زنان نوغان
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
یکی از باورهای بسیار زیبای مردم مشهد و به خصوص اهالی نوغان این است که: هنگام ورود امام رضا(ع) عال به شهر توس، ایشان به روستای نوغان تشریف آوردند و برای اهالی نوغان سخنرانی نمودند. «زنان نوغان» که از اهداف امام(ع)، مبنی بر رواج و زنده نگهداشتن تشیع، آگاهی یافتند، آنچه از طلا و جواهر آلات داشتند در راه اسلام، به امام(ع) بخشیدند. اما همین زنان نیکوکار و با گذشت، وقتی خبر شهادت امام رضا(ع) را شنیدند، حماسه بزرگ دیگری خلق نمودند که بعد از گذشت قرنها، هم چنان بر اوراق تاریخ و اذهان مردم نقش پر رنگی دارد.
با شهادت امام رضا(ع) به دست شخص مأمون لعین، عده زیادی از مردان و زنان که دوستدار اهل بیت(ع) بودند، مقابل کاخ مأمون[۱] ازدحام کردند. مأمون با دیدن این جمعیت، ترسید و از عموی امام(ع) - ابوجعفر محمد بن جعفر بن حمد(ع) - خواست تا مردم و شیعیان را متفرق سازد[۲]. او دستور داد تا روز بعد امام(ع) را دفن نمایند؛ زیرا که تصمیم داشت ایشان در نهایت آرامش و سکوت تدفین شود و مردم بر علیه او شورش ننمایند. احتمالاً او از مردم خواسته بود که از خانههای خود خارج نشوید و حتی از مردان خواسته بود که مانع خروج همسرانشان گردند. اما زنان روستای نوغان، مهریههای خویش را بر شوهرانشان بخشیدند و از خانههایشان بیرون آمدند و با عزمی جزم، به سوی کاخ حمید بن قطبه آمدند و در مراسم سوگواری امام(ع) شرکت نمودند.
از آن روز به بعد، نوغان با نام امام رضا(ع) قوام و دوام گرفت، مادران، نام شهید خفته در توس را بر فرزندانشان نهادند، رضا، علیرضا و بیشتر غلامرضا. زنان نوغان، مردانشان را به ساختن فضایی محصور برای قبر فرزند موسی بن جعفر(ع) تشویق کردند و سالهای سال، پیر زنی از نوغان، هر روز به مرقد امام رضا(ع) میرفت و تا غروب که هوا تاریک میشد، خآدمی زائران اندک امام(ع) را بر عهده داشت.[۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ باغ منسوب به حمید بن قحطبه که ارگ حکومتی در آن بود و مأمون میخواست به بغداد برود، مدتی را در آنجا اقامت گزید.
- ↑ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، باب ۶۲، ص۵۹۱.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۳۵۴.