام صادق و امام کاظم(ع) بوده و ابن أبی عمیر راوی کتابش است و طریق نجاشی به کتاب ایشان این است: أخبرنا ابن نوح، عن الحسن بن حمزة، عن ابن بطة قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن أحمد بن محمد بن عيسي، عن ابن أبي عمير، عنه به[۶۹].

طریق نجاشی همخوانی دارد با سند روایت تهذیب الأحکام؛ زیرا مراد از احمد بن محمد در اول سند تهذیب الأحکام، احمد بن محمد بن عیسی است که از ابن ابی عمیر روایت کرده است و ایشان روایت کرده از سعد یعنی سعد بن أبی خلف و او روایت کرده از بکر بن حبیب الأحمسی.

بر این اساس، حبیب خثعمی از اصحاب امام باقر(ع) نبوده و روایتی از آن حضرت نقل نکرده است.[۷۰]

استادان و شاگردان راوی

حبیب الخثعمی از عبدالله بن ابی یعفور روایت کرده است که از مشایخ او به شمار می‌رود[۷۱]؛ همچنین کسانی مانند عبدالله بن عثمان ابو اسماعیل السراج[۷۲]، سعد بن بکر، حماد بن عثمان الناب، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، محمد بن ابی عمیر، القاسم بن محمد الجوهری، علی بن اسماعیل المیثمی، علی بن الحسن بن رباط، عبدالله بن مسکان و عبدالله بن مغیرة البجلی از راویان او شمرده می‌شوند.[۷۳]

مذهب راوی

به دلایلی، حبیب الخثعمی را باید از راویان امامی به شمار آورد:

  1. یادکرد نام وی در رجال النجاشی که به راویان صاحب اثر امامی اختصاص دارد.
  2. مضامین روایاتش؛ نمونه‌ها:
    1. «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ وَ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ حَبِيبٍ قَالَ: قَالَ لَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع)مَا أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْكُمْ إِنَّ النَّاسَ سَلَكُوا سُبُلًا شَتَّى مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَ بِهَوَاهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَ بِرَأْيِهِ وَ إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ بِأَمْرٍ لَهُ أَصْلٌ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ لِحَبِيبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ: إِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا هَكَذَا وَ هَكَذَا فَطَائِفَةٌ أَخَذُوا بِأَهْوَائِهِمْ وَ طَائِفَةٌ قَالُوا بِآرَائِهِمْ وَ طَائِفَةٌ قَالُوا بِالرِّوَايَةِ وَ اللَّهُ هَدَاكُمْ لِحُبِّهِ وَ حُبِّ مَنْ يَنْفَعُكُمْ حُبُّهُ عِنْدَهُ»[۷۴].
    2. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ، قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَامِرٍ، عَنْ أَبَانٍ، عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ، عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ، قَالَ:، كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ(ع) إِذْ دَخَلَ مُوسَى(ع) فَجَلَسَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ هَذَا خَيْرُ وُلْدِي وَ أَحَبُّهُمْ إِلَيَّ، غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُضِلُّ قَوْماً مِنْ شِيعَتِنَا، فَاعْلَمْ أَنَّهُمْ قَوْمٌ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۷۵] قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ أَزَغْتَ قَلْبِي عَنْ هَؤُلَاءِ! قَالَ: يَضِلُّ بِهِ قَوْمٌ مِنْ شِيعَتِنَا بَعْدَ مَوْتِهِ جَزَعاً عَلَيْهِ فَيَقُولُونَ لَمْ يَمُتْ وَ يُنْكِرُونَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وَ يَدَعُونَ الشِّيعَةَ إِلَى ضَلَالِهِمْ، وَ فِي ذَلِكَ إِبْطَالُ حُقُوقِنَا وَ هَدْمُ دَيْنِ اللَّهِ، يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ فَاللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ بَرِيءٌ وَ نَحْنُ مِنْهُمْ بِرَاءٌ»[۷۶].[۷۷]

جایگاه حدیثی راوی

در وثاقت راوی تردیدی نیست؛ زیرا نجاشی از او با عبارات ثقة ثقة صحیح[۷۸] یاد کرده است و بر این اساس، ابن داوود حلی و علامه حلی نیز او را در بخش یکم از رجال خود که به راویان ثقه و ممدوحان اختصاص دارد، ذکر کرده‌اند[۷۹].[۸۰]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۹۷، ش۲۴۸۵؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۶۴، ش۲۵۳؛ منهج المقال، ج۳، ص۳۱۱، ش۱۲۶۷؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۲۴، ش۶۶۳؛ تنقیح المقال، ج۱۷، ص۳۴۶، ش۴۶۰۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۹۵، ش۲۵۶۰؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۷۹، ش۱۷۴۸.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۳۳۷ به گزارش از الکافی، ج۲، ص۲۰۹، ح۱.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 156.
  4. رجال الطوسی، ص۱۹۷، ش۲۴۸۵.
  5. الفهرست (طوسی)، ص۱۶۴، ش۲۵۳.
  6. رجال النجاشی، ص۱۴۱، ش۳۶۸.
  7. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۹۵، ش۲۵۶۰.
  8. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 156-157.
  9. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۱۴۱، ش۳۶۸؛ رجال البرقی، ص۴۱؛ رجال الطوسی، ص۱۸۵، ش۲۲۵۹؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۶۴، ش۲۵۳؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۲، ش۴؛ الرجال (ابن داود)، ص۹۹، ش۳۷۵؛ معالم العلماء، ص۴۴، ش۲۸۸؛ منهج المقال، ج۳، ص۳۱۱، ش۱۲۶۷؛ نقد الرجال، ج۱، ص۴۰۰، ش۱۱۷۶؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۸۱؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۷۸، ش۱۴۷۸؛ الرجال (حر عاملی)، ص۸۴، ش۳۳۱؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۱، ش۴۴۳؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۲۴، ش۶۶۳؛ عدة الرجال، ج۱، ص۴۳۰؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۶۷؛ شعب المقال، ص۱۷۰، ش۳۴؛ تنقیح المقال، ج۱۷، ص۳۴۶، ش۴۶۰۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۳، (ش ۲۵۷۸)، ۲۰۵، (ش ۲۵۸۰) و ۲۰۷، (ش ۲۵۸۷)؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۹۹، (ش ۳۱۴۶) و ۳۰۳، (ش ۳۱۶۲)؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۷۹، (ش ۱۷۴۸) و ۱۰۲، (ش ۱۷۷۱). ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۲، ص۱۷۳.
  10. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۳۷۶ به گزارش از الکافی، ج۲، ص۱۰۲، ح۱۶.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص163.
  12. مقصود از عنوان رجالی ذکر نام راوی در کتب رجالی است.
  13. رجال النجاشی، ص۱۴۱، ش۳۶۸.
  14. لسان المیزان، ج۲، ص۱۷۳.
  15. لسان المیزان، ج۲، ص۱۷۱.
  16. یادآوری: قصه‌ای که ابن حجر به آن اشاره کرده، در رجال الکشی موجود وجود ندارد و در ترجمه یغوث نیز آن را نقل نکرده است، بلکه نوشته است: یغوث بفتح أوله و ضم الغین المعجمة و آخره مثلثة جاء ذکره فی خبر أظنه مصنوعا قرأت فی کتاب طبقات الإمامیة لابن أبی طی. (الإصابه، ج۶، ص۵۴۲).
  17. الفهرست، طوسی، ص۱۶۴، ش۲۵۳.
  18. رجال الطوسی، ص۱۸۵، ص۲۲۵۹.
  19. رجال الطوسی، ص۱۳۲، ش۱۳۶۴.
  20. رجال البرقی، ص۱۶ و ۱۸.
  21. رجال البرقی، ص۱۵.
  22. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ج۲، ص۳۴۷، ش۶۴۶.
  23. رجال الطوسی، ص۱۱۳، ش۱۱۱۷.
  24. ص ۱۳۲، ش۱۳۵۳.
  25. ص ۱۸۵، ش۲۲۶۳.
  26. رجال البرقی، ص۴۱.
  27. رجال الطوسی، ص۱۹۷، ش۲۴۸۵.
  28. مقصود از عنوان روایی ذکر نام راوی در اسناد و طرق روایات است.
  29. الکافی، ج۲، ص۲۰۹، ح۱.
  30. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۵۵، ح۷۸۱.
  31. طریق شیخ صدوق به حبیب بن المعلی این است: و ما کان فیه عن حبیب بن المعلی فقد رؤیته عن أبی عن سعد بن عبدالله، عن محمد بن الولید الخزاز، عن حماد بن عثمان، عن حبیب بن المعلی الخثعمی. (من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۴۷).
  32. مقصود از عنوان رجالی و روایی ذکر نام راوی در کتب رجال و در اسناد و طرق روایات است.
  33. الفهرست (طوسی)، ص۱۶۴، ش۲۵۳؛ الکافی، ج۲، ص۱۰۲، ح۱۶.
  34. رجال البرقی، ص۱۵؛ الکافی، ج۱، ص۳۷۶، ح۴.
  35. رجال الطوسی، ص۱۸۵، ش۲۲۵۹؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۲۳۶، ح۱۰۲۹.
  36. ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۱۵۶، ح۸۷: عن القاسم بن محمد الجوهری، عن حبیب الخثعمی قال: قال لنا أبو عبدالله(ع)؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۵۳۶، ح۴: عن الحجال، عن حبیب الخثعمی قال: ذکرت لأبی عبدالله(ع)؛ الکافی، ج۲، ص۱۰۲، (ح ۱۶): عن ابن أبی عمیر، عن حبیب الخثعمی، عن أبی عبدالله(ع) و ۶۳۵، (ح ۳): عن القاسم بن محمد، عن حبیب الخثعمی قال: سمعت أبا عبدالله(ع)؛ ج۳، ص۵۰۷، ح۲: عن علی بن إسماعیل المیثمی، عن حبیب الخثعمی قال: کتب أبو جعفر المنصور إلی محمد بن خالد و کان عامله علی المدینة...؛ ج۵، ص۴۰۱، (ح ۱): عن علی بن الحسن بن رباط، عن حبیب الخثعمی، عن ابن أبی یعفور، عن أبی عبدالله(ع) و ۵۳۶، (ح ۲): عن علی بن الحسن بن رباط، عن حبیب الخثعمی، عن ابن أبی یعفور، عن أبی عبدالله(ع).
  37. ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۹۴، ح۵۱؛ ج۲، ص۳۲۱، (ح ۶۱) و ۳۳۴، (ح ۱۰۳)؛ الکافی، ج۱، ص۳۷۶، (ح ۴) (حدیث اول محاسن) و ۴۵۷، (ح ۱۰)، ج۲، ص۸، (ح ۲)، ۱۱۷،(ح ۳) و ۳۰۳، (ح ۷)؛ ج۷، ص۳۱۹، ح۴.
  38. یکی از محققان نوشته است: اختلف الأعلام من أهل الجرح و التعدیل فی المقام، فقد ذکروه بعناوین أربعة: ۱. حبیب الأحول الخثعمی. ۲. حبیب الخثعمی. ٣. حبیب بن المعلل (المعلی). ۴. حبیب السجستانی فجماعة علی اتحاد الثلاثة الأول. و أخری علی اتحاد الأوّلین. و أن الثالث راو آخر. و بعضهم علی تعدد الثلاثة مع اتحاد الثالث و الرابع. (تنقیح المقال، ج۱۷، پانوشت ص۳۴۷).
  39. رجال النجاشی، ص۱۴۱، ش۳۶۸.
  40. الفهرست (طوسی)، ص۱۶۴، ش۲۵۳.
  41. رجال الطوسی، ص۱۸۵، ش۲۲۵۹.
  42. رجال الطوسی، ص۱۹۷، ش۲۴۸۵.
  43. قاموس الرجال، ج۳، ص۸۰، ش۱۷۴۸.
  44. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۳، ش۲۵۷۸.
  45. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۷، ش۲۵۸۷.
  46. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۳-۲۰۶، (ش ۲۵۷۸-۲۵۸۱) و ۲۰۷، (ش ۲۵۸۷).
  47. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۹۵، ش۲۵۶۰، ترجمه حبیب الأحول الخثعمی: الظاهر أنه غیر حبیب بن معلل الخثعمی و ذلک لعد الشیخ إیاهما فی أصحاب الصادق(ع).
  48. رجال النجاشی، ص۱۴۱، ش۳۶۸.
  49. الفهرست (طوسی)، ص۱۶۴، ش۲۵۳.
  50. رجال الطوسی، ص۱۸۵، ش۲۲۵۹.
  51. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۰۵، ش۲۵۸۰.
  52. تنقیح المقال، ج۱۷، پانوشت ص۳۵۱. (پاورقی شیخ محیی الدین مامقانی).
  53. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 164-170.
  54. به قرينه طريق نجاشي و اسناد و طرق ديگر، عن الصفار در طريق شيخ طوسي افتاده است. (ر.ك: رجال النجاشي، ص۴۷، ش۹۶: الگو:عربي؛ رجال النجاشي، ص۴۵، ش۹۰: ابن بطة، عن الصفار، عن أحمد بن محمد بن عيسي، عن ابن أبي عمير، عن الحسين بكتابه. (ترجمه حسين موسی بن سالم الحناط)؛ رجال النجاشي، ص۴۷، (ش ۹۷)، ۵۴، (ش ۱۲۱ و ۱۲۲)، ۲۴۷، (ش ۶۴۹)، ۳۵۸، (ش ۹۶۰) و ۴۱۴، (ش ۱۱۰۴)؛ التوحيد (صدوق)، ص۳۶۰: حدثنا علي بن عبدالله الوراق قال: حدثنا محمد بن جعفر بن بطة قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار و محمد بن علي بن محبوب و محمد بن الحسين بن عبدالعزيز، عن أحمد بن محمد بن عيسی.
  55. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۵۵، ح۷۸۱.
  56. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۸، ح۳۲.
  57. من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۴۷.
  58. کامل الزیارات، ص۲۹۹، ح۸: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَبِيبٍ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ وَكَّلَ اللَّهُ بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ شُعْثاً غُبْراً يَبْكُونَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِتْيَانُهُ يَعْدِلُ حِجَّةً وَ عُمْرَةً وَ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ؛ به قرینه روایت قاسم بن محمد (الجوهری)، مراد از حبیب در سند روایت مذکور، حبیب الخثعمی است، چنان که آیة الله خویی نیز این مطلب را احتمال داده است.
  59. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 170-173.
  60. الخصال، ج۱، ص۷، ح۲۳.
  61. مدینة المعاجز، ج۶، ص۳۸۵-۳۸۶، ح۲۰۵۹؛ مختصر بصائر الدرجات، ص۲۱۶، ح۲۰۷: عن الحسن بن الجهم، عن حبیب بن علی؛ ظاهراً بن علی مصحف بن المعلی است؛ زیرا حبیب بن علی نه در کتب رجال شیعه عنوان شده؛ نه در سند روایت دیگر واقع گردیده است.
  62. دلائل الإمامه، ص۳۴۱، ح۳۰۰. این روایت با کمی تفاوت در متن و سند در الهدایة الکبری، ص۲۶۷ نیز گزارش شده است.
  63. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 173-176.
  64. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۰۱، (ح ۳۷۶) و ۳۱۹، (ح ۱۳۰۵). مفاد روایت با مذهب شیعه ناسازگار است، بدین سبب شیخ طوسی آن را بر تقیه حمل کرده و نوشته است: الوجه فی هذا الخبر التقیة لأنه مذهب العامة و نحن قد بینا وجوب الشهادتین و الصلاة علی محمد و آله. (تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۲۰، ح۱۳۰۵).
  65. تهذیب المقال، ج۵، ص۲۳۸.
  66. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۰۱، ح۳۷۸.
  67. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۰۲، ح۳۸۱.
  68. رجال الطوسی، ص۱۲۷، ش۱۲۸۸: بکر بن حبیب الأحمسی البجلی الکوفی، روی عنه و عن أبی عبدالله(ع).
  69. رجال النجاشی، ص۱۷۹، ش۴۶۹.
  70. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص176-178.
  71. الکافی، ج۵، ص۴۰۱، ح۱.
  72. تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۸، (ح ۱۴۴۴) و ۱۰۱، (ح ۳۷۶)؛ ج۴، ص۲۱۳، ح۶۲۰؛ ج۵، ص۱۲۴، ح۴۰۵؛ الکافی، ج۲، ص۱۰۲، (ح ۱۶) و ۶۳۵، (ح ۳)؛ ج۳، ص۵۰۷، ح۲؛ ج۵، ص۴۰۱، ح۱؛ ج۸، ص۱۴۶، ح۱۲۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۸۲، ح۱۷۸۸.
  73. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 179.
  74. المحاسن، ج۱، ص۱۵۶، ح۸۷.
  75. آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز می‌فروشند، در جهان واپسین بی‌بهره‌اند و خداوند با آنان سخن نمی‌گوید و در روز رستخیز به آنان نمی‌نگرد و آنان را پاکیزه نمی‌دارد و عذابی دردناک خواهند داشت سوره آل عمران، آیه ۷۷.
  76. رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۶۲.
  77. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 179-180.
  78. رجال النجاشی، ص۱۴۱، ش۳۶۸.
  79. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۲، ش۴؛ الرجال (ابن داود)، ص۹۹، ش۳۷۵.
  80. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 180.