ادب
- مدخلهای وابسته به این بحث:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ادب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- ادب به معنای تبدیل حالات بد به حالات خوب و بروز اخلاق پسندیده، از جمله برترین کمالات انسانی است و انسان در صورت کسب آن میتواند سرمنشأ امر خیر و نیک شود. ادب، بهترین خوی انسانی و نشانه تربیت فطری در زمینه وجودی انسان است. از اینرو آدمی اگر مؤدب به ادب الهی شود راه رشد و کمال انسانی را در خود پدید آورده است و در غیر این صورت، کمال انسانی در او بروز نمییابد و از انسانیّت فاصله میگیرد. امام (ع) فرمود: "هیچ میراثی چون ادب نیست"[۱].
- اهمیت موضوع نزد امام (ع) بهقدری است که در مقام دولت اسلامی، هنگامی که وظایف دولت را در ابتدای نامه ۵۳ برمیشمرد، به مسئله تعلیم و تربیت و اصلاح حال مردم اشاره دارد. یعنی دستگاه حکومت وظیفه دارد مقدمات اصلاح مردم را فراهم کند. این امر در دو بُعد صورت میپذیرد: نخست، دولت اسلامی، خود، باید به تمام و کمال آراسته به ادب اخلاقی و برای مردم الگو باشد؛ دوم، زمینه ایجاد دانش و آگاهی را برای مردمان فراهم کند تا در سایه آن همگی بتوانند به فضایل و رفتار نیکو و ادب کمالی آراسته شوند. در فرازی دیگر آنگاه که حق مردم را بر گردن خود بهعنوان رئیس حکومت برمیشمرد، میفرماید: "(موظفم شما را)... تعلیم دهم تا نادان نمانید و ادب آموزم تا بدانید"[۲].
- در منظر امام (ع) ادب نیکو از لوازم خردمندی است و علم و ادب موجب اصلاح عقل میشود. از اینرو یکی از خصوصیات شخص خردمند را محاسبه و بررسی خصلتهای زشت در دین، عقیده، اخلاق و ادب برمیشمارد تا درصدد رفع آنها برآید. در واقع، محصول و نتیجه بهکارگیری خرد، در قالب ادب خودنمایی میکند.
- نتیجه کسب ادب در سیمای آدمی بروز لطافت، نرمی و خوشخویی است. از اینرو شخص مؤدب افزون بر اینکه راه رسیدن به کمالات انسانی را بر خود هموار کرده، در اجتماع نیز فردی عزیز و مورد احترام و از اقبال عمومی برخوردار است[۳].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۵۱
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۴
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 96.