حق در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حق است. "حق" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
  • حق: راست، درست، بجا و هدف دار؛ در برابر باطل[۱].

واژه‌شناسی لغوی

  • حق، مصدر ثلاثی مجرد از ریشه "ح - ق - ق" به معنای استواری، استحکام، مطابقت و موافقت با واقع است [۲] وجوب و ثبات[۳]، درستی[۴]، شایستگی و سزاواری[۵]، چیرگی[۶]، عدالت[۷]، از دیگر معانی حق‌اند. بیشتر فرهنگ‌های واژگانی در تبیین معنای حق، از تضاد و تقابل مفهوم حق با باطل یاری جسته‌اند[۸] باطل به معنای تلف شدن و نابودی، ناواقعی بودن[۹]، ناپایایی و عدم ثبات[۱۰]، بی‌ارزش و بی‌ثمر بودن [۱۱] است. کاربرد این واژه تقریباً در همه لهجه‌های بخش غربی زبان سامی، مانند عبری، آرامی، مندایی و سریانی، در معانی مشابه مشاهده شده است[۱۲] در تعریف اصطلاحی، هر سخن، اعتقاد، دین و مذهبی را حق نامند که مطابق واقع باشد[۱۳][۱۴]
  • کلمۀ حق در قرآن معانی متعددی دارد و ۲۴۷ بار در قرآن کریم به صورت "حق"، "الحق" و مشتقات آن حقاً و حقه و... در آیات مختلف آمده است.
  • مصادیق حق[۱۵] در قرآن عبارتند از:
  • ذات و صفات الهی﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ[۱۶].
  • فعل الهی بر اساس حکمت است﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۱۷].
  • قول الهی و گفتار و کلمات پروردگار﴿كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۱۸].
  • قرآن﴿وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ * أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[۱۹].
  • قصص قرآنی﴿إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۲۰].
  • دین اسلام﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ[۲۱].
  • اعتقاد توحیدی به عنوان حق﴿وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۲۲] و...[۲۳].
  • در بیشتر موارد، "حق" در قرآن صراحتاً در معنای حقوقی نیامده است. در حدود چهل بار در قرآن کریم کلمۀ "حق" به گونه‌ای به کار رفته که مفهوم حقوقی دارد. در بیشتر این موارد کلمۀ مذکور به یکی از این دو صورت استعمال شده است:
  • ۱. به عنوان صفتی برای فعل انسان مکلف به کار رفته است مثل: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ[۲۴] در این آیه عمل یهودیان - کشتن پیامبران - به صفت "ناحق" وصف شده است. در بیشتر موارد، زمانی کار کسی با صفت "به ناحق، ناشایست و نامشروع" وصف می‌کنند که فاعل آن، صاحب حق - به مفهوم حقوقی - نباشد مثلاً اگر کسی حق کشتن دیگری را داشته باشد و این حق خود را اعمال کند و او را بکشد، می‌توان گفت عمل او "به حق" بوده است، بر خلاف کسی که شخصی را بکشد که حق کشتن او را ندارد در چنین صورتی عمل او "ناحق" قلمداد می‌گردد.
  • پس اگرچه "حق داشتن" و "به حق بودن" دو مفهوم متغایرند، اولی به انسان‌ها نسبت داده می‌شود و دومی به افعال و اعمال آنان، لکن در بیشتر موارد هر دو مفهوم بر هم منطبق می‌شوند و دربارۀ شخصی که کاری می‌کند و حق انجام دادن آن را دارد به کار می‌رود.
  • تفاوت دیگر این دو مفهوم، "در مقام ثبوت و اثبات[۲۵] است؛ یعنی در مباحث علمی میان اندیشمندان گاهی سخن از ثبوت حق است که از آن مفهوم "حق بودن" اراده می‌شود و گاهی اثبات حق که نزد آنان به معنای "حق داشتن" است"[۲۶].
  • ۲. گاهی هم کلمۀ "حق" در قرآن به همان معنای حقوقی‌اش استعمال شده است مانند: ﴿فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ[۲۷] می‌بینیم که در این آیه وامدار به عنوان کسی که حق بر عهدۀ اوست ﴿الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ نام برده شده است و...
  • در دو آیه دیگر نیز حق در مورد تکلیف استعمال شده است: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ[۲۸] و ﴿لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ[۲۹]، در این آیات اگرچه تکالیفی برای متقین و محسنین معین و حقوق ثابت شده است اما تعبیر ﴿حَقًّا به کار رفته است، البته حقی بر آنان و این خود مؤید آن است که هر جا حقی برای کسی هست حقی (تکلیفی) بر کسی دیگر نیز وجود دارد[۳۰].
  • بنابراین حق در امور تکوینی و به معنای فلسفی آن مورد نظر ما نیست، بلکه منظور ما، حق در امور تشریعی (اعتباری) است مثل حق حیات یا حقوق بشر که در امور اجتماعی و روابط بین انسان‌ها کاربرد دارد و در مورد حقوق اهل بیت یعنی همان قدرت و امتیازی که قانون الهی برای ایشان قرار داده است که بر خلاف سایر حقوق مصطلح، قابل اسقاط یا نقل و انتقال نیست و همیشه این نوع حق ملازم با تکلیف است[۳۱].

حق در قرآن

  • این کلمه با مشتقاتش در قرآن بیش از ۲۸۰ بار به کار رفته‌اند. بیشترین تقابل معنایی حق در قرآن، با باطل است که گاه به صراحت در آیه دیده می‌شود ﴿وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ[۳۲]؛ ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ[۳۳]؛ ﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا [۳۴] و گاه در تقابل با مصادیق باطل مانند ضلال﴿فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ[۳۵]، ظلم ﴿وَأَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ[۳۶]، لعب ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ[۳۷]، اساطیر الاولین ﴿وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتْ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ[۳۸] و سحر﴿فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ[۳۹] در موارد فراوانی نیز به معنای راستی به کار رفته است که در برابر کذب و باطل قرار می‌گیرد ﴿نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ [۴۰][۴۱]، ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [۴۲][۴۳]؛ ﴿وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلاً[۴۴][۴۵]، ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً[۴۶][۴۷]؛ ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[۴۸][۴۹] این واژه از اسماء و صفات الهی نیز به شمار می‌رود که در این اعتبار، خدا، حقیقتی عین ثبوت است و ثبوتش با بطلان آمیخته نیست؛ از هر نظر ثابت و به هر روی موجود است: ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ[۵۰][۵۱][۵۲].

گستره معنایی حق

  • از مفاهیم بنیادین قرآنی که در نمایاندن تصویری کامل از جهان هستی و درک جایگاه انسان در آن و آغاز و فرجام او یاری می‌دهد، مفهومی است که در پیکره واژه حق پدیدار می‌گردد. قرآن از این واژه و با تبیین مفاهیم متضاد و مصداق‌یابی آنها در پی آن است تا نگاه مخاطب را از امور مادی و ناپایا به مصادیق واقعی و پایدار حق جلب کند. جهان هستی در منطق قرآن، به حق و باطل قسمت می‌شود و در پس حق، جز باطل چیزی قرار ندارد﴿فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ[۵۳][۵۴].
  • یادکردهای حق در قرآن را از لحاظ معناشناسی افزون بر حوزه معنایی وجود شناختی که از موضوع این مقاله خارج است در ۳ حوزه معنایی دیگر می‌توان طبقه‌بندی کرد که حق در همه آنها از جهات متفاوتی در برابر باطل است:

حوزه معنایی معرفت‌شناختی

  • در این حوزه معنایی، مطابقت با امر خارجی "صدق" در نظر است که مقابل آن باطل "کذب" قرار دارد. این معنا شامل هر سخن، خبر یا اعتقادی از جانب خدا است که مصادیق فراوانی از جمله اسلام، قرآن، وحی، قصص و تمثیلات قرآنی، مرگ، رستاخیز و... دارد. حق در معنای معرفت‌شناختی است که ابلاغ می‌شود: ﴿قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ[۵۵] حق در این آیه قرآن و اسلام است[۵۶] که برخی از آن روی می‌گردانند: ﴿أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ [۵۷][۵۸]؛ ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ [۵۹][۶۰] و از میان عواملی که سبب رویگردانی از حق می‌شوند می‌توان حسد ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۶۱]، پیروی از هوای نفس ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ[۶۲]، پیروی از ظن را برشمرد﴿وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا [۶۳]. گرچه بزهکاران خوش نمی‌دارند، خدا حق را ثابت و باطل را نابود می‌گرداند﴿لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ[۶۴] حق در این حوزه معنایی، فراوان در قرآن به کار رفته است که به مهم‌ترین آنها یاد می‌شوند[۶۵]:
  1. قرآن: قرآن نزول خود را یکی از حقایق راستین در مقابل تکذیب کافران می‌شناساند﴿وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا [۶۶][۶۷] قرآن حق است، چون لغو و کذبی در آن نیست و زیادت و نقصانی بر نتافته است[۶۸][۶۹].
  2. قصه‌ها و تمثیلات قرآنی: ﴿وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ [۷۰] تعبیر حق، بدین معناست که قصص پیامبران و حکمت‌ها و اندرزهای این سوره همگی حقیقت و ثابت‌اند[۷۱]؛ یا به دلیل وجود برهان‌هایی است که بر توحید و عدل و نبوت دلالت می‌کنند [۷۲]؛ یا بر پایه نظری، بر اثر کامل‌تر بودن این براهین در این سوره، از آن به حق نام برده شده است[۷۳] این‌گونه خطاب برای بیان تأکید[۷۴] یا تشریف است[۷۵] و ویژگی حقانیت در این سوره‌ها، به آن اختصاصی ندارد و هرچه در آن و دیگر سوره‌ها آمده‌اند، همگی حق‌اند[۷۶]. به درستی و راستیِ برخی از داستان‌های قرآنی نیز به شکلی مشخص تصریح شده است؛ مانند داستان زندگی حضرت عیسی(ع)[۷۷] و آفرینش او بدون پدر، که می‌نمایاند ادعای نصارا درباره الوهیت او و ادعای یهودیان درباره نامشروع بودن وی باطل و کذب‌اند[۷۸]﴿إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ [۷۹] داستان فرزندان حضرت آدم(ع) نیز از مصادیق حق به شمار رفته است ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[۸۰] و مفسران آن را به معنای صادق بودن این داستان بیان کرده‌اند[۸۱]؛ همچنین مَثَل‌های ذکر شده در قرآن حق خوانده شده‌اند: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ[۸۲] به حقیقت و راست بودن داستان معجزه حضرت موسی(ع) نیز تأکید شده است ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ [۸۳]، ﴿فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ [۸۴]. تعبیر ﴿فَوَقَعَ الْحَقُّ بر پایه نقل بسیاری از مفسران، به معنی آشکار شدن تفاوت معجزه از سحر و حق از باطل است[۸۵] برخی این تعبیر را استعاره کنایی از چیزی دانسته‌اند که در هوا آویزان است و تا استقرار بیابد، از حقانیت آن اطمینان به دست می‌آید[۸۶][۸۷].
  3. رسالت پیامبر(ص): قرآن کریم بعثت حضرت محمد(ص) را حقیقت می‌خواند: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ[۸۸] و خدا به راستی او را برانگیخته است تا به پیروان ایشان مژده دهد و به کسی که حضرت را انکار کند و از دین او گمراه شود بیم دهد[۸۹] برخی مفسران، حق را در این آیه به معنای قرآن یا شرع دانسته‌اند که به سبب راستی و حقانیت، چنین نامی گرفته‌اند[۹۰] حق در برخی آیات مشابه دیگر، به دیدۀ برخی از مفسران شیعه، به ولایت[۹۱] و امیرمؤمنان(ع)[۹۲] نیز تطبیق شده است ﴿أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ [۹۳]. طبق آیات قرآن، پیامبر(ص) نه تنها در بیان رسالت، خود، بر حق و صادق بود و دینی راستین و بر حق آورد ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۹۴]، بلکه رؤیاهای آن حضرت نیز راستین و بر حق است ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا [۹۵] این آیه به خواب رسول خدا(ص) در مورد ورود به مسجدالحرام اشاره دارد و مفسران، ذیل آن گفته‌اند که خواب‌های پیامبران حق‌اند[۹۶] و از گونه خواب‌های پریشان نیستند[۹۷] و همراه حکمت و هدف صحیح‌اند[۹۸] در رؤیای حضرت یوسف(ع) نیز حق به معنای صدق[۹۹] و مطابقت با واقع است[۱۰۰]﴿وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ يَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ[۱۰۱][۱۰۲].
  4. مرگ: ﴿وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ [۱۰۳] ماضی بودن فعل[۱۰۴] و مقید شدن مرگ به حق، نشان است که مرگ از قضاهای حتمی است[۱۰۵]؛ البته بر پایه قولی دیگر، آیه به معنای روشن شدن حق برای انسان در زمان مرگ و درستی گزارش‌های پیامبران درباره رستاخیز و بشارت‌ها و انذارهای ایشان است[۱۰۶][۱۰۷].
  5. روز قیامت: ﴿ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا[۱۰۸] مفسران، حق بودن رستاخیز را در این آیه، امری می‌دانند که بی‌شک و بر خلاف باور مشرکان، رخ می‌دهد[۱۰۹]، از این رو از قیامت به ﴿الْحَاقَّةُ [۱۱۰]. تعبیر شده است ، زیرا هیچ شکی در حقانیت و ثبوت و وقوع آن راه ندارد[۱۱۱]؛ البته براساس قولی دیگر، ﴿الْيَوْمُ الْحَقُّ [۱۱۲] به معنای روزی است که در آن حقوق مظلومان از ستمگران ستانده و حقایق امور آشکار شده و به تمام معنا حق است[۱۱۳] به حقانیت برخی از ویژگی‌ها و رخدادهای روز قیامت نیز تأکید شده است ﴿يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ [۱۱۴] آواز سهمناک رستاخیز در این آیه حق نامیده شده است[۱۱۵]؛ بدین معنا که وجودش حق[۱۱۶] و انکارناپذیر است[۱۱۷] قید «بالحق» باطل بودن نظر مشرکان درباره قیامت را نشان می‌دهد.[۱۱۸] از ستیزه‌گری دوزخیان با یکدیگر در آخرت، با تعبیر حق یاد شده است که نشان می‌دهد حقیقت است و رخ می‌دهد[۱۱۹] ﴿إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ[۱۲۰][۱۲۱].

حوزه معنایی حقوق قراردادی

  • حق در این معنا، مقابل باطلِ فقهی است و شامل حوزه حقوق قراردادی یا نهادی می‌شود، پس حق امری شرعی و صحیح در مقابل ناحق و باطل است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ [۱۲۲] احکام فقهی و حقوقی و سفارش‌های عبادی در قرآن، در این بخش قرار می‌گیرند. رعایت حق در تلاوت قرآن ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ [۱۲۳] و تقوای الهی ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ[۱۲۴] به معنای تلاوت درست و بایسته قرآن و پرهیزکاری کامل است[۱۲۵].
  • در مواردی تکالیف شرعی الهی، حقی ثابت و لازم بر عهده بندگان شمرده شده‌اند که نگاشتن وصیّت از این دست است: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ[۱۲۶] وصیت - در صورت باقی ماندن اموال - حقی واجب و لازم برای اهل تقواست.[۱۲۷] حق، در معنای بایسته‌ای شرعی و حقوقی که از معنای وجوب و ثبوت برگرفته شده، در آیات بسیاری به کار رفته است. استحباب اعطای هدیه‌ای در خور به زنان مطلقه ﴿وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ [۱۲۸]، لزوم انفاق به خویشاوندان، مستمندان و در راه ماندگان ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا[۱۲۹] از دیگر یادکردهای حقوقی حق‌اند؛ همچنین نامیدن مدیون به کسی که بر عهده او حقی است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُواْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۱۳۰] در این حوزه معنایی قرار می‌گیرد[۱۳۱].

حوزه معنایی حقوق تکوینی

  • حق گاهی به معنای رعایت هر چیز لازم و واجب و قرار دادن و ساماندهی هر چیزی به شکل درست و در جای صحیح به کار می‌رود و در این حوزه، مرادف عدل است که با حکمت نزدیکی معنایی دارد[۱۳۲] و در مقابل باطل به معنای ظلم یا کار بیهوده قرار می‌گیرد. خدا در آیات بسیاری از آفرینش آسمان و زمین و موجودات، با تعبیر حق یاد می‌کند ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ[۱۳۳] و این کار را بیهوده نمی‌داند ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاعِبِينَ[۱۳۴] نیز به پیامبر(ص) می‌فرماید که نشانه‌های الهی را که در عدل و حکمت پیچیده‌اند، بر تو می‌نمایانیم: ﴿تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ[۱۳۵][۱۳۶].
  • میزان روز قیامت نیز حق خوانده شده است که مفسران آن را به معنای عدل دانسته‌اند[۱۳۷] ﴿وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۳۸]. قرآن در این آیه، حق به معنای عدالت را معیار سنجش اعمال در قیامت می‌داند[۱۳۹][۱۴۰].

منابع

پانویس

  1. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  2. مفردات، ج ۱، ص ۲۴۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴-۳۷۵؛ التحقیق، ج ۲، ص ۲۶۲، «حق».
  3. العین، ج ۳، ص ۶؛ تهذیب اللغه، ج ۳، ص ۳۷۴، «حق».
  4. مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۱۵، «حق».
  5. العین، ج ۳، ص ۶-۷.
  6. المصباح، ص ۱۴۳-۱۴۴، «حق»؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹، «حقق».
  7. تاج العروس، ج ۱۳، ص ۸۰، «حقق».
  8. العین، ج ۳، ص ۶؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۴۹؛ المصباح، ص ۱۴۳.
  9. العین، ج ۷، ص ۴۳۰، «بطل».
  10. مفردات، ج ۱، ص ۱۲۹، «بطل».
  11. الصحاح، ج ۳، ص ۱۶۳۵، «بطل».
  12. فرهنگ تطبیقی، ج ۱، ص ۱۸۷.
  13. التعریفات، ص ۱۲۰، «حق».
  14. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  15. سید کاظم ارفع، أسماء الحسنی، ص۹۳.
  16. «این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است» سوره لقمان، آیه ۳۰.
  17. «اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برج‌ها نهاد تا شمار سال‌ها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان می‌کند» سوره یونس، آیه ۵.
  18. «بدین‌گونه سخن پروردگارت در مورد نافرمانان درست آمد که آنان ایمان نمی‌آورند» سوره یونس، آیه ۳۳.
  19. «و اگر حق از خواست‌های آنان پیروی می‌کرد آسمان‌ها و زمین و هر که در آنهاست به تباهی می‌افتادند، بلکه ما قرآن را برای آنها آورده‌ایم اما آنان از قرآن خویش رو گردانند * یا مگر از آنان مزدی می‌خواهی؟ مزد پروردگارت بهتر و او بهترین روزی‌دهندگان است» سوره مؤمنون، آیه ۷۱-۷۲.
  20. «بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۶۲.
  21. «ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند» سوره بقره، آیه ۱۱۹.
  22. «و کسانی که (مشرکان آنان را) به جای او (به پرستش) می‌خوانند اختیار میانجیگری ندارند مگر آنان که با دانایی به حق گواهی دهند» سوره زخرف، آیه ۸۶.
  23. تغییر قبله و توجه به کعبه: ﴿...وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ «و اهل کتاب بی‌گمان می‌دانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام می‌دهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۴. * احکام و شرایع: ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰؛ ﴿لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ «اگر زنانی را که با آنان آمیزش نکرده یا برای آنها کابینی نبریده‌اید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. ولی ایشان را از دهشی شایسته بهره‌مند سازید- توانگر به اندازه خویش و تنگدست به اندازه خویش- این بر نیکوکاران واجب است» سوره بقره، آیه ۲۳۶؛ ﴿وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند و اگر ایمان به خداوند و روز بازپسین دارند پنهان داشتن آنچه خداوند در زهدانشان آفریده است برای آنان روا نیست و اگر شوهرانشان سر آشتی دارند به باز آوردن آنان در این حال سزاوارترند و زنان را بر مردان، حق شایسته‌ای است چنان که مردان را بر زنان؛ و مردان را بر آنان، به پایه‌ای برتری است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۲۸. * مولویت و ملک خداوند: ﴿ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲؛ ﴿فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا «پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴. * وساوس شیطان: ﴿لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ «تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای ژرف به سر می‌برند * و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۳-۵۴. * معجزات: ﴿قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ «موسی گفت: آیا درباره حق هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) می‌گویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمی‌گردند» سوره یونس، آیه ۷۷؛ ﴿فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ «حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸.
  24. «زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  25. مقام ثبوت و مقام اثبات اصطلاحی است رایج در بین علما که اولی ناظر به مقام واقع و هستی یک شیئ است و اصطلاح دوم ناظر به نحوه انکشاف واقع برای انسان است به همین دلیل ممکن است ثبوت غیر از اثبات باشد یعنی چیزی در عالم ثبوت باشد ولی انسان خلاف آن برایش اثبات گردد و گاهی نیز این دو مطابق هم هستند.
  26. عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۲۸.
  27. «پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  28. «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران» سوره بقره، آیه ۱۸۰.
  29. «اگر زنانی را که با آنان آمیزش نکرده یا برای آنها کابینی نبریده‌اید، طلاق دهید، بر شما گناهی نیست. ولی ایشان را از دهشی شایسته بهره‌مند سازید- توانگر به اندازه خویش و تنگدست به اندازه خویش- این بر نیکوکاران واجب است» سوره بقره، آیه ۲۳۶.
  30. ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، حقوق و سیاست در قرآن، ج۱، ص۳۶.
  31. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۳۳- ۳۶.
  32. و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید؛ سوره بقره، آیه:۴۲.
  33. ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟؛ سوره آل عمران، آیه:۷۱.
  34. و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است؛ سوره اسراء، آیه:۸۱.
  35. این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟؛ سوره یونس، آیه: ۳۲.
  36. و زمین (رستخیز) به نور پروردگارش تابناک می‌گردد و کارنامه (ها) برنهاده می‌شود و پیامبران و گواهان را می‌آورند و میان آنان به حقّ داوری می‌کنند و بر آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره زمر، آیه:۶۹.
  37. گفتند: آیا برای ما حقّ را آورده‌ای یا از بازیگرانی؟؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۵.
  38. و آن (دیگری) که به پدر و مادرش می‌گوید: اف بر شما ! آیا به من وعده می‌دهید که (از گور) بیرون آورده می‌شوم در حالی که نسل‌ها (ی بسیار) پیش از من گذشته‌اند؛ سوره احقاف، آیه:۱۷.
  39. و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بی‌گمان این جادویی آشکار است.موسی گفت: آیا درباره حقّ هنگامی که نزد شما آمده است (چنین) می‌گویید؟! آیا این جادوست؟ در حالی که جادوگران رستگار نمی‌گردند؛ سوره یونس، آیه: ۷۶- ۷۷.
  40. این کتاب را که کتاب‌های آسمانی پیش از خود را راست می‌شمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد؛ سوره آل عمران، آیه:۳.
  41. جامع البیان، ج ۳، ص ۱۱۱.
  42. چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۶.
  43. بیان المعانی، ج ۵، ص ۳۶۳.
  44. و کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، به بوستان‌هایی درخواهیم آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آنها جاودانند، بنا به وعده راستین خداوند و از خداوند راست‌گفتارتر کیست؟؛ سوره نساء ، آیه:۱۲۲.
  45. مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۷۴.
  46. ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء ، آیه:۱۷۱.
  47. مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۲۳.
  48. و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه:۲۷.
  49. مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲.
  50. این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است، و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است؛ سوره لقمان ، آیه:۳۰.
  51. المیزان، ج ۱۶، ص ۲۳۵-۲۳۶.
  52. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  53. این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان می‌کنند؟؛ سوره یونس، آیه:۳۲.
  54. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  55. بگو: حقّ آمد و باطل، نه (آفرینش چیزی را) می‌آغازد و نه باز می‌گرداند؛ سوره سبأ، آیه: ۴۹.
  56. تفسیر ثعلبی، ج ۸، ص ۹۴؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۶۸۵.
  57. یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۷۰.
  58. تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۱۶۱؛ البحر المحیط، ج ۷، ص ۵۷۴.
  59. یا به جای او خدایانی برگزیدند؟ بگو دلیلتان را بیاورید، این یادکرد همراهان من و یادکرد کسان پیش از من است؛ بلکه بیشتر آنان حق را نمی‌شناسند بنابراین (از آن) رو گردانند؛ سوره انبیاء، آیه: ۲۴.
  60. تفسیر ثعلبی، ج ۶، ص ۲۷۲؛ زاد المسیر، ج ۳، ص ۱۸۸.
  61. بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۹.
  62. و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند؛ سوره مائده، آیه: ۴۸.
  63. و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست؛ سوره نجم، آیه: ۲۸.
  64. تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند؛ سوره انفال، آیه:۸.
  65. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  66. و آن (قرآن) را راستین فرو فرستاده‌ایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نفرستاده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰۵.
  67. تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۵۴.
  68. المیزان، ج ۱۳، ص ۲۲۰.
  69. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  70. و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این (سوره) برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.
  71. کشف الاسرار، ج ۴، ص ۴۵۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۱۱۶؛ بیان المعانی، ج ۳، ص ۱۶۹.
  72. التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۳؛ المنیر، ج ۱۲، ص ۱۸۵؛ الوسیط، ج ۲، ص ۱۰۸۶.
  73. التفسیر الکبیر، ج ۱۸، ص ۴۱۳.
  74. مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۱۳.
  75. منهج الصادقین، ج ۴، ص ۴۸۱.
  76. التبیان، طوسی، ج ۶، ص ۸۷؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۵۳.
  77. تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۲۸۱؛ جوامع الجامع، ج ۱، ص ۱۸۰؛ الکاشف، ج ۲، ص ۷۹.
  78. البحر المحیط، ج ۳، ص ۱۹۲؛ تفسیر مراغی، ج ۳، ص ۱۷۶.
  79. بی‌گمان این همان، داستانسرایی راستین است و جز خداوند خدایی نیست و به راستی خداوند پیروزمند فرزانه است؛ سوره آل عمران، آیه: ۶۲.
  80. و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت:بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه: ۲۷.
  81. مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۲؛ التبیان، عکبری، ص ۱۲۶؛ تفسیر شبر، ص ۱۳۷.
  82. خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند، پس آنان که ایمان دارند می‌دانند این از سوی پروردگار آنها درست است اما کسانی که کافرند می‌گویند:خداوند از این مثل، چه می‌خواهد؟؛ با آن بسیاری را بیراه و بسیاری (دیگر) را رهیاب می‌کند. و جز نافرمانان را با آن بیراه نمی‌گرداند؛ سوره بقره ، آیه: ۲۶.
  83. و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۱۷.
  84. حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام می‌دادند تباه شد؛ سوره اعراف ، آیه: ۱۱۸.
  85. تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۵۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص ۳۳۶؛ لباب التأویل، ج ۲، ص ۲۳۶.
  86. المیزان، ج ۸، ص ۲۱۶.
  87. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  88. ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم و از تو درباره دوزخیان باز نپرسند؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۹.
  89. تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۱۶۰؛ زاد المسیر، ج ۱، ص ۱۰۶.
  90. روض الجنان، ج ۲، ص ۱۳۱.
  91. اطیب البیان، ج ۹، ص ۴۳۳.
  92. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۹۲؛ البرهان، ج ۴، ص ۳۰.
  93. یا می‌گویند که جنونی دارد؛ (نادرست می‌گویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۷۰.
  94. اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند؛ سوره توبه، آیه: ۳۳.
  95. خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد؛ سوره فتح، آیه: ۲۷.
  96. تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۸۹-۲۹۰؛ لطائف الاشارات، ج ۳، ص ۴۳۱.
  97. الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۵؛ الجدید، ج ۶، ص ۴۹۴؛ مراح لبید، ج ۲، ص ۴۳۲.
  98. الکشاف، ج ۴، ص ۳۴۵؛ جوامع الجامع، ج ۴، ص ۱۴۵؛ التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۱۶۷.
  99. روح المعانی، ج ۷، ص ۵۷؛ ارشاد الاذهان، ص ۲۵۲؛ تقریب القرآن، ج ۳، ص ۴۴.
  100. الفواتح الالهیة، ج ۱، ص ۳۸۶؛ تقریب القرآن، ج ۳، ص ۴۴.
  101. و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند و گفت: پدر جان! این تعبیر خواب پیشین من است که خداوند آن را درست گردانید و بی‌گمان به من نیکی فرمود هنگامی که مرا از زندان بیرون آورد و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را خراب کرده بود از بیابان (نزد من) آورد؛ به راستی پروردگارم در آنچه بخواهد، نازک‌بین است؛ همانا اوست که دانای فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۰.
  102. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  103. و مستی مرگ، حقیقت را (پیش چشم) می‌آورد؛ این همان است که از آن کناره می‌کردی؛ سوره ق، آیه: ۱۹.
  104. بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۰۹؛ مخزن العرفان، ج ۱۳، ص ۲۷۹-۲۸۰.
  105. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۳۵؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۳۴۸.
  106. التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۱۳۵؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۸۹.
  107. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  108. این است آن روز راستین؛ پس هر که خواهد راه بازگشتی به سوی پروردگار خویش در پیش گیرد؛ سوره نبأ، آیه: ۳۹.
  109. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۴۷؛ الوجیز، ج ۳، ص ۴۱۷.
  110. سوره حاقه، آیه: ۱.
  111. الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۹؛ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۲۰۷.
  112. سوره نبأ، آیه: ۳۹.
  113. نمونه، ج ۲۶، ص ۵۹-۶۰.
  114. روزی که بانگ آسمانی راستین را بشنوند، همان، روز رستخیز است؛ سوره ق، آیه: ۴۲.
  115. تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۲۷؛ البحر المحیط، ج ۹، ص ۵۴۳.
  116. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۲۶؛ فتح القدیر، ج ۵، ص ۹۶.
  117. المیزان، ج ۱۸، ص ۳۶۱.
  118. التحریر و التنویر، ج ۲۶، ص ۲۷۵.
  119. روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۸۹؛ المیزان، ج ۱۷، ص ۲۲۰.
  120. بی‌گمان این راستین است؛ (این) هم‌ستیزی دوزخیان است؛ سوره ص، آیه:۶۴.
  121. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  122. آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره آل عمران، آیه: ۲۱.
  123. کسانی که بدان‌ها کتاب (آسمانی) داده‌ایم، آن را چنان که سزاوار خواندن آن است می‌خوانند، آنان بدان ایمان دارند؛ و کسانی که به آن انکار ورزند زیانکارند؛ سوره بقره، آیه:۱۲۱.
  124. ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۲.
  125. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  126. بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران؛ سوره بقره، آیه: ۱۸۰.
  127. مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۸۲-۴۸۳؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۲۰۴-۲۰۵.
  128. و زنان طلاق داده را بهره‌ای است شایسته که بر عهده پرهیزگاران است؛ سوره بقره، آیه:۲۴۱.
  129. و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز؛ سوره اسراء، آیه: ۲۶.
  130. ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند پس باید بنویسد و آنکه وامدار است باید املا کند و از خداوند، پروردگار خویش، پروا بدارد و چیزی از آن کم ننهد و امّا اگر وامدار، کم خرد یا ناتوان باشد یا نتواند املا کند باید سرپرست او دادگرانه املا کند و دو تن از مردانتان را نیز گواه بگیرید و اگر دو مرد نباشند یک مرد و دو زن از گواهان مورد پسند خود (گواه بگیرید) تا اگر یکی از آن دو زن از یاد برد دیگری به یاد او آورد و چون گواهان (برای گواهی) فرا خوانده شوند نباید سر، باز زنند و تن نزنید از اینکه آن (وام) را چه خرد و چه کلان به سر رسید آن بنویسید، این نزد خداوند دادگرانه‌تر و برای گواه‌گیری، استوارتر و به اینکه دچار تردید نگردید، نزدیک‌تر است؛ مگر داد و ستدی نقد باشد که (دست به دست) میان خود می‌گردانید پس گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید و چون داد و ستد می‌کنید گواه بگیرید؛ و نویسنده و گواه نباید زیان بینند و اگر چنین کنید (نشان) نافرمانی شماست و از خداوند پروا کنید؛ و خداوند به شما آموزش می‌دهد؛ و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۲.
  131. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  132. العین، ج ۳، ص ۶۶؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۴۱، ۱۴۳؛ تاج العروس، ج ۱۶، ص ۱۶۱، «حکم».
  133. ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم ولی بیشتر آنان نمی‌دانند؛ سوره دخان ، آیه: ۳۹.
  134. و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریده‌ایم؛ سوره دخان ، آیه: ۳۸.
  135. اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم و خداوند، ستمی برای جهانیان نمی‌خواهد؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۸.
  136. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.
  137. مجمع البیان، ج ۴، ص ۶۱۶؛ زبدة التفاسیر ، ج ۲، ص ۴۹۵؛ روح المعانی، ج ۴، ص ۳۲۳.
  138. و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۸.
  139. زادالمسیر، ج ۲، ص ۱۰۲؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۶۹.
  140. حیدری عارف، اعظم، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۱۵۱ - ۱۵۸.