اصول نظام سیاسی اسلام
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اصول نظام سیاسی اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف و آرمانهای متعالی، انسانی و الهی خود، سیر خاصی را دنبال میکند و حرکت خویش را بر پایهها و اصولی بنیاد مینهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهمسازی بستری است که به تحقق هدفهای موردنظر میانجامد. اصول نظام سیاسی اسلام، هر چند در متنی رسمی و به صورت مدون نیامده است؛ اما با تعمق و دقت در منابع اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، میتوان مواردی را به عنوان اصول نظام سیاسی اسلام برشمرد؛ از جمله: امامت و رهبری مستمر، اجتهاد مستمر فقها، بهرهمندی از علوم و تجارب پیشرفته بشری و توسعه آنها، نفی ستمگری و ستمپذیری و سلطهگری و سلطهپذیری، محو استبداد و خودکامگی، تأمین آزادیهای فردی و اجتماعی، تحکیم بنیاد خانواده، افزایش مشارکت اجتماعی در اداره امور، عمومی کردن امر به معروف و نهی از منکر، تحکیم برادری، وحدت و تعاون عمومی بین همه مردم، اسلامی بودن قوانین، برنامهریزی حمایتی در جهت زدودن فقر اجتماعی، و همچنین کرامت انسانی، قانونمداری، شایستهسالاری، اصالت خدمت و فراگیری. برخی از مهمترین اصول مذکور، در پنج محور زیر تبیین میشود:
نخست: کرامت انسانی
دوم: قانونمداری
سوم: شایستهسالاری
اصالت خدمت
در اسلام، قدرت و حکومت مقصد نهایی نیست، بلکه ابزاری است؛ جهت تحقق هدفهای والا و اصیل که در صفحات پیشین بدان اشاره گردید. امام(ع) میفرماید: “عهدهدار شدن حکومت فی حد ذاته، شأن و مقامی نیست؛ بلکه وسیله اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه است،... ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. صرف حکومت برای آنان، جز رنج و زحمت چیزی ندارد”[۱]. ایشان حتی نسبت به انبیا نیز مطلب را گسترش داده و قائلند که: “انبیا خودشان را خدمتگزار میدانستند، نه اینکه یک نبیای که خیال کند، حکومت دارد به مردم، حکومت در کار نبوده، اولیای بزرگ خدا، انبیای بزرگ، همین احساس را داشتند، که اینها آمدند برای اینکه مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند به آنها”[۲].
در تعابیر فوق؛ حکومت و قدرت با جهتگیری اصلاح و خدمترسانی به بشریت مدّ نظر انبیا و اولیای الهی است، نه برای ارضای حس خودخواهی و خودپرستی و قدرتطلبی، چرا که در نزد اولیا خداوند، فرمان راندن بر مردم در چند روزه دنیا، اگر منشأ اثر و خدمت خدا پسندانهای نباشد از بیارزشترین امور است. “عبدالله بن عباس میگوید در “ذی قار” (موضعی نزدیکی بصره) در حالی به حضور امیرالمؤمنین(ع) رسیدم که مشغول وصله کردن کفش خود بود، فرمود: ارزش این لنگه کفش چقدر است؟ عرض کردم بیارزش است و نمیتوان بر روی آن قیمت گذاشت، فرمود: سوگند به خدا این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوبتر است، مگر آنکه حقی را اقامه نموده یا باطلی را براندازم”[۳].[۴]
پنجم: جاودانگی و جهانشمولی
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۰.
- ↑ صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۱۷.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۳۳، ص۱۰۲.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۳.