شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- چه شواهد تاریخی بر غیب دانی پیامبران وجود دارد؟
- آیا تاریخ به غیب دانی پیامبران گواهی میدهد؟
- آیا با اسناد تاریخی میتوان اطلاع پیامبران بر علم غیب را ثابت کرد؟
پاسخ به این پرسش
آیت الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:
- «چند خبر غیبی از پیامبر اسلام (ص):
١. گنج های کسری را تصرف می کنید
عدی بن حاتم می گوید: حضور پیامبر گرامی (ص) بودم. شخصی آمد و اظهار نیازمندی کرد، چیزی نگذشت دیگری آمد از ناامنی راه شکایت کرد، در این هنگام پیامبر (ص) رو به من کرد و گفت: حیره[۱] را دیدهای گفتم: اوصاف آن را شنیده ام امّا ندیدهام. فرمود: چیزی نمی گذرد که امنیت سراسر منطقه را فرا می گیرد و کاروان به قصد زیارت خانه خدا از "حیره" حرکت می کند و در این راه جز از خدا نمی ترسد سپس افزود: اگر از عمری برخوردار شوی از گروهی خواهی بود که گنج های کسری را فتح خواهند کرد.... عدی می گوید: زنده ماندم و دیدم کاروان از حیره به قصد زیارت خانه خدا حرکت کرد و بر سراسر منطقه امنیت حکومت می کرد، ومن نیز از افرادی بودم که گنج های کسری را فتح کردند[۲].
٢. این مرد رئیس خوارج نهروان[۳] خواهد شد
مردی از بنی تمیم ـ هنگام تقسیم غنایم جنگی ـ از روی اعتراض به پیامبر گرامی(ص)گفت: از جاده عدالت خارج مشو! پیامبر(ص) فرمود: اگر من به عدالت رفتار نکنم چه کسی رفتار خواهد کرد؟ اگر عدالت پیشه نباشم زیانکار خواهم بود. یکی از اصحاب گفت: اجازه دهید به خاطر این جسارتی که به شما کرد او را به قتل برسانیم، پیامبر (ص) موافقت نکرد و فرمود: این مرد رئیس گروهی خواهد بود که اگر نماز و روزه آنها را ببینید، نماز و روزه خود را بسیار ناچیز می شمارید امّا با این وصف از دین خارج می شوند همان طور که تیر از کمان خارج می گردد[۴]. این مرد همان "ذو الخویصرة" رئیس "خوارج نهروان" بود که در تاریخ سرگذشت او ثبت شده است.
٣. علی جان تو در ماه رمضان در حال نماز کشته می شوی
رسول گرامی اسلام (ص) پیش از ماه رمضان خطبه ای پیرامون این ماه و برتری های آن ایراد کردند. در پایان علی (ع) برخاست و گفت: ای رسول خدا! با ارزش ترین کار در این ماه چیست؟ رسول خدا فرمود: ورع و پرهیز از محرمات و گناهان، این جمله را فرمود و به گریه افتاد. علی (ع) گفت: چرا گریه می کنید؟ فرمود: برای آنچه در چنین ماهی برای تو پیش می آید. گویا می بینم که در حال نماز هستی و شقی ترین مردم همتای کشنده شتر صالح، محاسن ترا به خون سرت رنگین می کند. علی (ع) عرض کرد: آیا هنگامی که کشته می شوم از سلامت دین برخوردارم؟ فرمود: آری[۵] (مقصود از این سؤال این بود که اگر دینم محفوظ باشد و کشته شوم غمگین نیستم زیرا مصیبت بزرگ آن است که انسان، بی ایمان، از دنیا برود). پیامبر گرامی (ص) در این سخن، از کشته شدن علی (ع) و این که این حادثه در ماه رمضان پیش می آید و نیز در حال نماز واقع خواهد شد خبر داد و هر کدام از این ها یک خبر غیبی مستقل به شمار می آید.
٤. ابوذر تنها می میرد
در جنگ تبوک شتر ابوذر از راه رفتن باز ماند و ابوذر از ارتش اسلام عقب افتاد. مقداری معطل شتر شد امّا دید اگر بخواهد بیش از این معطل شود بیشتر عقب می ماند این بود که شتر را رها کرد و اثاث سفر را برداشت و به راه افتاد تا خود را به ارتش اسلام برساند. ارتش در نقطه ای برای استراحت فرود آمده بودند ناگهان سیمای شخصی که پیاده و تنها می آمد نمایان شد. کسی از مسلمانان به رسول خدا گفت: ببینید شخصی از دور، تنها و پیاده می آید. حضرت فرمود: امید است ابوذر باشد. هنگامی که خوب نگاه کردند دیدند ابوذر است با خوشحالی زیاد گفتند: ای رسول خدا! به خدا سوگند ابوذر است. رسول خدا فرمود: خدا ابوذر را رحمت کند تنها راه می رود و تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود.
سالیان درازی گذشت، حوادث نامطلوبی برای اسلام و مسلمین پیش آمد از جمله این که همه مسلمین شاهد بودند که ابوذر به دستور عثمان به بیابان "ربذه" دور از اجتماع و آبادی تبعید شد و در همان جا با وضع رقت باری جان سپرد. کاروانی از آن جا عبور می کرد. از مرگ ابوذر مطلع شدند. یکی از یاران پیامبر گرامی اسلام (ص) "عبد اللّه بن مسعود" در آن کاروان بود. همین که آن منظره را دید گریه کنان گفت: صدق رسول اللّه(ص) تمشی وحدک وتموت وحدک وتبعث وحدک. راست گفت رسول خدا(ص) که فرمود: ای ابوذر! تنها راه می روی و تنها می میری و تنها زنده می شوی. و سرانجام ابوذر با کوشش آن کاروان در همان بیابان بخاک سپرده شد[۶].
٥. عایشه با علی (ع) جنگ خواهد کرد
پیامبر (ص) به همسرش عایشه گفت: گویا می بینم که به قصد جنگ با علی (ع) از "حوأب"[۷] عبور می کنی و سگ های آنجا در برابر تو پارس می کنند. تو با علی نبرد می کنی در حالی که در این نبرد ستمگری. ای عایشه! مبادا چنین کنی[۸].
٦. ای علی! تو با سه گروه نبرد خواهی کرد
پیامبر گرامی (ص) از آینده تاریک امت آگاه بود و از پیدایش فرقه های پیمان شکن و ستمگر و مرتد خبر داد و به علی (ع) یادآوری کرد که تو با این سه گروه نبرد خواهی کرد. یا علی! تقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین. تو با گروه پیمان شکن و گروه ستمگر و گروه منحرف نبرد خواهی کرد[۹].
٧. عمار یاسر به دست گروه ستمگر کشته می شود
عمار یاسر، جوان نیرومند مسلمان برای ساختن مسجد با آوردن سنگ، به مسلمین کمک می کرد. دیگران از سادگی او سوء استفاده کرده و بیش از مقدار تحمل وی بر او بار کردند. عمار نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! اینان مرا کشتند و بیش از تواناییم به من تحمیل می کنند. پیامبر با دست خود خاک هایی که بر پشت او بود پاک کرد و از این راه، به او اظهار لطف نمود و سپس فرمود: اینان تو را نمی کشند. گروه ستمگری تو را خواهند کشت:«انّما تقتلک الفئة الباغیة»[۱۰]. این خبر غیبی رسول گرامی اسلام در جنگ صفین جامه تحقق پوشید و همان طور که حضرت خبر داده بود عمار در رکاب امیرمؤمنان (ع) به دست هواداران معاویه که گروه ستمگر و "فئه باغیه" بودند به شهادت رسید.
و پس از کشته شدن عمار ولوله عجیبی در لشکر معاویه افتاد. زیرا این خبر غیبی پیامبر گرامی (ص) را همه شنیده بودند و با کشته شدن عمار به دست ارتش معاویه، واضح شد که ارتش او همان گروهی هستند که پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله وسلم) آنان را به عنوان "گروه ستمگر" یاد کرده است و نیز روشن شد که علی (ع) و یاران او بر حق هستند و همین پیش آمد موجب شد که برخی از آنان که حاضر نبودند به علی (ع) در این جنگ کمک کنند از تردید و دو دلی به درآمده و به ارتش آن حضرت پیوستند.
٨. شیرویه خسرو پرویز را به قتل رساند
پیامبر گرامی (ص) ضمن دعوت سران کشورهای جهان، نامه ای به خسرو پرویز نوشت و از او خواست که اسلام بیاورد و از آیین آتش پرستی دست بردارد. وی از شیوه نگارش نامه آن حضرت، سخت ناراحت شد و به استاندار یمن که "باذان" نام داشت نوشت که پیامبر (ص) را به وسیله افرادی دلاور دستگیر کند و رهسپار ایران سازد. مأموران "باذان" وارد مدینه شدند و جریان را به آن حضرت گفتند. حضرت به آنان فرمود: فردا بیایید فردا که آمدند به آنان گفت: به یمن برگردید و به "باذان" بگویید خداوند، شیرویه فرزند خسرو پرویز را بر او مسلط کرد و او را به قتل رسانید، و دین و قدرت من به سرزمین ایران خواهد رسید و همه جهان را فرا خواهد گرفت[۱۱]. و بدین ترتیب آن حضرت از حادثه ای که در ایران اتفاق افتاده بود و هنوز هیچ کس خبر نداشت آگاه بود و به آنان خبر داد و نیز از آینده اسلام که همه جهان را فرا می گیرد گزارش داد.
٩. ای زبیر! با علی نبرد می کنی در حالی که تو ستمگری
در جنگ جمل علی (ع) به زبیر گفت: آیا به خاطر داری که یک روز من و تو در سقیفه با گروهی از انصار بودیم و رسول خدا (ص) به تو گفت آیا علی را دوست داری؟ پاسخ دادی چه چیز مانع دوستی من نسبت به علی است؟ حضرت فرمود: به زودی بر او شورش می کنی و با او می جنگی در حالی که تو ستمگری. زبیر کلام علی (ع) را تصدیق کرد...[۱۲] .
١٠. بنی امیه بر جان و مال و دین مسلمانان مسلط می شوند
پیامبر گرامی (ص) از آینده تاریک جامعه اسلامی و تسلط فرزندان امیه بر مردم، خبر می دهد و می فرماید: «إذا کملت بنو أمیه ثلاثین رجلاً اتخذوا بلاد اللّه دولا وعباد اللّه خولاً ودین اللّه دغلاً». «هنگامی که بنی امیه به سی تن برسند سرزمین های اسلامی را از آن خود می سازند و ولایت و حکومت بین آنان دست به دست می گردد و بندگان خدا را برده خود قرار می دهند و آیین الهی را تخریب می کنند»[۱۳]. وقتی ابوذر غفاری این خبر را برای عثمان نقل کرد وی به خود لرزید و کسی را دنبال علی (ع) فرستاد تا از صحت و استواری این خبر آگاه گردد. علی (ع) در مجلس عثمان، ابوذر را تصدیق کرد و فرمود: این خبر را از پیامبر گرامی (ص) شنیده ام. این گفتار پیامبر (ص) در زمان زمامداری عثمان و پس از وی در زمان معاویه و یزید و دیگران به روشنی تحقق یافت و حکومت اموی در دوران های مختلف چه در زمان عثمان و چه در زمان معاویه و چه در زمان آل مروان چهره تاریخ اسلام و انسانیت را سیاه کرد. حاکمان اموی اموال عمومی و بیت المال را غارت کرده و دارای کاخ های وسیع و مزرعه های فراوان و نقدینه های حیرت زا بودند و با مسلمانان به سان برده معامله می کردند.
این بود ده مورد از خبرهای غیبی پیامبر گرامی اسلام (ص) که در کتاب های حدیث و تاریخ نقل شده است و ما این چند مورد را به عنوان نمونه یادآور شدیم و گرنه جمع آوری همه خبرهای غیبی آن حضرت احتیاج به تألیفی جداگانه دارد»[۱۴].
جستارهای وابسته
- علم غیب معصوم (پرسش)
- علم غیب معصوم (نمایه موضوعی)
- علم غیب غیر خدا (نمایه)
- بررسی علم غیب معصومان (پایاننامه)
- علم غیب پیامبر (مقاله)
- تحلیل علم غیب پیامبر و امام از دیدگاه قرآن و عترت (پایاننامه)
- علم غیب حضرت ختمی مرتبت از نگاه قرآن و سنت و تجلی آن در ادب عرفانی (مقاله)
- علم غیب پیامبر و امام از نگاه متکلمین و فلاسفه (مقاله)
پرسشهای وابسته
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت میشود؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب امام وجود دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ گویا مقصود از "حیره" پایتخت ملوک عرب است که در آن تاریخ تحت حکومت عجم بوده است.
- ↑ لئن طالت بک حیاة لتفتحن کنوز کسری...التاج، ج٣، ص ٢٨٧ به نقل از بخاری و نیز به صحیح بخاری، ج٤، ص ٢٣٩ و ٢٤٦ و ٢٤٧ و صحیح مسلم ج٨، ص ١٨٧ و مسند احمد، ج١، ص ٢١٠ و ج٤، ص ٢٥٧ وج٥، ص ٨٩ و ١٠٣ و ١٠٤ مراجعه شود.
- ↑ خوارج نهروان همان گروهی بودند که در عین این که ظاهراً اهل عبادت و تقدس بودند در اثر عدم آشنایی با حقیقت اسلام، با علی (ع) دشمنی داشت و از اطاعت او بیرون رفتند وجنگ نهروان را به پا نمودند.
- ↑ التاج، ج٥، ٣١٣ ونیز به صحیح بخاری، ج٤، ص ٢٤٣وج٦، ص ٢٤٤ و ج٩، ص ٢١ و صحیح مسلم ج٣، ص ١٩٠و ١١٠ و مسند احمد ج٣، ص ٣٣ و ٣٤ و ٥٦ و ٦٠ و ٦٥ و ٦٢٤ و سنن ابن ماجه، ج٧١ ص ٥٩ـ ٦٢ مراجعه شود. و این است عبارت حدیث: انّ له أصحاباً یحقر أحدکم صلاته مع صلوتهم وصیامه مع صیامهم یقرؤون القرآن لا یجاوز تراقیهم یمرقون من الإسلام کما یمرق السهم من الرمیتة... .
- ↑ کانّی بک وأنت تصلّی لربّک وقد انبعث اشقی الأوّلین والآخرین شقیق عاقر ثمود فضربک ضربة علی قرنک فخضب منها لحیتک... عیون اخبار الرضا، ج١، ص ٢٩٥ـ ٢٩٧: امالی صدوق، ص ٥٧ـ ٥٨، و بحار الأنوار، ج٩٦، ص ٣٥٨ به نقل از فضائل الأشهر الثلاثة، این کتاب چاپ نشده است.
- ↑ سیره ابن هشام، ج٢، ص ٥٢٣ـ ٥٢٤.
- ↑ حوأب نام مکانی است در راه بصر. مراصد الاطلاع، ج١، ص ٤٣٣.
- ↑ یا حمیراء کانّی بک تنبحک کلاب الحوأب تقاتلین علیاً وأنت ظالمة یا حمیراء إیّاک أن تکونی أنت. مستدرک حاکم نیشابوری، ج٣، ص ١٢٠؛ مسند احمد، ج٦، ص ٥٢ و ٩٧؛ عقد الفرید، ج٢، ص ٢٨٣.
- ↑ مستدرک حاکم، ج٣، ص ١٤٠، در تاریخ بغداد ، ج٨، ص ٣٤٠ با این عبارت نقل شده است: قال علی (ع): أمرنی رسول اللّه (ص) بقتال الناکثین والمارقین والقاسطین.
- ↑ سیره ابن هشام، ج١، ص ٤٩٦ـ ٤٩٧و نیز به اسدالغابه، ج٤، ص ٤٦ـ ٤٧ و صحیح بخاری، ج١، ص ١٢٢ و صحیح مسلم، ج٨، ص ١٨٦ و سنن ترمذی، ج٥، ص ٣٣٣ و مسند احمد، ج٢، ص ١٦١ و ١٦٤ و ٢٠٦و ج٣، ص ٥ و ٢٢ و ٢٨ و ٩١ و ج٤، ص ١٩٧ و ١٩٩ و ٣٠٦ و ٣٠٧ و ج٦، ص ٢٨٩ و ٣٠٠ و ٣١١ و ٣١٥ مراجعه شود.
- ↑ تاریخ طبری، ج٣، ص ١٥٧٣و سیره حلبی، ج٣، ص ٢٧٨ و این است بخشی از حدیث: «دینی و سلطانی سیبلغ ملک کسری...».
- ↑ مستدرک حاکم، ج٣، ص ٣٦٦: «سنقاتله وأنت له ظالم».
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج٢، ص ١٧٢ چاپ لبنان و نیز به مسند احمد، ج٣، ص ٨٠ مراجعه شود.
- ↑ آگاهی سوم یا علم غیب، ص١٠٩-١٢٠.