بخل در قرآن
نبخشیدن در جایگاه بخشش
بخل که به صورتهای گوناگونی (بُخْل، بُخُل، بُخُول، بَخْل و بَخَل) قرائت شده[۱] در لغت به معنای منع[۲] و ضدّ کرم[۳] و جود[۴] است. برخی اصل آن را دشوار بودن بخشش[۵] و برخی دیگر آرزوی بخشیده نشدن چیزی به دیگران[۶] دانستهاند. نزد عربها، پرداخت نکردن زیادی مال خود به سائل، بخل نامیده میشود[۷]؛ ولی در مورد معنای بخل در قرآن و فرهنگ اسلامی، اختلاف نظر وجود دارد، هرچند پرداخت نکردن واجب مالی، از مصادیق قطعی آن است.
مشتقات بخل در قرآن کریم ۱۲ بار به کار رفته است؛ ولی در آیات دیگری نیز واژهها و تعبیراتی مانند: شُحّ[۸]، امساک[۹]، قَتْرْ، ضَنّ[۱۰]، هَلْع[۱۱]، بسته بودن دست به گردن[۱۲] و منع خیر[۱۳] به کار رفته که به موضوع بخل اشاره داشته یا با آن در ارتباط است. در روایات نیز از بخل نکوهش شدیدی شده است[۱۴]. پیش از اسلام بخشندگی نزد اعراب بدوی از ارزش والایی برخوردار و از صفات بارز و برجسته آنان و دلیل اصالت، نجابت و شرافت بوده و هرچه مُفرِطتر و چشمگیرتر میبود تحسین بیشتری برمیانگیخت، در عین حال چون شاعران بسیاری در اشعار خود بخل را صفتی مذموم دانسته و خود را از آن تبرئه کردهاند به دست میآید که حتی در همان دوران جاهلیت و در میان اعراب بدوی کسانی که به بخل و حرص بد آوازه بودند فراوان یافت میشدهاند. این امر به ویژه درباره زنان ظهور بیشتری داشت. آنها به سبب موقعیت ویژهای که در اجتماع و خانواده داشتند عموما به بخل و امساک در بذل و بخشش گرایش بیشتری داشتند. از نظر آنان بذل و بخشش بیش از اندازه نه تنها خصلت در خور ستایشی نبود، بلکه رذیلتی درمانناپذیر بود که مردان بدان گرفتار بوده و میبایست آن را سرکوب میکردند. برخی احتمال دادهاند که در اوایل ظهور اسلام در رفتار و کردار ثروتمندان مکه نشانههایی از بخل و لئامت طبع مشاهده میشده؛ زیرا قرآن این دسته از مردم را به سبب چنین رفتاری نکوهش کرده است.[۱۵] بر اساس این دیدگاه در میان بازرگانان ثروتمند مکه رفتاری همانند رفتار زنان عصر جاهلیت رواج یافته بود و مفهومی که مردم قبیلهنشین از مجد و شرف و سخاوت داشتند ارزش خود را از دست داده بود و به جای آن مال و ثروتی که اعراب بادیه مایه ملامت و شرمساری میدانستند یگانه وسیله شکوه و جلال شده بود. بخل نه تنها رذیلت نبود، بلکه نشان استعداد و توانایی مالی و منبع واقعی قدرت و بزرگی در اجتماع محسوب میشد، ازاینرو از برخی آیات قرآن برمیآید که گروهی که توانایی مالی داشتند با وجود اینکه در ظاهر مسلمان بودند در پرداختن زکات * و صدقاتی که بر آنان واجب بود بخل ورزیده، گاه از پرداخت آن خودداری میکردند[۱۶] و آن را نوعی خسارت و غرامت میدانستند.[۱۷] گرچه قرآن کریم بار دیگر ضمن نکوهش شدید بخل، سخاوت را احیا کرد؛ ولی میان سخاوتی که قرآن آن را احیا کرد با بخشندگی اعراب بدوی تفاوتهایی اساسی وجود داشت؛ زیرا اولاً قرآن به رعایت حد اعتدال توصیه و از اسراف * حتی در بخشش منع کرد[۱۸] و ثانیا انگیزه بخشش را ایمان و تقوا و دستیابی به اجر اخروی دانست؛ نه برخورداری از کرامت و شهرت نزد دیگران[۱۹].[۲۰]
گستره بخل
بسیاری از لغت شناسان و مفسران برای بخل، اصطلاحی شرعی قائل شدهاند که محدوده آن تنگتر از معنای لغوی است. آنچه در بیان این اصطلاح و تعیین محدوده مزبور، مشهور شده آن است که بخل پرداخت نکردن واجبات مالی مانند زکات است[۲۱]. بر اساس این تعریف، اگر کسی آنچه را بر وی واجب است ادا کند بخیل نامیده نمیشود[۲۲]. برخی با تعمیم معنای بخل آن را منع آنچه منع آن فایدهای و بذل آن زیانی ندارد دانسته[۲۳] و برخی دیگر با قائل شدن گسترهای اخلاقی و روحی برای بخل آن را دشواری در بخشش دانستهاند[۲۴]. اخلاق پژوهان مشهور اسلامی با انتقاد از تعریفهای بخل نزد دیگران و جامع و مانع ندانستن آنها، خود در تعریف بخل و توضیح رابطه آن با مفاهیم پیرامونش گفتهاند: بخل عبارت است از امساک کردن در جایی که بذل واجب است، چنانکه بذل کردن در جایی که امساک واجب است، تبذیر و اسراف به شمار میآید و بین این دو، صفت پسندیده جود و سخا قرار دارد[۲۵]، بنابراین بخل ضد جود و کرم نیست، بلکه ضد اسراف است که هر دو (بخل و اسراف) از اخلاق رذیله و رعایت حد اعتدال یعنی جود پسندیده است[۲۶]، چنانکه خداوند به رسول اکرم(ص) فرمان میدهد که نه دست خود را به گردن خویش بیاویزد که آن را هیچگاه برای کمک به دیگران نگشاید و نه آن را کاملاً بگشاید که هرچه دارد انفاق کند: ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا﴾[۲۷] و در آیهای دیگر یکی از صفات بندگان خاص الهی را رعایت حد اعتدال در بخشش میداند: ﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى ٱلْأَرْضِ هَوْنًۭا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلْجَـٰهِلُونَ قَالُوا۟ سَلَـٰمًۭا * وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا﴾[۲۸]، به هر روی به نظر میرسد بخل مراتب متعددی دارد که برخی از آن حرام و برخی دیگر گرچه حرام نیست ولی ناپسند است، چنان که برخی ترک ایثار در هنگام نیاز را بخل دانستهاند[۲۹]. در آیاتی از قرآن که بخیلان به شدت نکوهش شده و به آتش دوزخ وعده داده شدهاند، مقصودْ بخلِ حرام است: ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ﴾[۳۰] و نیز ﴿ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا﴾[۳۱] مرتبه بخل در برخی به حدی شدید است که اگر بهرهای از مُلک میداشتند به اندازه ذرهای از آن به مردم نمیدادند: ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌۭ مِّنَ ٱلْمُلْكِ فَإِذًۭا لَّا يُؤْتُونَ ٱلنَّاسَ نَقِيرًا﴾[۳۲] در نگاهی دیگر به گستره بخل در قرآن به متعلقهای گوناگونی به جز مال و ثروت برمیخوریم، گرچه بسیاری از کسانی که در موضوع بخل سخن راندهاند متعلق آن را مال دانستهاند. در همین راستا برخی از مفسران مقصود از آیات ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ﴾[۳۳] و ﴿ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَـٰفِرِينَ عَذَابًۭا مُّهِينًۭا﴾[۳۴] را پنهان داشتن علم خویش به نبوّت پیامبر اسلام(ص) و صفات ایشان که در تورات موجود بود از سوی یهود دانستهاند[۳۵] یا در تفسیر آیه ﴿وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ﴾[۳۶] «ضنین» را به معنای «بخیل» دانسته و گفتهاند: پیامبر اکرم(ص) نسبت به آنچه از غیب میدانست، بخیل نبود که بخشی از آن را ابلاغ نکند یا آن را تغییر داده و به صورت دیگری بیان کند[۳۷]. میتوان گفت به طور کلی آنچه از مصادیق فضل الهی باشد مانند مال، علم و جاه بخل به آن تعلق میگیرد[۳۸].[۳۹]
منابع
پانویس
- ↑ الصحاح، ج ۴، ص۱۶۳۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ القاموس المحیط، ج ۳، ص۱۲۷۷، «بخل».
- ↑ الکلیات، ص۲۴۲؛ التعریفات، ص۶۲؛ موسوعة مصطلاحات مفتاح السعاده، ص۴۶۹.
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص۳۳۲؛ تاج العروس، ج ۱۴، ص۴۵، «بخل».
- ↑ مفردات، ص۱۰۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۱۶۰، «بخل».
- ↑ التبیان، ج ۳، ص۱۹۶؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص۲۲۵، «بخل».
- ↑ جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ المصباح، ج ۱، ص۳۶.
- ↑ ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ﴾ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
- ↑ ﴿قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَةِ رَبِّىٓ إِذًۭا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ ٱلْإِنفَاقِ وَكَانَ ٱلْإِنسَـٰنُ قَتُورًۭا﴾ «بگو: اگر شما گنجینههای بخشایش پروردگارم را میداشتید باز از ترس از دست رفتن دارایی تنگچشمی پیشه میکردید و آدمی تنگچشم است» سوره اسراء، آیه ۱۰۰.
- ↑ ﴿وَمَا هُوَ عَلَى ٱلْغَيْبِ بِضَنِينٍۢ﴾ «و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.
- ↑ ﴿إِنَّ ٱلْإِنسَـٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا﴾ «بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند» سوره معارج، آیه ۱۹.
- ↑ ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا﴾ «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
- ↑ ﴿مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍۢ مُّرِيبٍ﴾ «هر بازدارنده از کار نیک، تجاوزکار دو دل را» سوره ق، آیه ۲۵.
- ↑ الکافی، ج۴، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص۲۹۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص۱۷۳.
- ↑ ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ﴾ «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگچشمی میورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگچشمی کردهاند چون طوقی گردنگیرشان میگردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.
- ↑ ﴿وَمِنْهُم مَّنْ عَـٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنْ ءَاتَىٰنَا مِن فَضْلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ * فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضْلِهِۦ بَخِلُوا۟ بِهِۦ وَتَوَلَّوا۟ وَّهُم مُّعْرِضُونَ﴾ «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود * و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگچشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۶.
- ↑ ﴿وَمِنَ ٱلْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًۭا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ ٱلسَّوْءِ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌۭ﴾ «و برخی از تازیان بیاباننشین آنچه هزینه میکنند غرامت میشمارند و برای شما انتظار پیشامدها را میکشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.
- ↑ ﴿وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا﴾ «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹؛ ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا﴾ «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری میکنند و نه تنگ میگیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
- ↑ مفاهیم اخلاقی، ص۱۵۲، ۱۶۸.
- ↑ جمالی و گرامی، مقاله «بخل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۳۶۷.
- ↑ التبیان، ج۵، ص۲۶۴؛ ج۹، ص۵۶۶؛ مجمعالبیان، ج ۵، ص۹۲؛ المصباح، ج ۱، ص۳۸.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۲۹۵؛ احیاء علومالدین، ج ۳، ص۲۵۹.
- ↑ التعریفات، ص۶۲.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۲۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص۸۳.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج ۳، ص۲۵۹؛ المحجة البیضاء، ج ۶، ص۸۲ - ۸۳؛ جامعالسعادات، ج۲، ص۱۱۰.
- ↑ احیاء علومالدین، ج ۳، ص۲۵۹، جامعالسعادات، ج ۲، ص۱۱۰.
- ↑ «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
- ↑ «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمیدارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند * و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری میکنند و نه تنگ میگیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۳-۶۷.
- ↑ التعریفات، ص۶۲.
- ↑ «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگچشمی میورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگچشمی کردهاند چون طوقی گردنگیرشان میگردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.
- ↑ «همان کسان که تنگچشمی میورزند و مردم را به تنگچشمی وا میدارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان میکنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۳۷.
- ↑ «آیا ایشان را بهرهای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمیدهند» سوره نساء، آیه ۵۳.
- ↑ «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگچشمی میورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگچشمی کردهاند چون طوقی گردنگیرشان میگردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۰.
- ↑ «همان کسان که تنگچشمی میورزند و مردم را به تنگچشمی وا میدارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان میکنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۳۷.
- ↑ جامعالبیان، مج ۳، ج ۳، ص۲۵۳؛ مج ۴، ج ۵، ص۱۲۰؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۷۳ ـ ۸۴، تفسیرالمنار، ج ۴، ص۲۵۸.
- ↑ «و او در (رساندن) وحی، تنگچشمی نمیورزد،» سوره تکویر، آیه ۲۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۱۰۲، ۱۰۴؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۶۷۸؛ المیزان، ج ۲۰، ص۲۱۹.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۴، ص۲۵۸.
- ↑ جمالی و گرامی، مقاله «بخل»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۳۶۸.