غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Aleali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۲۱:۰۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • معنای لغوی و اصطلاحی غیب چیست؟
  • تعریف لغوی و اصطلاحی غیب چیست؟

پاسخ به این پرسش

محمد حسن نادم

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته‌ است:

  • «مفهوم شناسی لغوی غیب: واژه غیب در زبان عرب به معنای "ناپیدا" و "نهان" است. بنابر این، چیزی که برای انسان معلوم و پیدا نیست به آن "غیب" اطلاق می‌شود[۱]. این واژه در لغت به معنای مصدری "پنهان شدن" و به معنای اسمی "پنهان" آمده است. ابن منظور می‌گوید: "غیب یعنی شک و جمع آن غیاب است و غیوب است و شامل هر آنچه غایب از نظر باشد می‌شود"[۲].
  • مفهوم شناسی اصطلاحی غیب: تعاریفی که دانشمندان برای غیب نموده‌اند متأثر از همان معنای لغوی غیب است، گفته‌اند: غیب آن چیزی است که دستگاه‌های حسی و ادراکی ما توانایی درک آن را نداشته باشد، شامل همه آن چیزهایی می‌شود که به نحوی دور از دید بشر است. راغب اصفهانی چیزی را غیب و غایب می‌داند که نهان از دیدگان باشد، او می‌گوید معنای قول خداوند، ﴿﴿ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ [۳] یعنی غائبین از حواس و علم انسان زیرا برای خداوند همه چیز آشکار و هویداست». پس وقتی خداوند می‌گوید:﴿﴿یؤمنون بالغیب [۴]یعنی آنچه در حیطه حواس آدمی نیست و عقل آدمی نمی‌تواند درک کند؛ آنها عبارت‌اند از غیب‌هایی که به‌وسیله اخبار انبیا (ع) مورد پذیرش قرار می‌گیرند[۵]»[۶].

پاسخ دوم

حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی در کتاب «بحثی مبسوط در آموزش عقاید» در این‌باره گفته‌اند:

«مفهوم غیب: غیب در لغت به معنای "پنهان و ناپیدا" است و لذا وقتی گفته می‌شود: "غابت الشمس" یعنی خورشید از دیدگان پنهان شد، در اینجا مراد از پنهان شدن خورشید، در رابطه با حس بینایی ماست. گاهی مراد از غیب پنهان بودن امری در رابطه با قوای ادراکی بطور عموم است »[۷].

پاسخ سوم

حجج الاسلام و المسلمین دکتر برنجکار و شاکر اشتیجه در مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در این‌باره گفته‌اند:

«غیب در لغت به امری که از حس پوشیده، اطلاق شده است، ‌در مقابل شهود که به‌معنای چیزی است که با حواس قابل درک باشد. [۸] ازاین‌رو غیب معنای وسیعی را شامل می‌شود. مراد از غیب در اصطلاح قرآن و حدیث، ‌چیزی است که شناخت آن بدون توسل به دلیل، ‌علل و اسباب عادی تحقق پذیرد. [۹] به دیگر بیان، مراد از علم به غیب، علم غیرعادی و خدادادی است، ‌نه دانش‌هایی که از راه دلایل و حواس ظاهری و فنون اکتسابی به‌دست می‌آیند؛ زیرا این امور تنها تابع علل و اسباب عادی خود هستند و آن علل، اختصاص به کسی ندارد؛ ‌لذا در این‌گونه از دانش‌ها، مردم با هم شریک‌اند.

در صورت پذیرش امکان علم به غیب، ‌خداوند علام‌الغیوب آن را به کسی که بخواهد و برگزیند، عطا می‌نماید. با توجه به این بیان می‌توان غیب را دو قسم دانست؛ یکی مختص افرادی که مورد عنایت ویژه خدا هستند و دیگری، مشترک میان همه انسان‌هاست. [۱۰] به وحی نیز به‌سبب خفای آن، ‌کلمه غیب اطلاق می‌شود، نه اینکه وحی معنا و مفهوم غیب باشد؛ ‌بلکه وحی یکی از مصادیق غیب است که به‌جهت درک نشدن حسی آن توسط ما، ‌غیب خوانده شده است. بنابراین نباید اشتباه مصداق به مفهوم در اینجا صورت گیرد[۱۱]»[۱۲].

جستارهای وابسته

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. معجم مفردات الفاظ القرآن ص ٣٨٠-٣٨١
  2. لسان العرب، ج ١٠، ص ١٥١
  3. نمل، آیه ٢٠
  4. بقره، آیه٣
  5. معجم مفردات الفاظ القرآن، ص ٣٨١
  6. علم غیب از نگاه عقل و وحی
  7. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج٢، ص٢٤
  8. طریحی، مجمع البحرین، ج۲ / ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌راغب اصفهانی، ‌المفردات فی غریب القرآن، ص ‌۶۱۶؛ فراهیدی، کتاب العین، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ‌ابن‌منظور، لسان العرب، ‌ج۱، ص ۶۵۴ و طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۱۲۱.
  9. سبحانی، ‌مفاهیم القرآن، ‌ج۳، ص ۴۰۴ ـ ۴۰۲.
  10. محمد حسین مظفر، علم امام، ص ۲۸ ـ ‌۲۷؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۵، ص ۸۲ ـ ۸۱؛ فخرالدین محمد بن عمر رازی، مفاتیح الغیب ‌ج۲، ص ۲۷۰؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ‌ج۵، ص ۳۵۷.
  11. سبحانی، ‌مفاهیم القرآن، ‌ج۳، ص ۴۰۷.
  12. مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۷-۶۶.