اخلاق در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اخلاق است. "اخلاق" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اخلاق (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳] نکته: این آیه نشان می‌دهد که فارغ از امر و فرمان خداوند، حُسن و قُبح اخلاقی وجود دارند و اموری معنادارند: و خداوند با فهم و درک مخاطب از این مفاهیم سخن می‌گوید و اگر حُسن و قُبح اخلاقی به معنای امر و فرمان تشریعی خداوند باشد، آنگاه مفاد این آیه به تکرارگویی‌های بی‌فایده تبدیل می‌شود. برای مثال اشاره آیه به «نهی خدا از منکر» به معنای «نهی خدا از مَنهی خدا» خواهد بود.
  2. ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ[۴]

نکته: این آیه پیامبراکرم را مامور می‌کند که مردم را به رعایت «عُرف» همان وجدان جمعی و درک عمومی از خوبی‌ها و بدی‌ها فرمان دهد. این مسئله در بسیاری از مفاهیمی که قرآن تعریف نکرده و به صورت کلی درباره آن فرمان داده، صادق است، مثلاً امر به عدالت و قسط و یا بِر و نیکویی و یا احسان کرده، بدون آنکه بگوید اینها چه هستند. اما مواردی هم نقض دارد، مثل داستان ازدواج زینب همسر پسرخوانده پیامبر زید که در آیات (ر. ک: الاحزاب: (۳۳) آیات: ۳۷-۳۹) مطرح شده و نگرانی پیامبر اکرم از عرف مردم که آن را غیراخلاقی می‌دانسته‌اند و این نشان می‌دهد که او برای ازدواج با زینب با مخالفت عرف مواجه بود؛ زیرا در عرف جامعه صدر اسلام، زن پسرخوانده حکم عروس را داشت و ازدواج ناپدری با او زشت و ناپسند تلقی می‌شد. در حالی که پیامبر اکرم موظف بود برای مبارزه با این عرف نادرست، عملا به اینگونه ازدواج اقدام کند.

اما نکته دیگر آن است که برخی از معارف اخلاقی قرآن هرچند قرآن آن را به صورت جزیی بیان کرده است، اما چنان حساس و دقیق است که اگر قرآن به آن اشاره نمی‌کرد، توجه و پایبندی به آن بوجود نمی‌آمد، مانند جای دادن کسی که وارد مجلس می‌شود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۵] یا تند نرفتن ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ[۶] و یا بلند سخن نگفتن ﴿وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ[۷]، یا در پیش پیامبر جدال نکردن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ[۸] و یا در میهمانی زود بلند شدن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا[۹] یا تواضع و خضوع بزرگ به کوچک ﴿وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۰] درگوشی سخن نگفتن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ[۱۱] و مانند آن. در این موارد می‌توان گفت قرآن آن معارف بدیهی و اولیه را توسعه داده و خرد بشریت را در سنجش خوبی و بدی دقیق‌تر کرده و البته این تمام مسئله نبوده است، بلکه معیارهایی ذکر کرده تا همواره این حرکت ادامه یابد. بدین جهت اگر اصول اخلاقی فرادینی است، و اگر دین و احکام آن باید اخلاقی باشد، و دین اخلاقی است، اما از جهتی زبان اخلاقی بشریت مشترک است و با این معیار می‌توان تعیین کرد که چه چیزی اخلاقی و چه چیزی غیر اخلاقی است[۱۲].

اخلاق در دانشنامه معاصر قرآن کریم

اخلاق، جمع "خُلق" یا "خُلُق" و عبارت است از مجموعه عادت‌ها و رفتارهای فرهنگی پذیرفته شده میان مردم یک جامعه[۱۳] و خصلت‌هایی که با دیده بصیرت درک می‌شوند[۱۴].

"خُلْق" در اصطلاح حالتی است برای نفس که به اقتضای آن، فعلی به سهولت و بدون نیاز به اندیشه کردن از انسان صادر می‌شود[۱۵]. خُلق بر اساس نوع فعلی که از آن صادر می‌شود به پسندیده یا ناپسند اتصاف می‌یابد، هر چند وقتی خُلق یا اخلاق به صورت مطلق به کار رود به معنای خُلق پسندیده است. تعریفی که برای معنای اصطلاحی "خُلق" ذکر شد و مورد پذیرش بسیاری از علمای اخلاق در فرهنگ اسلامی واقع شده است، عنایت اصلی‌اش به خُلقیات و تمیز نیک و بد آنها از یکدیگر است و توجه‌شان به خود فعل در مرحله بعد قرار دارد و لذا برخی از حکیمان بزرگ در گذشته و بسیاری از عالمان معاصر، تعریفی جامع از علم اخلاق ارائه می‌کنند؛ به طوری که شناسایی حُسن و قبح افعال کلی را هم جزو علم اخلاق می‌دانند[۱۶].

اخلاق یکی از موضوعات محوری قرآن است که می‌توان آن را موضوع کانونی واژه‌هایی از قبیل: تزکی، اسوه، الصلاة، الصیام، الآخرة، حیوة الدنیا، الفساد، کرمنا و خلیفه با موضوعاتی مانند محبت خدا به انسان‌ها، نظارت او بر اعمال آدمی، پیامبران، نظم اخلاقی جهان هستی، جهان آخرت، بهشت و جهنم و غیره در ارتباط است. بر این اساس از منظر قرآن اگر مؤمنان خواستار محبت خداوند نسبت به خود هستند و به نظارت الهی بر اعمالشان ایمان دارند و معتقدند که کارهای اخلاقی آنان نتایج مثبت و یا منفی در دنیا و آخرت در پی دارد، لازمه این امور، اخلاقی زیستن است و یکی از وظایف اصلی پیامبران ارائه الگوهای اخلاقی زیستن می‌باشد.

در قرآن واژه اخلاق و خُلْق به کار نرفته است، اما واژه ﴿خُلُقٍ ۲ بار آمده است ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۱۷]؛ ﴿إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ[۱۸]. البته بسیاری از آیات قرآن مستقیم یا غیر مستقیم با مسائل اخلاقی ارتباط دارد. قرآن، نقش مهمی در اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن دینداران ایفا می‌کند و ایفای چنین نقشی از راه‌های مختلفی صورت میگیرد که در اینجا به مهمترین آنها اشاره می‌رود.

۱. قرآن و نگرش آدمی به دنیا: از منظر قرآن دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا فریبنده و غفلت‌آور است و باطن دنیا همان آخرت است ﴿يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ[۱۹].دنیا سرای امتحان می‌باشد و نعمت‌ها و نقمت‌های دنیوی زمینه‌ساز امتحان‌اند﴿الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ[۲۰]؛ قرآن به ما می‌آموزد که زندگی دنیا در مقایسه با زندگی اخروی، متاع ناچیز و بازیچه‌ای بیش نیست ﴿اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ[۲۱]؛ ﴿وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۲۲].

قرآن از ما می‌خواهد که با استفاده از امکاناتی که در دنیا در اختیار ما قرار داده شده در تحصیل آخرت بکوشیم و در عین حال نصیب خود از زندگی دنیا را فراموش نکنیم﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا[۲۳]. بدون شک این آموزه‌ها می‌تواند نقش سازنده‌ای در اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن مؤمنان ایفا کند، زیرا یکی از مهم‌ترین موانع پایبندی به ارزش‌های اخلاقی عبارت است از ناسازگاری آن، با منافع زودگذر دنیوی.

۲. بیان صُوَر غیبی و نتایج اخروی اعمال: یکی از مهم‌ترین یاری‌های قرآن به اخلاق از رهگذر پرده‌برداری از صُوَر غیبی و نتایج دراز مدت اعمال خوب و بد انسان، صورت می‌گیرد. قرآن درباره خوردن مال یتیمان به ناروا می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا[۲۴]. درباره غیبت می‌فرماید: ﴿أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا[۲۵].

۳. پیوند زدن مفاهیم اخلاقی به مفاهیم دینی: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ[۲۶]؛ ﴿وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ[۲۷]؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۲۸]؛ ﴿وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۲۹]؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۳۰]. در این آیات و نیز و موارد دیگر، قرآن از انگیزه‌های دینی که در مؤمنان قوت بسیاری دارد سود می‌جوید تا آنان را به کسب فضائل اخلاقی و زدودن رذائل اخلاقی تشویق کند. بدون تردید دغدغه اصلی مؤمنان این است که محبت خداوند را کسب نمایند و قرآن برای پرورش اخلاقی مؤمنان از این واقعیت سود میجوید.

۴. ارائه الگوهای اخلاقی: یکی از روش‌های مؤثر در تعلیم و تربیت اخلاقی، ارائه الگوهای اخلاقی مناسب است و این را به عنوان یکی از کارکردهای برجسته قرآن در قلمرو اخلاق می‌توان برشمرد. قرآن از داستان کسانی که به نوعی الگوی اخلاقی‌اند بسیار سخن گفته است و یکی از نقش‌های اصلی پیامبران و اولیاء دین، این است که در رفتار و گفتار خود چنین الگوهایی را ترسیم کنند: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۳۱].

۵. نظام اخلاقی عالم هستی: نظام اخلاقی عالم یکی از آموزه‌های کلیدی قرآن است که نقش به سزایی در اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن مؤمنان باز می‌کند. این آموزه می‌گوید: جهان هستی، علاوه بر نظم طبیعی / علمی، دارای نظمی اخلاقی هم هست و در برابر کارهای نیک و بد آدمی حساسیت می‌ورزد و نسبت به اعمال و رفتار او واکنش مناسب نشان می‌دهد: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۳۲].

۶. انسان‌شناسی دینی: آموزه‌های قرآن در باب روح و روان آدمی نقش مهمی در قلمرو اخلاق ایفا می‌کنند. پاره‌ای از این آموزه‌ها عبارتند از: تفکیک در کارکرد نفس انسان: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۳۳]. کرامت نفس: ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ[۳۴]. اتحاد نفوس آدمیان: از نظر قرآن انسان‌ها «فرزندان یک پدر و مادر هستند»[۳۵] و جانشینان یک خدا می‌باشند: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۳۶].

۷. نقش عبادت‌های دینی در اخلاق مؤمنان: حکمت عبادت‌های دینی پرورش بُعد اخلاقی وجود آدمی است ﴿وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۳۷]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۳۸]. عبادت چیزی نیست مگر اظهار خضوع و خشوع و بندگی در پیشگاه خداوند و چون خدا تجسم فضائل اخلاقی است، پرستش او به معنای مدح و ستایش این فضائل می‌باشد و چون رذائل اخلاقی ریشه در خودبزرگ‌بینی و خودپرستی و پیروی از تمایلات نفسانی دارد پرستش خدای اخلاقی درمان همه این دردها به شمار می‌رود.

۸. نظارت الهی: قرآن به آدمی می‌آموزد که جهان هستی حاکم و مدبری دارد که همه چیز را می‌داند و نمی‌توان چیزی را از او پنهان کرد و خدای قرآن بر کار انسان‌ها نظارت دارد: ﴿وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ[۳۹]. و آنان در برابر او مسئول و پاسخ‌گو هستند: ﴿...فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِيمِ * وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ[۴۰]. ایمان به خداوندی با این مشخصات نقش مهمی در مراعات ارزش‌های اخلاقی از سوی مؤمنان ایفا می‌کند.

۹. توسعه خودگروی: قرآن می‌کوشد خودگروی تنگ‌ نظرانه و نزدیک‌ بینانه و دنیوی‌ اندیش را به خودگروی روشن‌بینانه و دوراندیشانه و آخرت‌اندیش تبدیل کند. آموزه‌های قرآن با وارد کردن حیات اخروی در محاسبات انسانی به او میآموزند که زحمات و محرومیت‌هایی که برای اخلاقی بودن در دنیا متحمل می‌شود در جهان آخرت به نحو احسن جبران خواهد شد و او نباید رفتار خود را صرفاً بر اساس محاسبه سود و زیانی زودگذر دنیوی تنظیم کند.

۱۰. تزکیه: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا[۴۱]؛ ﴿وَمَنْ تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ[۴۲]. تهذیب نفوس انسان‌ها از اهداف ارسال پیامبران است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۴۳]. قرآن میکوشد از این طریق به آدمی بیاموزد که چگونه از شرّ نفس اماره که از منظر قرآن سرچشمه همه بدی‌ها و ناهنجاری‌های اخلاقی است، خلاص شود و چگونه وجدان اخلاقی خود را شکوفا و قوّه داوری اخلاقی خود را تزکیه و تهذیب نماید.

۱۱. تأکید بر عقل و عقلانیت: در قرآن آیات بسیاری را می‌توان یافت که بر اهمیت عقل و عقلانیت به طور عام و به‌ویژه عقل و عقلانیت اخلاقی دلالت می‌کند. خداوند نشانه‌های خود را بر انسان می‌نمایاند: ﴿وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۴۴]؛ ﴿وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ[۴۵]؛ ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۴۶].[۴۷].[۴۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «بگو: بی‌گمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲.
  2. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  3. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  4. «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
  5. «ای مؤمنان! چون در نشست‌ها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  6. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  7. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  8. «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد * بی‌گمان خداوند دل‌های کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو می‌دارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۲-۳.
  9. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  10. «و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.
  11. «ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی می‌کنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده می‌شوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.
  12. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۷.
  13. فرهنگ بزرگ سخن.
  14. مفردات، ص۲۹۷.
  15. تهذیب الاخلاق، ص۵۱.
  16. دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۳۵۹.
  17. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  18. «این جز شیوه پیشینیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۳۷.
  19. «نمایی از زندگانی این جهان را می‌شناسند و از جهان واپسین غافلند» سوره روم، آیه ۷.
  20. «همان که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکردارترید و او پیروز آمرزنده است» سوره ملک، آیه ۲.
  21. «خداوند روزی را برای هر که بخواهد فراخ می‌دارد یا تنگ می‌گرداند و (آنان) به زندگانی این جهان شادند و زندگانی این جهان در برابر (زندگانی) جهان واپسین جز بهره‌ای (اندک) نیست» سوره رعد، آیه ۲۶
  22. «و زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و بی‌گمان برای کسانی که پرهیزگاری می‌ورزند سرای واپسین نیکوتر است؛ آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۳۲.
  23. «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن» سوره قصص، آیه ۷۷.
  24. «آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.
  25. «آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  26. «همانا خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  27. «و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  28. «خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
  29. «و خداوند ستمکاران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۵۷.
  30. «بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  31. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  32. «برای کارهایی که مردم کرده‌اند در خشکی و دریا تباهی به چشم می‌خورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کرده‌اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.
  33. «و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت * پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.
  34. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  35. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  36. «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  37. «و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
  38. «ای مؤمنان! روزه بر شما مقرّر شده است چنان که بر پیشینیان شما مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۸۳.
  39. «و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
  40. «...و به راه دوزخ راهنمایی کنید و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۳-۲۴.
  41. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد» سوره شمس، آیه ۹.
  42. «و هر کس پاکیزگی پیشه کند به سود خویش کرده است» سوره فاطر، آیه ۱۸.
  43. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  44. «و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
  45. «و هیچ کس را جز به اذن خداوند یارایی نیست که ایمان آورد و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمی‌ورزند برقرار می‌دارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.
  46. «آیا مردم را به نیکی فرا می‌خوانید و خود را از یاد می‌برید با آنکه کتاب (خداوند) را می‌خوانید؟ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
  47. دین در ترازوی اخلاق، ص۱۶۷- ۱۸۸.
  48. عصیانی، علی رضا، مقاله «اخلاق»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.