نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۲۵ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
کفر ر لغت یعنی پوشش و پوشاندن به همین دلیل شب را به خاطر اینکه همه چیز در آن زمان پوشیده و پنهان است و همچنین کشاورزی که بر زمین بذر میپاشد و بذرها را در آن پنهان میسازد (کافر) و به برگهایی که میوههای درخت را میپوشانند، (کافور) میگویند[۱]. به ناسپاسی نسبت به نعمتهای خداوند نیز چون نوعی پوشاندن و بیتوجهی نسبت به آنهاست، کفرنعمت یا کفران نعمت گفته میشود. کفارۀ گناه هم از آن جهت گفته میشود که آثار و پیامدها یا عقوبتگناه را از بین میبرد[۲].
البته قرآن کریم کلمۀ کفر را به معنی بسیار متفاوت از معنی جامع هم به کار برده است در واقع معنای که نه تنها مذموم نیست بلکه عظمت ویژه ای هم دارد مثل این آیه﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى﴾[۸] در اینجا کفر به معنای رد طاغوت و ایمان به خداست. از آیه چنین استفاده میشود که مؤمن باید به باطلکفر بورزد و به حقایمان بیاورد[۹].
در مورد اول یعنی "کفرجحود" دلایل عقلی و نقلی وجود دارد که چنین شخصی مستحق عذاب است[۱۱]، اما در مورد کفر به معنی دوم باید گفت، اگر شخص کافرجاهل، نسبت به جهلش مقصر نباشد مورد عفو و بخششخداوند قرار میگیرد[۱۲].
نمی توان ملتزم شد هرکسی که مسلمان نیست الزاما کافر است، بلکه باتوجه به معنی کلمۀ کفر در نگاه کلامیون و همچنین در اصطلاح قرآن، کفر، یعنی انکار و پوشانیدن و کافر بر کسانی اطلاق میشود که در مقابل فرستادگان حق و آورندگان دین خدا، جبهه گرفته و از روی عناد حق را بپوشانند، چنانکه این آیۀ ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ﴾[۱۳] صراحت در همین معنی دارد. همچنین در روایتی، امام باقر(ع) در تأیید همین مطلب فرمودند: «وقتی انسان در مقابل حقیقتی قرار میگیرد و تشخیص میدهد حقیقت است و تسلیم میگردد، این علامت ایمان است؛ اما وقتی که انسان در مقابل حقیقتی قرار میگیرد و با وجود اینکه حقیقت بودن آن را تشخیص میدهد؛ عناد میورزد این حالت یعنی روحکفر در آن متجلی شده است»[۱۴] با این شرایط میتوان نتیجه گرفت هر غیر مسلمانی نمیتواند کافر باشد بلکه باید شرایط کافر بودن که همان تشخیص حق و ایستادگی با عناد در مقابل آن است در او دیده شود[۱۵].
تسلیم شدن به سه نوع تقسیم میشود: تسلیم زبانی؛ تسلیمفکری و تسلیم شدن قلبی. تسلیمی که در روایات به آن اشاره شده و آن را حقیقتایمان میدانند، تسلیم قلبی فرد مسلمان است، تسلیمی که سراسر وجود انسان را فراگرفته و هیچگونه جحود و عنادی در آن وجود ندارد. ممکن است کسی در مقابل یک جریان فکری، حتی از لحاظ عقلی و منطقی تسلیم باشد؛ ولی قلبا به آن معتقد نباشد. در بسیاری از موارد، شخص از روی تعصب، لجاجت یا به خاطر منافع شخصی زیر بار حقیقت نمیرود؛ در چنیین مواردی ممکن است فکر و عقل و اندیشه شخص تسلیم باشد، اما روحش طاغی و غیر تسلیم است؛ بنابراین چنین شخصی فاقد ایمان کامل است؛ زیرا در برابر حقیقتالهی غیر تسلیم است[۱۷].
بنابراین کفر یعنی پردهکشی روی حقیقت از طرف کسانی که عمداً و از روی عناد آن را میپوشانند و نقطه مقابل کفرایمان است که در تعریف آن آمده است: تسلیم قلبی مؤمن به حقیقت را ایمان میگویند[۱۸].