بلال بن رباح حبشی در تاریخ اسلامی
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث بلال بن رباح حبشی است. "بلال بن رباح حبشی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بلال بن رباح حبشی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
نسب
- بلال بن رباح حبشی، از صحابه رسول خدا(ص)، مؤذن آن حضرت[۱] و نیز مدتی غلام ابوبکر بوده است. کنیه معروف او ابوعبدالله است[۲] و از دیگر کنیههای وی میتوان به عبدالکریم و اباعبدالرحمان، ابا عمر اشاره کرد[۳]. پدر او از اسیران حبشه بود و مادرش حمامه نام داشت[۴]. وی در "سراة"[۵] متولد شد و برده یکی از خاندان بنیجمح بود[۶][۷].
- از اینکه بلال در چه سالی متولد شده است، اطلاع دقیقی در دست نیست. با توجه به سخن "شعیب بن طلحه" که خود از فرزندزادگان ابوبکر است و بلال را همسن او دانسته[۸]، میتوان با توجه به زمان درگذشت ابوبکر (سیزده هجری، در ۶۳ سالگی) حدس زد که بلال در حدود سال ۳۷ پیش از بعثت به دنیا آمده است[۹].
- واقدیه در وصف ظاهر بلال مینویسد: "او به شدت سیهچرده و کشیده قامت و نزار و خمیده پشت بود و گونههای استخوانی داشت. موهای انبوهی داشت که سپید شده بودند و رنگ آنها را با خضاب تغییر میداد"[۱۰][۱۱].
بلال مؤذن
- بلال، از نخستین کسانی بود که به پیامبر(ص)ایمان آورد[۱۲]. او نخستین اذانگوی فرستاده خدا(ص) بود[۱۳]. پس از اذان گفتن بر در خانه رسول خدا(ص) میایستاد و میگفت: "ای فرستاده خدا، نماز «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ»[۱۴]. واقدی میگوید: "همین که پیامبر(ص) از حجره بیرون میآمد و بلال، او را میدید، شروع به اقامه گفتن میکرد"[۱۵].
- در منابع آمده است که پیامبر(ص) سه مؤذن داشت: بلال، ابومحذوره و عمرو بن اممکتوم. هرگاه بلال نبود، ابومحذوره اذان میگفت، و هرگاه آن دو نبودند، عمرو بن اممکتوم اذان میگفت"[۱۶].
- بلال، نمیتوانست "شین" را تلفظ کند و به جای آن میگفت "سین". منافقان، به پیامبر(ص) اعتراض کردند که چرا بلال را مؤذن خود قرار دادهای. رسول خدا(ص) فرمود که "سین" بلال، نزد خدا "شین" شمرده میشود. او به جای "اشهد" میگوید: "اسهد"؛ ولی نزد خدا پذیرفته خواهد بود[۱۷].
- بلال، به دستور رسول اکرم(ص) در کعبه یا بالای آن اذان گفت، و ابوسفیان بن حرب، عتاب بن اسید و حارث بن هشام پای دیوار آن ایستاده بودند. عتاب گفت: "خدا پدرم را دوست میداشت که مرد و زنده نماند تا این صدا را بشنود و ناراحت شود". حارث بن هشام گفت: "به خدا قسم! اگر حقانیت او بر من مسلم شود، به او ایمان میآورم". ابوسفیان گفت: "من که چیزی نمیگویم؛ چون اگر سخنی بگویم، همین سنگریزهها به او خبر خواهند داد". پس رسول خدا(ص) از کنار ایشان گذشت و گفت: "از آنچه گفتهاید خبر یافتم" و سپس گفتار آنان را باز گفت. حارث و عتاب گفتند: "شهادت میدهیم که تو پیامبر خدایی؛ چون کسی با ما نبود که از آنچه گفته بودیم به تو خبر دهد"[۱۸][۱۹].
آزار و شکنجه بلال
- بلال در مکه به علت مسلمان شدنش شکنجه میشد. ارباب او، امیه بن خلف، وی را شکنجه میداد تا از اسلام برگردد. او را به پشت روی ریگهای داغ میانداخت و دستور میداد سنگی بزرگ روی سینهاش بگذارند و به بلال میگفت: "همین طور میمانی تا از دین محمد برگردی"؛ اما بلال در آن حال "احد، احد" میگفت[۲۰]. بلال در راه خداوند هرگونه خواری و زبونی را تحمل میکرد. بر گردنش ریسمان میبستند و به بچهها دستور میدادند او را میان درههای مکه بگردانند و بلال همچنان احد احد میگفت[۲۱].
- روزی ورقة بن نوفل (عموی خدیجه)، بلال را در حال شکنجه مشاهده کرد. بلال، در حالی که شکنجه میشد، احد احد میگفت. ورقة بن نوفل نیز گفت: "احد احد. به خدا ای بلال! خدا یکی است". آنگاه به امیه بن خلف و سایر افراد قبیله بنیجمح که بلال را شکنجه میدادند رو کرد و گفت: "به خدا سوگند! اگر او را بدین حال بکشید، قبرش را زیارتگاهی مقدس قرار خواهم داد که بدان تبرک جویند"[۲۲].
- مفسران میگویند: آیه ۴۱ سوره نحل ﴿وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ﴾[۲۳] درباره جمعی از یاران پیامبر، از جمله بلال، صهیب، خباب، عامر و جندل بن صهیب نازل شد، که مشرکان در مکه، آنان را شکنجه کردند و خدا در مدینه به نیکویی جایشان داد[۲۴][۲۵].
آزادی بلال
- چون ابوبکر، بلال را در حال شکنجه دید، به امیه گفت: "آیا از خدا نمیترسی که با این بیچاره چنین میکنی؟ من غلامی سیاه دارم که بر دین توست. او از بلال چابکتر است، و من او را با بلال معاوضه میکنم". امیه پذیرفت، و ابوبکر، غلام خود را به او داد و بلال را گرفت[۲۶][۲۷].
[۲۸].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۵۵: عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۸۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۸؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۸؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۵۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ سراة در عربستان عبارت است از منطقه کوهستانی واقع در جنوب طائف تا نزدیک آبها در جنوب عربستان سعودی. محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیره فی السنة و السیره، ص۱۳۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۵۶.
- ↑ محسنبیگی، فاطمه، بلال بن رباح حبشی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۹۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۷۱.
- ↑ محسنبیگی، فاطمه، بلال بن رباح حبشی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۹۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۷۱؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۵.
- ↑ محسنبیگی، فاطمه، بلال بن رباح حبشی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۹۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ص۱۸۴؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۷۸؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۴۱۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۳۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۳ و عبدالرحمن سهیلی، ج۷، ص۷۶.
- ↑ محسنبیگی، فاطمه، بلال بن رباح حبشی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۹۲-۱۹۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۵؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۵۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی المعرفة الصحابه، ج۱، ص۲۴۳ و ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۶ ص۴۷۶.
- ↑ و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا میدهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگتر است اگر میدانستند؛ سوره نحل، آیه:۴۱.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۶۰۷؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج۳، ص۲۲۷.
- ↑ محسنبیگی، فاطمه، بلال بن رباح حبشی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۹۳-۱۹۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ محسنبیگی، فاطمه، بلال بن رباح حبشی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۹۴.
- ↑ محسنبیگی، فاطمه، بلال بن رباح حبشی، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۹۰.