تفسیر قرآن به قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

روش تفسیری قرآن با قرآن از جمله روش‌هایی است که در متون علوم قرآنی از آن فراوان یاد شده است.

در این شیوه، معانی آیات قرآن به کمک آیات مشابه که موضوع و محتوای آنها یکسان یا حداقل نزدیک به هم است استخراج می‌شود.

اساس این روش تفسیری، این اعتقاد است که قرآن مبین خویش است "القرآن یفَسِّر بعضُه بعضاً"، و اگر ابهام و اجمالی در برخی آیات قرآن دیده می‌شود، معلول عدم توجه و تدبر در دیگر آیات قرآنی است و با مراجعه به آیات دیگر برطرف می‌شود.

روش تفسیری قرآن به قرآن قدمت دارد و از همان دوره‌های نخست در متون روایی و تفسیری نمونه‌هایی از آن را می‌توان یافت؛ ولی در قرن چهاردهم هجری این روش به صورتی نوین و با ضوابط و تفصیل بیشتری مورد توجه قرآن‌پژوهان قرار گرفته است؛ تا آنجا که برخی از مفسران بزرگ مانند علامه طباطبایی معتقدند تفسیر بایسته و صحیح تنها همین شیوه تفسیری است.

با این همه، تفسیر قرآن به قرآن محدودیت‌هایی دارد که در دو زمینه اصلی قابل طرح است:

  1. محدودیت‌های ناشی از کاربرد این روش در آیات. این روش در صورتی موفق خواهد بود که میان آیات نگاه متقابل و تفسیرگرایانه ملاحظه شده باشد، که این نگاه دست‌کم در برخی آیات، روشن نیست.
  2. محدودیت‌های مربوط به توان علمی مفسر در احاطه بر جوانب آیات و درک تمام پیوندهای ممکن میان آیات.

با توجه به این محدودیت‌ها، روش تفسیری قرآن به قرآن را نمی‌توان روشی اطمینان‌آور دانست.

غیبت طولانی این تفسیر، پس از عصر ائمه(ع) تا سده اخیر نیز خبر از نوعی دشواری و ابهام برخی زوایای آن دارد.

از دیگر موضوعات مهم درباره تفسیر قرآن با قرآن ارزش عقل و سنت در این شیوه تفسیری است.

درباره نقش عقل در تفسیر قرآن به قرآن باید گفت به شهادت تاریخ ائمه(ع) که اسوه تفسیرند، در لابه‌لای مباحث قرآنی خود از استدلال‌های عقلی استفاده کرده‌اند، و میان تابعین نیز کسانی چون مجاهد و زید بن مسلم به نوعی عقل‌گرایی گرایش داشته‌اند.

اما در زمینه استفاده از نقل در تفسیر قرآن به قرآن دو نظریه کاملاً متفاوت وجود دارد:

  1. نفی هرگونه احتیاج به سنت؛
  2. توانایی روایات صحیح در کمک به تبیین پاره‌ای از آیات مثل آیات‌الاحکام و قصص؛ با اذعان به اینکه قرآن خود مبین خویش است[۱].[۲]

منابع

  1. فرهنگ‌نامه علوم قرآنی

پانویس

  1. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن(باحاشیه)،جلد۲، صفحه ۱۷۵؛ اوسی، علی، روش علامه طباطبایی درتفسیرالمیزان،صفحه ۱۷۴؛ ذهبی، محمد سین، التفسیر و المفسرون، جلد۱، صفحه (۴۰-۴۳)؛ طباطبایی، محمد حسین، قرآن در اسلام، صفحه (۸۵-۱۰۲)؛ عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن،صفحه ۲۸۸؛ خرمشاهی، بهاء الدین، قرآن پژوهی(هفتادبحث وتحقیق قرآنی)،صفحه ۳۲۳؛ سبحانی، جعفر، الایمان والکفرفی الکتاب والسنة، صفحه ۲۱۰؛ صالح، صبحی،مباحث فی علوم القرآن،صفحه (۲۹۹-۳۱۲)؛ جمعی از محققان، مجله پژوهشهای قرآنی، جلد۱۱، صفحه (۲۸-۳۹).
  2. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص۱۸۲۲.