اطاعت اولی الامر در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

گروهی دیگر که در قرآن به اطاعت از آنان امر شده، اولی‌الامر هستند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۱] مفسّران عامه اولی‌الامر را بر مصادیق گوناگونی مانند اصحاب‌ پیامبر، خلفای راشدین، اهل علم و فقه، فرماندهان جنگی، والیان و حاکمان و اهل حل‌و‌عقد تطبیق کرده‌اند[۲]؛ امّا بیشتر مفسران شیعه، بر‌اساس مطلق و بی‌قید و شرط بودن امر به اطاعت از اولی‌الامر، لزوم عصمت اولی‌الامر را استفاده کرده و آن را بر امامان دوازده‌گانه(ع) تطبیق داده‌اند. این مطلب در روایات فراوان منقول از اهل بیت(ع) نیز تأکید شده است، چون وجوب اطاعت مطلق مانند اطاعت از خدا و رسول در صورتی پذیرفتنی است که فرد از خطا مصون باشد و هرگز به‌کار خطا و زشت فرمان ندهد و چنین ویژگی را در امیران یا عالمان نمی‌توان یافت، بنابراین، اولی‌الامر به امامان دوازده‌گانه اختصاص خواهد داشت [۳]. البته کسانی هم که اولی‌الامر را خصوص معصوم نمی‌دانند، بر این معنا تأکید می‌ورزند که اطاعت از امیران و رهبران سیاسی جامعه اطاعت مطلق نیست، بلکه تا زمانی است که فرمانروایی آنها بر اساس مصالح عمومی اجتماعی بوده و عصیان و تخطّی از اوامر الهی نباشد[۴] در روایات‌ نیز نقل شده که اطاعت، در معروف است و در فرمان به‌ معصیت روا نیست[۵] از امیرمؤمنان(ع) نقل شده است که امام حق باید بر اساس عدل حکمرانی کند و امانتدار باشد و در این صورت است که مردم باید از او فرمانبرداری کنند[۶]، پس نظام سیاسی حاکم بر جامعه در صورتی مشروعیت دارد و می‌تواند الزام سیاسی کند که در مقام اجرا و تنفیذ حکمِ نازل شده از سوی خداوند باشد و طبق قوانین شرعی حکم کند و چنانچه التزام سیاسی جامعه از نظام، موجب معصیت الهی باشد باید ترک گردد[۷]"کسی که از مخلوق در معصیت الهی پیروی کند، دین ندارد"[۸][۹].

  1. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
  2. جامع‌البیان، مج۴، ج۵، ص۲۰۴ـ۲۰۸؛ التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۴‌ـ‌۱۴۵.
  3. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۴۹۷‌ـ‌۵۰۵؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۸‌ـ‌۳۹۸، ۴۰۸‌ـ‌۴۱۲.
  4. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۲۰۸.
  5. صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۱۳۴؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶.
  6. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۳؛ التحریر والتنویر، ج‌۵، ص‌۹۶.
  7. تفسیرالمنار، ج۵، ص۲۷۶‌ـ‌۲۷۷؛ ج‌۸، ص‌۳۰۸.
  8. " لَا دِينَ‏ لِمَنْ‏ دَانَ‏ بِطَاعَةِ الْمَخْلُوقِ‏ فِي‏ مَعْصِيَةِ الْخَالِق‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ بحارالانوار، ج‌۷۰، ص‌۳۹۲.
  9. جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی ، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۵۲۷ - ۵۳۵.