سدیف بن میمون مکی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آشنایی اجمالی

سدیف بن میمون مکی اهل مکه[۱] و از موالی بنی هاشم (امام سجاد(ع)،[۲]آل ابولهب[۳] و بنی عباس) و به نقلی، از موالی زنی از خزاعه بود و به دلیل این که همسرش از بنولهب بود، به آنها منسوب شد.[۴] سدیف از یاران امام باقر(ع) بود[۵] و از ایشان روایت نموده است، چنان که حنان بن سدیر صیرفی از وی روایت نموده است. او از عرب‌های بادیه نشین، سیاه چهره،[۶] شاعری نیکوسرا و خلاّق، ادیبی متبحر، خطیبی بلیغ،زبان آور و صاحب اشعاری روان و بدون تکلف بود. نمری شاعر، اشعار او را بسیار روایت کرده و او را شاعرترین فرد در زمان خود دانسته که بر سرودن اشعاری که اراده می‌‌کرد، قدرت داشت.[۷] به روزگار امویان آنها را مدح می‌‌کرد و به روزگار عباسیان به هجو امویان و مدح عباسیان به ویژه سفاح و منصور پرداخت. به هنگام انقراض دولت امویان و روی کار آمدن عباسیان، در مکه بود و برای خوش آمدگویی، از مکه حرکت کرد و نزد ابوالعباس سفاح رفت.[۸] در مجلس سفاح با سرودن اشعاری، او را به قتل امویان وا داشت و در مجلس منصور با خواندن شعری او را به قتل شخصی اموی وادار کرد. پیوسته در جست وجوی فرزندان بسر بن ابی ارطاة بود تا سرانجام دو پسر او را در دمشق یافت و به انتقام دو پسر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب که به دست بُسر در زمان حکومتش بر یمن کشته شده بودند، آن دو را کُشت.

او به سبب مدح منصور، هزار دینار از وی صله گرفت و سرانجام به تشیع‌ گرایید و علی(ع) و خاندانش را مدح، و منصور را هجو نمود و به جمع یاران محمد بن عبدالله نفس زکیه پیوست و هزار دیناری را که از منصور گرفته بود، به محمد داد تا در مخالفت با منصور هزینه کند. پس از قتل محمد، به برادر وی ابراهیم در بصره پیوست و پس از قتل او به مدینه رفت و از منصور امان خواست. منصور نیز به عبدالصمد بن علی، والی مدینه نوشت تا او را به قتل برساند. مأموران، عبدالصمد سدیف را در جمع مردم دستگیر کردند. عبدالصمد کوشید تا از منصور برای سدیف امان بگیرد، ولی منصور با تهدید، عبدالصمد را به قتل سدیف وا داشت. گویند که عبدالصمد، سدیف را در مدینه تحت نظر داشت و او را اعدام نکرد، منتها در سالی که منصور به سفر حج رفت، قبل از رسیدن منصور به مدینه، سدیف را کُشت. به نقلی، وی را در جوالی نهادند، طناب پیچ کردند و آن قدر با چوب بر او زدند تا استخوان‌هایش شکست و در حالی که نیمه جان بود در چاه انداختند.[۹] برخی نیز گفته‌اند که او را به نزد منصور بردند و زنده به گور کردند.[۱۰] نام سدیف را در زمره شعرای اهل بیت آورده‌اند.[۱۱] مجموعه ای از اشعار در سی ورقه اثر اوست.[۱۲] زمان فوت او را به اختلاف سال‌های ۱۴۵،[۱۳] ۱۴۶ [۱۴] و ۱۴۷ هـ [۱۵] آورده‌اند.[۱۶]

منابع

  1. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. تاریخ مدینة دمشق ۲۲/۱۰۳.
  2. معالم العلماء ۱۵۱.
  3. تاریخ مدینة دمشق ۲۲/۱۰۳.
  4. الشعر و الشعراء ۲/۶۴۷.
  5. رجال الطوسی ۱۳۷.
  6. تاریخ مدینة دمشق ۲۲/۱۰۳.
  7. طبقات الشعراء (ابن معتز) ۴۲.
  8. طبقات الشعراء (ابن معتز) ۳۷ـ۴۲.
  9. تاریخ مدینة دمشق ۲۲/۱۰۴ و ۱۰۵.
  10. طبقات الشعراء (ابن معتز) ۴۲.
  11. معالم العلماء ۱۵۱
  12. الفهرست (الندیم) ۱۸۴.
  13. اعیان الشیعه ۷/۱۸۸.
  14. الاعلام ۳/۱۴۶.
  15. تاریخ التراث العربی ۲/۳/۲۱۷.
  16. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۳۵۷.