حقوق فرزندان بر والدین

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۷ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فرزندان بر والدین حقوق بسیاری دارند که در چهار امر خلاصه می‌شود: الف) امنیت: وجود امنیت در زندگی انسانی نیازی است اساسی و اولی و بدون آن زندگی، رنگ انسانی ندارد؛ ب) رفاهت: رفاه معقول و معتدل و غنای کفافی بهترین زمینه رشد و تعالی است و تلاش برای فراهم کردن این زمینه از تکالیف مسئول خانواده است؛ ج) عدالت: رعایت عدالت نسبت به فرزندان و دوری از هرگونه تبعیض درباره آنان از جمله حقوق مسلم ایشان است؛ د) تربیت: مهم‌ترین حقّ فرزندان بر والدین حق تربیت است.

مقدمه

فرزندان بر والدین حقوق بسیاری دارند که در چهار امر خلاصه می‌شود: امنیت، رفاهت، عدالت و تربیت. پدر و مادر وظیفه دارند که فضای امن و به دور از کشاکش و درگیری و مشاجره، و رفاه لازم را برای فرزندان - در حد توان - فراهم آورند و به عدالت و به دور از تبعیض با آنان رفتار کنند و زمینه تربیت ایشان را مهیا سازند.

امنیت

وجود امنیت در زندگی انسانی ـ به‌طور کلی ـ و در زندگی خانوادگی ـ به‌طور ویژه ـ نیازی است اساسی و اولی، و بدون آن زندگی، رنگ انسانی ندارد، و پیامدهای آسیب‌زای جدی در پی دارد. خداوند در توجه دادن به نیازهای اولیه انسان فرموده است: ﴿الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ[۱].

انسان به خصوص در سال‌های نخستین زندگی نیازمند فضایی امن و روابطی امنیت‌آفرین است تا با اعتماد به نفس و استوار بار آید. امام صادق(ع) فرموده است: «سه چیز است که همه مردمان به آن نیاز دارند، امنیت، عدالت و فراوانی»[۲].[۳]

رفاهت

رفاه معقول و معتدل و غنای کفافی بهترین زمینه رشد و تعالی است و تلاش برای فراهم کردن این زمینه از تکالیف مسئول خانواده است. پیامبر اکرم(ص) در آموزه‌ای والا فرموده است: «بی‌گمان خداوند برای یک خانواده فراوانی را دوست می‌دارد»[۴].

خداوند دوست دارد که مسئول خانواده در جهت رفاهت خانواده تلاش کند و بر اهل خانواده تنگ نگیرد و تا آنجا که می‌تواند برای آنان گشادگی فراهم نماید[۵]. رسول خدا(ص) می‌فرمود: «کسی که خداوند بدو گشایش [در امکانات و دارایی]داده است و او بر خانواده خود سخت می‌گیرد، از ما نیست»[۶].

پیشوایان دین این‌گونه به تبیین جهت‌گیری زندگی پرداخته‌اند و در واقع مسیر حرکت را مشخص نموده‌اند. در منطق دین حق همسر و فرزندان است که در جهت رفاهت آنان تلاش شود و زندگی آنان به خوبی تأمین گردد[۷].

عدالت

رعایت عدالت نسبت به فرزندان و دوری از هرگونه تبعیض درباره آنان از جمله حقوق مسلم ایشان است. تأکیدهای بسیار پیامبر اکرم(ص) دراین‌باره بیانگر اهمیت آن و لزوم پاسداشت آن است. رسول خدا(ص) می‌فرمود: «پروای الهی پیشه کنید و در میان فرزندانتان به عدالت رفتار نمایید، همان‌گونه که دوست دارید به شما نیکی کنند»[۸].

رعایت رفتار صحیح و از سر عدالت تا بدانجا مورد تأکید رسول خدا(ص) بود که می‌فرمود: «بی‌گمان خداوند دوست دارد که میان فرزندان به عدالت رفتار شود حتی در بوسیدن آنان»[۹]. پیامبر اکرم(ص) مکرر این امر را به پیروان خود یاد می‌آورد تا نسبت بدان غفلت نورزند و با رفتار تبعیض‌آمیز تلخ‌کامی در جام جان فرزندان نریزند و زمینه رفتارهای نامناسب را در آنان برنیانگیزند. آن حضرت می‌فرمود: «میان فرزندانتان در بخشش و هدیه به عدالت رفتار کنید همان‌گونه که دوست دارید با شما در نیکی و مهربانی به عدالت رفتار کنند»[۱۰].[۱۱]

تربیت

مهم‌ترین حقّ فرزندان بر والدین حق تربیت است. تربیت عبارت است از رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای اینکه استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود[۱۲]؛ و بی‌گمان تربیت مهم‌ترین امر در زندگی آدمی است. انسان موجودی است با استعدادهای شگفت و گرانقدر و شناخت این استعدادها و فراهم کردن زمینه شکوفایی آنها باارزش‌ترین کارهاست.

در آموزه‌های نبوی تربیت به عنوان یک حق مسلم دیده و مطرح شده است، چنان‌که آن حضرت فرموده است: «حق فرزند بر پدرش این است که نام نیک بر او بگذارد و او را به نیکی تربیت کند»[۱۳]. در منطق نبوی هیچ میراثی گرانقدرتر از تربیت نیک نیست، چنان‌که از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمود: «هیچ پدری چیزی بهتر از تربیت نیک برای فرزندش به ارث نگذاشته است»[۱۴]. با این‌گونه تعابیر جایگاه ویژه تربیت مشخص می‌گردد که هیچ‌چیز مانند آن پایدار نیست و خوشبختی و بدبختی آدمیان بسته به آن است. بنابراین بزرگ‌ترین حق فرزندان تربیت شایسته است و بهترین چیزی که پدر و مادر به فرزندان خود ببخشند همین است، چنان‌که در حدیث نبوی آمده است: «هیچ پدری بخشش و هدیه‌ای برتر از تربیت نیک به فرزندش نبخشیده است»[۱۵].[۱۶]

پرسش مستقیم

  1. حقوق فرزندان بر والدین چیست؟ (پرسش)

منابع

پانویس

  1. «همان که آنان را در گرسنگی خوراک داد و از بیم امان بخشید» سوره قریش، آیه ۴.
  2. «ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ يَحْتَاجُ‏ النَّاسُ‏ طُرّاً إِلَيْهَا الْأَمْنُ وَ الْعَدْلُ وَ الْخِصْبُ»؛ تحف العقول، ص۳۱۹؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۲۳۲.
  3. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص۱۴۱.
  4. «إِنَّ الله تَعَالَى يُحِبُّ أهلَ البَيْتِ الخِصْبِ»؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۸۸.
  5. فیض القدیر، ج۲، ص۳۷۸.
  6. «لَيْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ وَسَّعَ‏ اللَّهُ‏ عَلَيْهِ ثُمَّ قَتَّرَ عَلَى عِيَالِهِ»؛ مسند الشهاب، ج۲، ص۲۰۵؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۵۵؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۶۷؛ مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۵۶؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۱، ص۴۶۸.
  7. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص۱۴۱.
  8. «اتَّقُوا اللَّهَ‏ وَ اعْدِلُوا بَيْنَ‏ أَوْلَادِكُمْ‏ كَمَا تُحِبُّونَ‏ أَنْ يَبُرُّوکُمْ»؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۴؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۵.
  9. «إن الله یحب أن تعدلوا بین أولادکم حتی فی القبل»؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۸۸؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۵.
  10. «اعْدِلُوا بَيْنَ أَوْلَادِكُمْ فِي النُّحْلِ، كَمَا تُحِبُّونَ أَنْ يَعْدِلُوا بَيْنَكُمْ فِي الْبِرِّ وَاللُّطْفِ»؛ صحیح ابن حبان، ج۱۱، ص۵۰۳؛ السنن الکبری، ج۶، ص۱۷۸؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۶۳؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۱۷۳؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۴۴.
  11. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص۱۴۵.
  12. سیری در تربیت اسلامی، ص۲۵.
  13. «حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى‏ وَالِدِهِ‏ أَنْ‏ يُحْسِنَ‏ اسْمَهُ‏ وَ أَدَبَهُ‏»؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۲۳؛ بحارالانوار، ج۷۷، ص۵۸. و قریب به همین: احکام القرآن الجصاص، ج۳، ص۶۲۴؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۴۷؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۴۱۷.
  14. «مَا وَرَّثَ وَالِدٌ ولدًا خَيْرًا مِنْ أَدَبٍ حَسَنٍ»؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۶، ص۲۱۲؛ مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۰۵.
  15. «مَا نَحِلَ وَالِدٌ وَلَدَهُ [نُحْلًا] أَفْضَلَ مِنْ أَدَبٍ حَسَنٍ»؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۱۲، ج۴، ص۷۷؛ منتخب مسند عبد بن حمید، ص۱۴۱؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۵، ص۸۶؛ مسند الشهاب، ج۲، ص۲۵۱؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۶، ص۳۰، ج۶۱، ص۱۸۸؛ تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۵۱؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۳۶۰؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۲۶.
  16. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی ج۴، ص۱۴۷.