سیره اجتماعی پیامبر خاتم
- این مدخل از زیرشاخههای بحث پیامبر خاتم است. "سیره اجتماعی پیامبر خاتم" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل پیامبر خاتم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- مبارزه با نقاط ضعف: او از نقاط ضعف مردم و جهالتهای آنان استفاده نمیکرد؛ برعکس، با آن نقاط ضعف مبارزه میکرد و مردم را به جهالتشان واقف میساخت. روزی که ابراهیم پسر هیجده ماههاش از دنیا رفت، از قضا آن روز خورشید گرفت. مردم گفتند: علت اینکه کسوف شد مصیبتی است که بر پیامبر خدا (ص) وارد شد. او در مقابل این خیال جاهلانه مردم سکوت نکرد و از این نقطه ضعف استفاده نکرد، بلکه به منبر رفت و گفت: ای مردم، ماه و خورشید دو آیت از آیات خدا هستند و برای مردن کسی نمیگیرند.
- با بردگان: نسبت به بردگان فوقالعاده مهربان بود. به مردم میگفت: اینها برادران شمایند. از هر غذا که میخورید به آنها بخورانید و از هر نوع جامه که میپوشید آنها را بپوشانید. کار طاقتفرسا به آنها تحمیل مکنید، خودتان در کارها به آنها کمک کنید. میگفت: آنها را بهعنوان بنده و یا کنیز "که مملوکیت را میرساند" خطاب نکنید؛ زیرا همه مملوک خداییم و مالک حقیقی خدا است، بلکه آنها را بهعنوان "فتی" (جوانمرد) یا "فتاه" (جوانزن) خطاب کنید. در شریعت اسلام تمام تسهیلات ممکن برای آزادی بردگان که منتهی به آزادی کلی آنها میشد، فراهم شد. او شغل "نخاسی" یعنی بردهفروشی را بدترین شغلها میدانست و میگفت: بدترین مردم نزد خدا آدمفروشاناند[۱][۲].
جستارهای وابسته
- سیره اخلاقی پیامبر خاتم
- سیره عرفانی پیامبر خاتم
- سیره فردی پیامبر خاتم (سیره شخصی پیامبر خاتم)
- سیره خانوادگی پیامبر خاتم
- سیره اجتماعی پیامبر خاتم
- سیره عبادی پیامبر خاتم (سیره معنوی پیامبر خاتم)
- سیره اقتصادی پیامبر خاتم
- سیره فرهنگی پیامبر خاتم
- سیره علمی پیامبر خاتم
- سیره آموزشی پیامبر خاتم
- سیره تبلیغی پیامبر خاتم
- سیره نگارشی پیامبر خاتم
- سیره تربیتی پیامبر خاتم
- سیره مدیریتی پیامبر خاتم
- سیره سیاسی پیامبر خاتم
- سیره قضایی پیامبر خاتم
- سیره امنیتی پیامبر خاتم (سیره حفاظتی پیامبر خاتم و سیره اطلاعاتی پیامبر خاتم)
- سیره نظامی پیامبر خاتم
منابع
پانویس
- ↑ مطهری، مرتضی، وحی و نبوت،مجموعه آثار، ج ۲، صص ۲۵۴، ۲۵۵ و ۲۶۰
- ↑ پورامینی، محمد باقر، پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت، ص ۴۵ تا ۷۳.