امید در معارف و سیره سجادی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امید است. "امید" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امید (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

آدمی به امید زنده است و با نبودن آن انگیزه‌های حیات ضعیف می‌گردد. در این دنیای پرمشغله و پرمشکل که گرفتاری‌ها و بلایا همچون تیرهایی از این سو و آن سو به سمت انسان نشانه می‌روند، امید به آینده و الطاف خدا بهترین مرهم زخم‌های روحی و محکم‌ترین سپر در مقابل بلاها و ابتلاهاست؛ چرا که خداوند هر زمان در شأن و در کاری است[۱]. و ای بسا پس از گرفتاری و مشکلات، خداوند امر جدیدی را پدید آورد[۲]. به راستی پس از هر سختی آسانی وجود دارد[۳]، البته امید انسان به خدا وقتی رنگ واقعیت می‌گیرد که در پی آن عمل و کوشش نیز باشد ﴿فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا[۴].

دعاهای صحیفه سجادیه سرشار از امیدواری به خدای مهربان است: «وَ أَنْتَ‏ ثِقَتِي‏ وَ رَجَائِي‏ فِي‏ الْأُمُورِ كُلِّهَا»[۵]؛ «بارخدایا، هر کسی که اعتماد و امیدی به جز تو داشته باشد، اعتماد و امید من در تمام احوال به توست. در نگاه امام سجاد(ع) بهترین کسی که می‌توان بدو امید بست و اعتماد کرد و بلکه تنها کس، خدای بزرگ است: به تو ۔ ای پروردگار من - اعتماد دارم که مرا می‌آمرزی و تنها تو شایان آنی که بر تو اعتماد کنند»[۶]. بنابراین نباید به غیر خدا امید بست و رحل رجا فقط در آستان خدا باید بر زمین گذاشت: جز تو کسی را نمی‌خوانم، جز تو به کسی امید ندارم[۷]. و نیز: «بارخدایا به سوی تو می‌گریزم، از تو می‌ترسم، به درگاه تو استغاثه می‌کنم، به تو امید می‌بندم، تو را می‌خوانم، به تو پناه می‌جویم»[۸]. هم‌چنین «بارخدایا، ای آنکه توصیف واصفان، وصف کردنت نتواند و ای آنکه امید امیدواران از تو درنگذرد»[۹]. امام به ما می‌آموزد که در امید بستن نیز باید موحد باشیم و کسی را شریک خدا قرار ندهیم: تنها و تنها به تو امید می‌بندم[۱۰].

باید توجه داشت امید به خدا نه تنها برای سعادت آخرت بلکه برای اصلاح امر دنیا هم هست، از این رو حضرت چنین دعا می‌کند: «و در امور این جهانی (دنیا) و آن جهانی (آخرت) جز به تو امید ندارم»[۱۱]. البته سعادت آخرت و نجات روز قیامت در سایه شفاعت محمد و آل محمد(ص) صورت می‌بندد که آن هم پرتوی از رحمت واسعه الهی است: «بارخدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و امروز مرا از امیدم نومید مکن... که من به اتکای عمل صالح خود به نزد تو نیامده‌ام و به شفاعت هیچ مخلوقی، جز شفاعت محمد و اهل‌بیت او امید نبسته‌ام»[۱۲].[۱۳].[۱۴]

جستارهای وابسته

منابع

  1. خالقیان، فضل‌الله، مقاله «امید»، دانشنامه صحیفه سجادیه

پانویس

  1. ﴿يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «هر که در آسمان‌ها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
  2. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا «ای پیامبر! چون زنان را طلاق می‌دهید، هنگام (آغاز) عده‌شان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانه‌هاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بی‌گمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمی‌دانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد» سوره طلاق، آیه ۱.
  3. ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا «پس به راستی با دشواری، آسانی همراه است * به راستی با دشواری، آسانی همراه است» سوره انشراح، آیه ۵-۶.
  4. «پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  5. دعای ۵۴.
  6. نیایش سی‌و‌دوم.
  7. نیایش پنجاه‌و‌یکم.
  8. نیایش پنجاه‌و‌دوم.
  9. نیایش سی‌و‌یکم.
  10. نیایش بیست‌وهشتم.
  11. نیایش چهل‌و‌هشتم.
  12. نیایش چهل‌و‌هشتم.
  13. صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، سروش، تهران، ۱۳۹۴، چاپ نهم؛ قرآن مجید، ترجمه محمدمهدی فولادوند.
  14. خالقیان، فضل‌الله، مقاله «امید»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۹۴.