گستره خلافت الهی
قلمرو گستره خلافت
- در مورد اینکه محدوده جانشینی انسان از خداوند تا چه اندازه است؟ دو نظر ارائه شده است:
- انسان جانشین خداوند در زمین است و حدود خلافت او محدود به زمین میشود. دلیل مطلب هم قید ﴿فِي الْأَرْضِ﴾ (در زمین) است که صریح در این مطلب است.
- انسان در همه عوالم هستی جانشین خداست زیرا انسان کامل، مظهر خداوندی است که در هستی و کمالات خود نامتناهی است و بر همه عوالم هستی، حاکم علی الاطلاق است بنابراین خلیفه او نیز چنین خواهد بود.
- از سیاق آیه ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً﴾[۱] و نقلهای وارده و همچنین سجده فرشتگان بر آدم(ع) استفاده میشود که چون انسان مظهر خداوندی است که در هستی و کمالهای آن نامتناهی است، به دست میآید که حوزه خلافت انسان کامل خصوص زمین نیست، بلکه زمین مسکن و مقر وجود مادی و جسمانی اوست کلمه ﴿فِي الْأَرْضِ﴾ در آیه به این معناست که در قوس صعود، مبدأ حرکت تکاملی انسان زمین است، نه اینکه محل خلافت و قلمرو مظهریت او، زمین باشد و او فقط کارهایی را که خداوند باید در زمین انجام دهد انجام میدهد، به بیان فنیتر: کلمه ﴿فِي الْأَرْضِ﴾ قید جعل است نه قید خلافت؛ مانند اینکه محل تنفیذ حکم رئیس جمهور در پایتخت است اما ریاست او محدود به پایتخت نیست بلکه حاکم همه کشور میشود. به ویژه با توجه به اینکه خلیفه، کسی است که فرشتگان آسمان در برابر او ساجدند و اگر او تنها خلیفه خدا در زمین باشد فرشتگان خلیفه خدا در آسمانها خواهند بود و سجده آنها برای انسان کامل معنا ندارد و در این صورت، انسان خلیفه، به همه نظام آفرینش نیز آگاهی دارد.
- به هر حال غرض از آیه فوق این است که آغاز سیر خلیفةالله در قوس صعود، از زمین است وگرنه او از زمین تا ﴿وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى﴾[۲] حضور دارد. خلیفةالله هم زمینی است و هم آسمانی و خلافت او در همه اسماء و شؤون است؛ او هم معلم اهل زمین است: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[۳] و هم معلم اهل آسمان: ﴿يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ﴾[۴]، بلکه تسبیح و تقدیس فرشتگان نیز به تعلیم خلیفةالله بود: «فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا»[۵] و اگر فرشتگان از چنین چیزی باخبر بودند و تنها جنبه زمینی بودن او را نمیدیدند هرگز درباره آفرینش وی سؤال نمیکردند و آنگونه سخن نمیگفتند و این خود دلیل بر پیچیدگی آفرینش انسان از یک سو و محدودیت علم فرشتگان از سوی دیگر است.
- پس قرآن منشاء خلافت انسان را علم او به غیب آسمانها و زمین معرفی میکند و این نشان میدهد که حوزه خلافت او همه غیب و شهادت است؛ و نتیجهاش آن است نازلترین موجودهای مادی تا عالیترین موجودهای مجرد، همه زیر پوشش ولایت و خلافت اوست و آنچه در شکافته شدن دریا به دست حضرت موسی و گلستان شدن آتش برای خلیلالله و مسخر شدن باد برای حضرت سلیمان و انشقاق قمر با اشاره رسول اکرم(ص) به وقوع پیوست، همه صرفاً از آثار سیطره ولیالله بر عالم ملک است[۶].
- حاصل اینکه، نه موجودی که فقط زمینی است خلیفه خداست و نه آنکه حوزه خلافتش تنها زمین است و نه موجودی که فقط آسمانی است، بلکه موجودی خلیفه حق است که "کَونِ جامع" بوده، به آسمان و زمین و ملک و ملکوت احاطه تام دارد و همه مخازن اشیا و مفاتیح غیب را به اذن خدا داراست، گرچه وجود عنصری وی به زمین بسته است. از اینرو هم فرشتگان باید در برابر او سجده تکریمی کنند و هم انسانهای عادی او را گرامی دارند[۷][۸]
- ↑ «میخواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
- ↑ «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
- ↑ «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ «ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز!» سوره بقره، آیه ۳۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۴، ص۸۸، ح۳.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران در قرآن، ص۱۵۱.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۸.
- ↑ زیوری کبیرنیا، فاطمه، بررسی ابعاد خلیفة اللهی انسان، ص:۶۱-۶۴.