بلاغت قرآن در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

بلاغت در لغت، مصدر "ب -ل - غ" به معنای رسیدن است و بلاغت در سخن نیز به معنای رسیدن به هدف مورد نظر در گفتار است.[۱] گاه نیز بلاغت به ابلاغ (مصدر باب افعال) به معنای رساندن تفسیر شده و بلاغت در سخن به رساندن معنا در بهترین ساختار زبانی به نحوی آشکار تعریف می‌‌شود.[۲].

بلاغت در مفهوم اصطلاحیِ آن، گاه عنوان یک دانش از شاخه‌‌های علوم ادبی زبان عربی است و گاه به‌‌سان اصطلاح بلیغ در وصف‌‌گونه خاصی از سخن یا گوینده آن به کار می‌‌رود.[۳] دانش بلاغت از دانش‌های کاربردی به شمار می‌‌رود که هدف از آن مزیت بخشیدن به سخن یا مصونیت آن از اشتباهات غیر دستوری است که گاه به شیوه بیان معانی و گاه به شیوه هماهنگی سخن با موقعیت بیان آن و گاه به شیوه گزینش کلمات مربوط می‌‌شود. این سه شاخه به ترتیب در دانش‌های بیان، معانی و بدیع بحث می‌‌شوند.[۴] سخن بلیغ آن است که افزون بر ویژگی فصاحت، ساختارهای گوناگون زبان در موقعیت‌های مناسب آن به کار رفته باشد؛ برای مثال در مکان مناسب از تأکید، تکرار، گزیده‌‌گویی و زیاده‌‌گویی و... استفاده شده باشد.[۵] بنابراین ویژگی، بلاغت به واژگان مفرد نسبت داده نمی‌‌شود و تنها ترکیب‌ها و عبارات را شامل می‌‌شود، در حالی که ویژگی فصاحت به کلمه نسبت داده می‌‌شود.[۶] کلمه فصیح آن است که حروف آن تناسبی آوایی داشته و استعمال آن در معنای مورد نظر نامأنوس نباشد و ساختار صرفی آن مطابق با قواعد ساخت کلمات در زبان عربی باشد و سخن فصیح آن است که افزون بر برخورداری یکایک واژگان از ویژگی فصاحت، مجموع سخن نیز ساختار نحوی درست و استواری داشته باشد و کنار هم نشستن واژگان، ناسازگاری آوایی پدید نیاورد و دلالتسخن بر معنای مورد نظر دشوار و پیچیده‌‌نباشد.[۷]

قرآن خود را "کتاب مبین" که زبانش عربی است، معرفی می‌‌کند: ﴿وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ* إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۸] منظور از این تعبیر، اشاره به ویژگی فصاحت در قرآن دانسته شده است.[۹] تعبیر ﴿بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ[۱۰] نیز به فصاحت و اعجاز بیانی قرآن تفسیر شده است.[۱۱] تأکید قرآن بر تعبیر "عربی مبین" از نظر برخی مفسران، نشان از برتری زبان عربی از جهت گویایی و رسایی دارد و وجه انتخاب آن به عنوان زبان قرآن از همین روست[۱۲]، گرچه خداوند در بیانی عام زبان هر پیامبر و کتابش را زبان قوم وی معرفی کرده که بنا به اعتقاد برخی می‌‌تواند دلیلی بر نبود ویژگی خاصی در زبان عربی برای انتخاب آن به عنوان زبان قرآن‌‌باشد[۱۳].

ویژگی مبین در دسته‌‌ای دیگر از آیات در سیاق نفی برخی اتهامات کافران آمده است؛ برای نمونه در پاسخ به اتهام اخذ قرآن از برخی آشنایان به کتاب‌ها و ادیان گذشته، زبان این افراد را اعجمی معرفی کرده و با وصف کردن قرآن به عربی مبین آن را دلیلی بر نادرستی این ادعا شمرده است: ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ[۱۴] اعجمی به نارسا[۱۵] و عربی مبین به زبان شیوا و رسا تفسیر شده است.[۱۶] تأکید بر ویژگی "مبین" در نفی اتهام شاعری از پیامبر نیز تکرار شده است: ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ[۱۷][۱۸] در آیه ۲۸ زمر نیز قرآن متنی عربی بدون کژی و ناراستی وصف شده: ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ که از نظر برخی به فصاحت قرآن اشاره دارد.[۱۹] ویژگی فصاحت و بلاغت در قرآن، عنصری اساسی در این متن شمرده می‌‌شود و از این رو ترجمه قرآن یا بازخوانی معانی آن با بیانی دیگر، از نظر مفسران و فقیهان، قرآن نامیده نمی‌‌شود.[۲۰] گویاترین آیه در ارتباط با بلاغت قرآن، آیه ۲۳‌‌ زمر‌‌ است که قرآن را سخنی نیکو و همسان در راستی و درستی معانی و تناسب و استواری نظم و تألیف معرفی می‌‌کند: ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِ...[۲۱] افزون بر این تعبیرهای عام، در برخی آیات نیز به جلوه‌‌های هنری بخش‌هایی از قرآن چون داستان‌های آن توجه شده است: ﴿نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ[۲۲][۲۳] برخی مفسران نیز تعبیر "احسن القصص" را نه تنها درباره داستان‌ها که شامل همه قرآن دانسته و وجه نامگذاری قرآن به آن را برخورداری آن از نهایت فصاحت و زیبایی و سازگاری الفاظ و معانی آن دانسته‌‌اند[۲۴].[۲۵]

منابع

پانویس

  1. مقاییس اللغه، ج ۱، ص۳۰۱ - ۳۰۲، «بلغ».
  2. الفروق اللغویه، ص۳۰.
  3. برای نمونه نک: القاموس المحیط، ج ۱، ص۲، «بلغ»؛ مختصرالمعانی، ص۱۴، ۲۳.
  4. مختصر المعانی، ص۲۵؛ کشف الظنون، ج ۱، ص۱۳.
  5. مختصر المعانی، ص۲۰ - ۲۳؛ التعریفات، ج ۱، ص۶۶؛ التعاریف، ص۱۴۳.
  6. الکلیات، ص۲۳۶.
  7. مختصر المعانی، ص۱۴ ـ ۲۰.
  8. زخرف آیه ۳ و ۴.
  9. المسائل الصانیه، ص۱۲۱؛ تیسیر الکریم، ص۷۴۴.
  10. شعراء آیه ۱۹۵.
  11. الکشاف، ج ۲، ص۶۳۵؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص۳۹۴؛ فتح القدیر، ج ۳، ص۱۹۵.
  12. تفسیر ابی السعود، ج ۴، ص۱۷۸؛ المیزان، ج ۴، ص۱۶۰.
  13. نک: الاحکام، ابن حزم، ج ۱، ص۳۲.
  14. نحل آیه ۱۰۳.
  15. البحر المحیط، ج ۵، ص۵۱۹؛ الاصفی، ج ۱، ص۶۶۳.
  16. الکشاف، ج ۲، ص۴۲۹؛ الصافی، ج ۳، ص۱۵۶.
  17. یس آیه ۶۹.
  18. تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۱۷.
  19. المسائل الصاغانیه، ص۱۲۰ ـ ۱۲۱.
  20. نک: الناصریات، ص۲۲۲؛ المعتبر، ج ۲، ص۱۶۹؛ تفسیر و مفسران، ج ۱، ص۱۳۷.
  21. الکشاف، ج ۴، ص۱۲۳.
  22. یوسف آیه ۳.
  23. نک: جوامع الجامع، ج ۲، ص۲۰۲.
  24. مجمع البیان، ج ۵، ص۳۵۶.
  25. معموری، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۶؛ ص۲۳- ۲۴.