قیس بن عاصم منقری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

قیس بن عاصم بن سنان بن خالد بن منقر منقری تمیمی و کنیه‌اش ابوعلی بود و بعضی ابوطلحه و ابو‌قبیصه نیز گفته‌اند ولی به ابوعلی مشهور بوده و مادرش، ام‌اسفر دختر خلیفه بود[۱].

او در سال نهم هجری با افراد طایفه بنی تمیم نزد پیامبر(ص) آمد[۲] و چون مردی حلیم و بردبار و عاقل بود؛ پیامبر اکرم(ص) درباره‌اش فرمود: این مرد، آقای اشتر داران است[۳]. بعد از مسلمان شدن، پیامبر(ص) به او فرمان داد که با آب آمیخته با سدر خود را بشوید[۴]. او شاعر زبردستی بود که به او قمر نجد می‌گفتند[۵].[۶]

قیس و زنده به گور کردن دختران

قیس با تمام خردی که داشت از دوران جاهلیت گاهی اوقات تحت تاثیر جامعه جاهلی اطراف خود قرار داشت، لذا در آن دوران هشت یا دوازده تن از دخترانش را زنده به گور کرد و وقتی پس از قبول اسلام، این موضوع را به پیامبر(ص) گفت و چاره‌ای پرسید، رسول خدا(ص) به او فرمود: "به جای هر یک از آنهایی که کشته‌ای بنده‌ای را آزاد کن"[۷].[۸]

قیس بن عاصم و شراب خواری

قیس در دوران جاهلیت، تاجر شراب بود و خود نیز شراب می‌نوشید و یک شب به اندازه‌ای آشامید که از خود بی‌خود شد و در حال مستی گریبان دخترش را گرفت. و وقتی چشمش به ماه افتاد، در حال سخن گفتن با ماه، آنچه مال داشت به شراب فروش بخشید و چون به هوش آمد و اطرافیان کارهایش را به رخش کشیدند، به شدت پشیمان شد و شراب را بر خود حرام کرد و سپس این اشعار را سرود: می‌‌چیز خوبی است ولی در آن خصایصی است که مرد حلیم را تباه می‌کند. به خدا قسم دیگر آن را در حال سلامتی نمی‌آشامم و هرگز از آن به عنوان معالجه نیز استفاده نمی‌کنم. تا زنده‌ام پولی برای آن نمی‌دهم و همنشین خود را به آن دعوت نخواهم کرد؛ زیرا شراب، آشامنده‌اش را رسوا می‌کند و خطرهای بزرگی برایش پیش می‌آورد[۹].[۱۰]

قیس و پند دادن رسول خدا(ص) به او

افراد خردمند و زیرک همواره بر آن‌اند که بر دانش و خرد خود بیفزایند و لذا در هر مرتبه دانش که باشند باز هم می‌کوشند تا از افراد لایق بهره‌ گیرند. وقتی قیس برای اولین بار به حضور رسول خدا(ص) رسید، از ایشان تقاضای اندرز کرد و پیامبر اکرم(ص) به او فرمود: ای قیس! بدان که با عزت، ذلت و خواری؛ و با زندگی، مرگ؛ و با دنیا، آخرت؛ و با هر چیزی، حسابگر؛ و برای هر چیزی، مراقب؛ و برای هر خوبی، ثواب و برای هر گناهی، عذاب و برای هر مدتی، نهایتی است.

ای قیس! برای تو به ناچار رفیقی است که با تو دفن می‌شود، در حالی که تو مرده‌ای و او زنده است؛ اگر رفیق خوبی باشد تو را احترام می‌کند وگرنه تو را عذاب و نکبت خواهد کرد که او جز با تو محشور نخواهد شد و تو جز با او برانگیخته نمی‌شوی و جز درباره او از تو نمی‌پرسند؛ پس آن را نیکو قرار بده که اگر خوب باشد تو با او انس‌گیری و اگر فاسد باشد به جز از آن نمی‌ترسی، و آن، کردار توست[۱۱].[۱۲]

بردباری قیس

در بردباری او، به احنف بن قیس مَثل می‌زنند، با این حال، احنف می‌گوید: حلم را از قیس بن عاصم منقری آموخته‌ام. روزی او را دیدم که در جلو منزلش به شمشیر خود تکیه داده و مردم را موعظه می‌کند و اندرز می‌دهد. در این میان کشته‌ای را با مردی که دست‌هایش را بسته بودند، نزد او آوردند و به قیس گفتند: این پسر برادر توست که پسرت را کشته است. ولی به خدا قسم نه از جایش برخاست و نه سخنش را قطع کرد بلکه به سخنرانی خود ادامه داد و بدون اینکه حواسش پرت شود و یا لکنتی به او دست دهد، سخنش را به پایان رسانید. و چون سخنرانی او پایان یافت، به پسر برادرش نگاه کرد و گفت: "پسر برادرم! کار بدی کردی؛ از خدایت نافرمانی کردی، خویشاوندی خود را بریدی، تیر خود را درباره خودت به کار بردی و افرادت را کم کردی!" سپس به پسر دیگرش گفت: "بازوهای پسر عمویت را باز کن و برادرت را به خاک بسپار و صد شتر دیه برادرت را از مال من به مادرت بده، زیرا پسر عمویت از خویش دیگر است[۱۳].[۱۴]

قیس از نظر دیگران

نه تنها پیامبر اسلام(ص) به قیس احترام می‌گذاشت، تا جایی که وقتی او به نزد آن حضرت می‌آمد، رسول خدا(ص) خود را برایش می‌گسترانید و بلکه دیگران نیز از قیس تعریف کرده‌اند؛ از جمله عبدة بن الطبیب پس از مرگ قیس او درباره او چنین مرثیه می‌گوید: ای قیس درود و رحمت خدا تا وقتی که بر کسی رحمت می‌فرستد، بر تو باد. درودی همانند درود آنانکه وقتی از نقاط دور کشور به دیدن تو می‌آمدند و تو بر آنها نعمت می‌بخشیدی، تو را درود می‌گفتند. زیرا مرگ قیس مرگ فرد نیست بلکه بنیان قوی را از هم پاشیده است[۱۵].[۱۶]

وصیت قیس به فرزندانش در هنگام مرگ

قیس به هنگام مرگ به پسران خود چنین وصیت کرد: "ای پسران من! بزرگ‌تر خود را سرور خویش قرار دهید که چون قومی بزرگ‌تر خویش را سرور خود قرار دهند، برای پدر خود جانشین فراهم کرده‌اند و اگر کوچک‌تر را سروری دهند برای آنان در نظر هم پایگان، زیان بخش و ناپسند است. و بر شما باد به گردآوری مال و درست به کار بردن آنکه ثروت مایه جلال و ابهت در نظر گران مایگان و سبب بی نیازی از فرومایگان است و از خواستن از مردم سخت بپرهیزید که این کار باید آخرین چاره باشد. (فقط به هنگام ناچاری و درماندگی رو است). و بر من نوحه‌گری مکنید که در مرگ رسول خدا(ص) نوحه گری نشد. و مرا جایی به خاک مسپارید که قبیله بکر بن وائل آگاه شوند، زیرا در روزگار جاهلیت پیوسته با ایشان در ستیز بوده‌ام و می‌ترسم که نبش قبر کنند و دنیای خودشان را فاسد کنند و آخرت شما را از بین ببرند[۱۷].[۱۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۲۹۴؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۲۱۹.
  2. الثقات، ابن حبان، ج۳، ص۳۳۸؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۲۹۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۲۱۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۶۷.
  3. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۳۶؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۲۹۵؛ الامالی، سید مرتضی، ج۱، ص۷۲؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۱۸، ص۳۴۰؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۲۳۵؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۵، ص۱۲۴.
  4. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۳۶؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۱۸، ص۳۳۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۶۸.
  5. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۳۷.
  6. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله « قیس بن عاصم منقری»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۵-۵۶.
  7. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۲۲۰؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۱۸، ص۳۳۷-۳۳۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۶۸.
  8. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله « قیس بن عاصم منقری»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۶.
  9. رایت الخمر صالحة و فیها خصال تفسد الرجل الحلیما فلا والله اشربها صحیحا و لا اشفی بها ابدأ سقیما و لا اعطی بها ثمنا حیاتی ولا ادعو لها ابدأ ندیما فان الخمر تفضح شاربیها وتجنیهم بها الأمر العظیما؛الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۲۹۵؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۲۲۰.
  10. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله « قیس بن عاصم منقری»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۶-۵۷.
  11. «يَا قَيْسُ إِنَّ مَعَ اَلْعِزِّ ذُلاًّ وَ إِنَّ مَعَ اَلْحَيَاةِ مَوْتاً وَ إِنَّ مَعَ اَلدُّنْيَا آخِرَةً وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً وَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً وَ إِنَّ لِكُلِّ حَسَنَةٍ ثَوَاباً وَ لِكُلِّ سَيِّئَةٍ عِقَاباً وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَاباً وَ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لَكَ يَا قَيْسُ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَإِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَكَ ثُمَّ لاَ يُحْشَرُ إِلاَّ مَعَكَ وَ لاَ تُبْعَثُ إِلاَّ مَعَهُ وَ لاَ تُسْأَلُ إِلاَّ عَنْهُ فَلاَ تَجْعَلْهُ إِلاَّ صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ أَصْلَحَ آنَسْتَ بِهِ وَ إِنْ فَسَدَ لاَ تَسْتَوْحِشُ إِلاَّ مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُكَ ».الامالی، شیخ صدوق، ص۵۱؛ الخصال، شیخ صدوق، ص۱۱۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۲۸.
  12. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله « قیس بن عاصم منقری»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۷.
  13. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۱۲۹۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۲۲۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۶۷.
  14. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله « قیس بن عاصم منقری»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۸.
  15. علیک سلام الله قیس بن عاصم و رحمته ماشاء ان یترما تحیة من البسته منک نعمة اذا زار عن شحط بلادک سلما و ما کان قیس هلکه هلک واحد و لکنه بنیان قوم تهما؛الامالی، سید مرتضی، ج۱، ص۷۷؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۲۹۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۸۷؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۲۳۹.
  16. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله « قیس بن عاصم منقری»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۸-۵۹.
  17. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۳۷؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۲۹۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۱۳۴؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۶۱۱- ۶۱۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۵، ص۳۶۸.
  18. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله « قیس بن عاصم منقری»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۷، ص۵۹.