اثبات ضرورت وجود امام
مقدمه
برای اثبات عقلی ضرورت امامت و جانشینی رسول خدا(ص) به وجوهی میتوان استناد کرد[۱] از جمله:
استمرار شئون پیامبر(ص)
شئون و مسؤولیتهای پیامبر به غیر از دریافت و تلقی وحی- که عبارتند از تعلیم و تببین معارف و احکام و تربیت و تزکیه و زعامت و تصدی امور اجتماعی و هدایت امت اسلامی- همگی از اموری است که پس از پیامبر اکرم(ص) ادامه دارد و تمام شدنی نیست. با توجه به خاتمیت پیامبر اسلام(ص) و نبود پیامبری برای هدایت انسان و عهده دار شدن شئون مربوط، تنها راه استمرار این حرکت، نظام امامت و جانشینی برای پیامبر اکرم(ص) است. بنابراین لازم است منصبی به عنوان جانشینی آن حضرت برای استمرار انجام وظائف باشد و نبود ساز و کاری برای استمرار شئون پیامبر اکرم(ص) از مصادیق روشن نقض غرض و خلاف حکمت محسوب میشود[۲].
وجوب مقدمی
یکی از وجوه استدلال بر ضرورت امام اثبات ضرورت وجوب از بابمقدمه واجب است. به این بیان که خداوند ما را مکلف به واجباتی مانند جهاد و اجرای حدود و قصاص و عبادتهای جمعی مانند نماز جمعه و عید کرده است و تحقق این امور بدون وجود زعیم و پیشوایی با کفایت و شایسته ممکن نیست[۳]. علامه حلی در کتاب الفین برای اثبات وجوب امامت وبه وجوب مقدمی نیز استناد کرده است به این بیان که در جامعه اسلامی امور مهمی متوقف بر وجود امام است مانند ایجاد هماهنگی در جنگ و جهاد، اجرای حدود، تصدی امر قضاوت و عبادات اجتماعی مثل نمازعید و جمعه و ایجاد نظم اجتماعی. از سوی دیگر میدانیم مسلما شارع راضی به تعطیل این امور نیست و همه آنها متوقف بر وجود امام است. بنابراین وجود امام برای جامعه اسلامی لازم ضروری است[۴]
جلب مصلحت و دفع ضرر
دلیل دیگری که ضرورت وجود امام را ثابت میکند جلب مصلحت و دفع ضرر است زیرا اگر مردم امام و پیشوایی مقتدر و دارای نفوذ کلمه نداشته باشند در زندگی روزمره دچار اختلال و هرج و مرج میشوند و هیچ ضرری مهمتر از هرج ومرج ناشی از بی نظمی اجتماعی نیست بنابراین هیچ مصلحتی بالاتر و با اهمیتتر از نصب امام نیست[۵][۶].
- ↑ ر.ک: شرح مواقف، ج ۸، ص ۴۳۵ و پیام قرآن، ج ۱۰، ص ۱۷ و امامت در بینش اسلامی، ص ۵۶.
- ↑ استمرار هر یک از شئون پیامبر در امر رسالت به صورت جداگانه میتواند مبنای استدلال بر ضرورت امامت باشد.
- ↑ ر.ک: شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۴۶.
- ↑ الألفین، ص ۱۷ و ۳۴۶.
- ↑ ر.ک: تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ص ۴۰۶ و شرح قوشجی بر تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۵.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۵۹-۶۳