ادله ختم نبوت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ادله قرآنی

آیات متعددی در این موضوع قابل بررسی است که تنها به برخی از آن‎ها می‌پردازیم:

آیه یکم. ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۱].

صدر این آیه به داستان «زید»، پسرخوانده پیامبر(ص) اشاره دارد و ذیل آن بیانگر مقام نبوت و خاتمیت برای پیامبر اسلام(ص) است. آیات پیش از این از برچیده شدن شیوه‌های جاهلیت و شکستن سنت‌های غلط آنان خبر می‌دهد. یکی از آن سنت‌های غلط جاهلیت این بود که «پسرخوانده» خود را به منزله پسر حقیقی می‌دانستند و با او بسان فرزندان واقعی خود رفتار می‌کردند و اگر پسرخوانده‌ای همسر خود را طلاق می‌داد، به خود اجازه نمی‎دادند که با همسر مطلقه او ازدواج کنند. خداوند برای ریشه‎کن کردن این نوع سنت‌های غلط، پیامبر(ص) را مأمور کرد که با «زینب»، همسر مطلقه «زید» که پسرخوانده وی به شمار می‌آمد، ازدواج کند. هنگامی که پیامبر گرامی(ص) با «زینب» ازدواج کرد، خرافه‎بافان و بداندیشان بر او خرده گرفتند که محمد(ص) بانویی را به همسری برگزیده است که روزگاری همسر پسرخوانده او بود. از این رو خداوند برای کوبیدن آن افکار غلط، این آیه را فرو فرستاد و فرمود: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ؛ محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما مردم نیست. او نه پدر «زید» است و نه پدر مردان دیگر امت؛ چراکه نه پسرخوانده کسی فرزند واقعی او می‌شود و نه پدرخوانده کسی پدر او. بدین وسیله آیه شریفه به روشنی بیان می‌کند که آن حضرت پدر «زید» نیست تا همسر او عروس وی به شمار آید و در صورت جدایی از شوهر، ازدواج با او برای وی حرام باشد؛ چراکه حرمت ازدواج با زن پسر، در گرو ثبوت نسبت است؛ در حالی که پیامبر اسلام(ص) پدر هیچ یک از کسانی که از نسل او نیستند، نیست و «زید» هم یکی از آنان است؛ از این رو ازدواج با همسر مطلقه «زید» برای وی هیچ مشکلی ندارد[۲].

در ادامه آیه می‌فرماید: ﴿وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ؛ او پیامبر و فرستاده خداست و پیوسته از دستورات خدا پیروی می‌کند و هیچ‎گاه حلال خدا را حرام نمی‌سازد[۳] و او خاتم پیامبران و آخرین پیام‎آور است که دفتر رسالت با آمدن او پایان یافته است[۴].

در پایان می‌فرماید: ﴿وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ خداوند به هر چیز آگاه است و آنچه را بیان کرده، به علم خود بوده است[۵] و از مصالح بندگان کاملاً آگاه است[۶] و به حکمت خاتمیت و اکمال شریعت اسلام علم دارد[۷] و می‌داند که چه کسی باید اولین پیامبر و چه کسی آخرین پیامبر باشد[۸] و از شایستگی پیامبر اسلام(ص) برای پیامبر خاتم بودن آگاهی کامل داشته است[۹].[۱۰].

مفهوم «خاتم» در «خاتم النبیین»

اثبات خاتمیت پیامبر اسلام(ص) با این آیه به معنا و مفهوم «خاتم» وابسته است؛ زیرا بدون تردید، پیامبر(ص) در این آیه متصف به «خاتم النبیین» شده است. حال باید دید که مقصود از «خاتم» در «خاتم النبیین» چیست؟ با بررسی این واژه، دلالت یا عدم دلالت آیه نسبت به خاتمیت پیامبر اسلام(ص) و پایان یافتن سلسله انبیا آشکار می‌گردد. درباره واژه «خاتم» در آیه مورد بحث پرسش‎هایی قابل طرح است که با یافتن پاسخ آن‎ها معنای آن روشن خواهد شد. نخستین پرسش این است که آیا این واژه در این آیه به یک صورت قرائت شده است یا قرائت‎های مختلف دارد؟

پرسش دیگر اینکه این واژه در کلام عرب، به ویژه در آیه محل بحث، چه نوع کلمه‌ای به شمار می‌آید؟ آیا اسم ذات است یا اسم فاعل، اسم مفعول، فعل یا مصدر؟ آخرین پرسش اینکه آیا اختلاف قاریان در نحوه قرائت آن یا اختلاف دانشمندان در صیغه آن باعث تفاوت بنیادین در معنای آن می‌گردد؛ به نحوی که قابل جمع نباشد یا این اختلاف‎ها باعث تفاوت اساسی در اصل معنای آن نخواهد بود؟ برای دستیابی به پاسخ این پرسش‎ها نخست کیفیت قرائت و تلفظ این واژه در میان قاریان و سپس معنای «خَتم» که ریشه و اساس واژه «خاتم» است، بررسی می‌شود و پس از آن، نوع لفظ «خاتم» و معنای آن بر اساس هر یک از قرائت‌های یاد شده، مورد کاوش قرار می‌گیرد و در پایان، نتیجه‌گیری می‌شود و دلالت و عدم دلالت آیه مزبور بر خاتمیت ارزیابی می‌شود. گفتنی است که بررسی ماهیت و معنای «خاتم» بر اساس قرائت قاریان، اساسی‌ترین نقش را در دلالت و عدم دلالت این آیه بر خاتمیت دارد و نیز این بحث در ارزیابی و رفع برخی شبهات که در بخش بعدی به آن می‌پردازیم، تأثیر فراوان دارد و نقش مهمی ایفا می‌کند؛ بنابراین شایسته است که با تفصیل بیشتر به این بحث پرداخته شود تا زوایای آن آشکار گردد.[۱۱].

وجوه قرائت«خاتم»

به طور کلی سه قرائت برای «خاتم» ذکر شده است، اما برخی از این قرائت‎ها شاخه‌های فرعی‎تری نیز دارند که در ضمن بررسی قرائت‎ها به آنها اشاره می‌کنیم.

۱. «خاتَم»؛ در اینکه این واژه به فتح «تاء» قرائت شده است، اختلافی نیست، ولی سخن در این است که چه کسانی آن را چنین قرائت کرده‌اند. فراء[۱۲] که از نحویان بزرگ کوفه در قرن دوم بود و به امیرالمؤمنین[۱۳] در نحو لقب یافته بود و نیز مورخ و مفسر معروف، محمد بن جریر طبری[۱۴] و محمد فهد خاروف[۱۵] بر این باورند که این قرائت، قرائت عاصم و حسن است، اما برخی دیگر مانند ازهری[۱۶]، فارسی[۱۷]، سمرقندی[۱۸]، قرطبی[۱۹]، حلبی[۲۰]، ابن جزری[۲۱]، نسار[۲۲] و محیسن[۲۳] معتقدند که قرائت مزبور تنها مربوط به عاصم است.

۲. «خاتِم»؛ فراء می‌گوید: این قرائت، قرائت اعمش و اهل حجاز است[۲۴] اما کسانی مانند ازهری[۲۵]، فارسی[۲۶]، سمرقندی[۲۷]، قرطبی[۲۸]، حلبی[۲۹]، ابن جزری[۳۰]، شوکانی[۳۱]، نسار[۳۲]، دمشقی[۳۳] و محیسن[۳۴] بر این باورند که این قرائت، قرائت همه قاریان، جز عاصم است.

۳. «خَتَم»؛ بر اساس قرائت عبد الله بن مسعود، جمله ﴿وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ چنین قرائت شده است: و لكن نبياً خَتَمَ النبيين[۳۵].[۳۶].

منابع

پانویس

  1. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  2. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح، تحقیق و تعلیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سید فضل الله یزدی طباطبایی، ج۷-۸، ص۵۶۶.
  3. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۶۶.
  4. علی بن احمد الواحدی النیسابوری، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق و تعلیق عادل احمد عبدالموجود، علی محمد معوض، احمد محمود صیرة، احمد عبدالغنی الجمل و عبدالرحمن عویس، مقدمه و تقریظ عبدالحی فرماوی، ج۳، ص۴۷۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷-۸، ص۵۶۶؛ علی بن محمد البغدادی الخازن، تفسیر الخازن، تصحیح عبدالسلام محمد علی شاهین، ج۳، ص۴۲۹؛ اسماعیل حقی البروسوی، روح البیان فی تفسیر القرآن، تعلیق و تصحیح شیخ احمد عزو عنایته، ج۷، ص۲۲۳؛ محمد ابی السعود العماوی الخفی، تفسیر ابی السعود (ارشاد العقل السلیم الی مزایا الکتاب الکریم)، با حواشی عبداللطیف عبدالرحمن، ج۵، ص۲۲۹؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۲.
  5. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۲.
  6. فضل بن حسن، طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷-۸، ص۵۶۷.
  7. عمر بن عادل الدمشقی الحنبلی، اللباب فی علوم الکتاب، تحقیق و تعلیق الشیخ عادل احمد عبدالموجود و الشیخ علی محمد معوض، ج۵، ص۵۵۸.
  8. ابراهیم بن عمر البقاعی، نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، ج۶، ص۱۱۴.
  9. اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۷، ص۲۲۳.
  10. عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱ ص ۱۹.
  11. عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱ ص ۲۲.
  12. یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، تحقیق و مقدمه احمد یوسف نجاتی و محمد علی النجار، ج۲، ص۳۴۴.
  13. یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، ج۱، ص۹ (مقدمه).
  14. محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تأویل القرآن، ج۱۰، ص۳۰۵.
  15. محمد فهد خاروف، المیسر فی القراءات العشر، ص۴۲۳.
  16. محمد بن احمد ازهری، کتاب معانی القرآن، تحقیق و تعلیق احمد فرید المزیدی، مقدمه و تقریظ فتحی عبدالرحمان حجازی، ص۳۸۷.
  17. حسن بن احمد فارسی، الحجة للقراء السبعة، حاشیه و تعلیق کامل مصطفی الهنداوی، ج۳، ص۲۸۵.
  18. احمد بن ابراهیم سمرقندی، تفسیر السمرقندی (بحر العلوم)، تحقیق و تعلیق شیخ محمد معوض، شیخ احمد عادل عبدالموجود و زکریا عبدالمجید النوتی، ج۳، ص۵۳-۵۴.
  19. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، تحقیق سالم مصطفی البدری، ج۱۴، ص۱۷۲.
  20. شهاب الدین السمین الحلبی، الدر المصون فی علوم الکتاب المکنون، تحقیق و تعلیق شیخ علی محمد معوض، شیخ عادل احمد عبدالموجود، جاد مخلوف جاد و زکریا عبدالمجید النوتی، مقدمه و تقریظ احمد محمد مصیرة، ج۵، ص۴۱۹.
  21. محمد بن الجزری، النشر فی القراءات العشر، ج۲، ص۳۴۸.
  22. عمر بن قاسم النسار، المکرر فیما تواتر من القراءات السبع و تحرر، تحقیق احمد محمود السمیع الشافعی الحضیان، ص۳۲۶.
  23. محمد سالم محیسن، الارشادات الجلیة فی القراءات السبع من طریق الشاطبیة، ص۴۲۵.
  24. یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، ج۲، ص۳۴۴.
  25. محمد بن احمد ازهری، کتاب معانی القرآن، ص۳۸۷.
  26. حسن بن احمد فارسی، الحجة للقراء السبعة، ج۳، ص۲۸۵.
  27. احمد بن ابراهیم سمرقندی، تفسیر السمرقندی (بحرالعلوم)، ج۳، ص۵۳-۵۴.
  28. محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۷۲.
  29. شهاب الدین السمین الحلبی، الدرر المصون فی علوم الکتاب المکنون، ج۵، ص۴۱۹.
  30. محمد بن الجزری، النشر فی القراءات العشر، ج۲، ص۳۴۸.
  31. محمد شوکانی، فتح القدیر، ج۴، ص۳۵۴.
  32. عمر بن قاسم النسار، المکرر فیما تواتر من القراءات السبع و تحرر، ص۳۲۶.
  33. عمر بن عادل دمشقی حنبلی، اللباب فی علوم الکتاب، ج۱۵، ص۵۵۸.
  34. محمد سالم محیسن، الارشادات الجلیة فی القراءات السبع، ص۴۲۵.
  35. ر.ک: یحیی بن زیاد الفراء، معانی القرآن، ج۲، ص۳۴۴؛ احمد بن محمد بن اسماعیل نحاس، اعراب القرآن، ج۳، ص۳۱۷؛ احمد بن خالویه، الحجة فی القراءات السبع، تحقیق احمد فرید المزیدی، مقدمه دکتر فتحی حجازی، ص۱۸۵؛ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۳، ص۵۴۴؛ محمد سالم محیسن، الارشادات الجلیة فی القراءات السبع، ص۴۲۵.
  36. عارفی، محمد اسحاق، خاتمیت و پرسش‌های نو ج۱ ص ۲۴.