نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Shafipour(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
آیا علم غیب معصوم قابلیت افزایش دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«زراره میگوید از حضرت باقر(ع) شنیدم که میفرمود: اگر بر علوم ما اضافه نمیشد تمام میگشت. زراره گفت: بر علوم شما چیزی اضافه میشود که رسول خدا آن را نمیدانسته؟! فرمود: اگر بخواهد چیز تازهای بر علوم ما اضافه شود، اولًا بر رسول خدا عرضه میشود سپس بر ائمه یکی پس از دیگری، تا به ما منتهی شود.[۱]«زرارة قال سمعت ابا جعفر(ع) یقول: لولا انا نزداد لانفدنا، قال قلت: تزدادون شیئاً لا یعلمه رسولاللَّه؟ قال اما انه اذا کان ذالک عرض علی رسول اللَّه(ص) ثم علی الائمة ثم انتهی الامر الینا»»[۲].
آیتالله سید احمد خاتمی، در مقاله «در آستان امامان؛ ملائکه و دیدار با امامان» در اینباره گفته است:
«از برخی روایات استفاده میشود که علم امامان نیز پیوسته ازدیاد مییابد. در کتاب شریف کافی بابی تحت این عنوان منعقد کرده است که: «لولا ان الائمه(ع) یزدادون لفقد ما عندهم» اگر علم امامان توسط ذات مقدس ربوبی زیاد نشود علمشان تمام میشود. در اولین روایت از این باب آمده است که صفوان بن یحیی گوید از امام کاظم(ع) شنیدم که فرمود: «کان جعفر بن محمد(ع) یقول لولا انا نزداد لانفدنا»[۳]امام صادق(ع) پیوسته میفرمود اگر بر علم ما افزوده نمیشد، همانا پایان میپذیرفت. بیتردید یکی از راههای افزایش علم معصومین(ع)، اطلاعرسانی از طریق ملائکه است که برای انجام این وظیفه و رساندن اخبار عالم خدمت امام(ع) شرفیاب گردند این دسته از روایات نیز دلالت التزامی بر آمد و شد ملائکه به محضر امامان(ع) دارد»[۴].
«یکی از ویژگیهایی که برای علم امام(ع) در روایات بیان شده، افزایش علم ایشان در شبهای جمعه است. در روایتی آمده که ارواح امامان معصوم(ع) در شبهای جمعه بالا میرود و از نوعی عروج برخوردار میشود که در آن عروج علم ایشان افزایش مییابد. عبارت، این گونه است که: «یزداد فی علومهم جما غفیرا»؛[۵]از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «ما من لیله جمعه الا و لاولیاء الله فیها سرور، اذا کانت لیله الجمعه وافی رسول الله(ص) العرض و وافیت معه فما ارجع الا بعلم مستفاد و لولا ذلک لنفد ما عندنا»؛[۶]
این مطلب نشان میدهد که خواستههای ایشان برای دانش بیشتر که در جمله «اذا شاؤوا علموا» بیان شده، از راه صعود ارواح آنان در شبهای جمعه میتوان اتفاق بیفتد. بنابراین، آنان برخی از علوم خویش را از راه صعود در شبهای جمعه به دست میآورند که میتواند شامل علوم ایشان به جزئیات باشد. شگفت این که همه علوم از واسطه پیامبر(ص) میباشد حتی برای اوصیایی که در میان انسان ها تا قیامت حاضر هستند، و پیامبر(ص) به عنوان صادر نخستین و در مقام واسطه فیض میان خدا و همه پیامبران و اوصیا چه زندگان و چه مردگانشان عمل میکند.
در روایت دیگری از امام صادق(ع) آمده: به ارواح پیامبران و اوصیایی که از دنیا رفتهاند و نیز به روح وصی ای که در میان شما زندگی میکند، اجازه داده میشود که به آسمان صعود کنند تا این که به عرش پروردگار برسند… آن گاه پیامبران و اوصیا در حالی که سرشار از شادمانی و سرور هستند و وصیای که در میان شما زندگی میکند، بسیار بسیار به علمش افزوده میگردد.[۷]
بنابراین امامان معصوم(ع) به علم آسمان و زمین و آن چه در آن است و هم چنین وقایع گذشته و حال و آینده آگاه هستند و این دانش ایشان میتواند از راههای گوناگون به دست آید که یکی از آنها علم به ماکان و مایکون از راه صعود و عروج در شبهای جمعه است»[۸].
«برخی روایات به صراحت از افزایشپذیری علوم ائمه(ع) سخن گفتهاند. در روایات متعددی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده است: «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا».[۹] در کافی درباره این موضوع چهار روایت نقل شده است که روایات اول تا سوم سند صحیح دارند. در بصائر درباره این موضوع هفت روایت نقل شده است که سند روایات یکم تا چهارم و نیز ششم صحیح و سند روایت پنجم، موثق است. در برخی از این روایات تأکید شده است که هر روز و هر شب بر علم آنان افزوده میشود. در روایتی با سند صحیح از امام باقر(ع) نقل شده است: عالم ما غیب نمیداند و اگر خداوند عالم ما را به خودش واگذار کند، مانند بعضی از شما خواهد بود؛ ولی به او لحظه به لحظه آموخته میشود. چنانکه ملاحظه میشود، این روایات به صراحت از افزایشپذیری و عدم تمامیت علوم ائمه(ع) سخن میگویند. در برخی از این روایات، آمده است که هر شب جمعه علومی بر علوم ائمه(ع) افزوده میشود. همچنین در روایات متعدد از آن حضرت نقل شده است که در شب قدر، از حوادث آن سال تا شب قدر سال بعد به امام خبر داده میشود. این علم شامل تمام خیر و شرهایی است که به بندگان میرسد؛ مرگ یا زندگی، فقر یا ثروت، توفیق زیارت خانه خداوند متعال و خلاصه تمام مقدرات بندگان تا شب قدر سال آینده بر امام عرضه میشود. این روایات مستفیضاند. در برخی از این روایات تصریح شده است که اگر این علوم نبود، امام نمیدانست در آن سال چه چیز محقق خواهد شد».[۱۰].
حجت الاسلام و المسلمین وکیلی در مقاله «علم غیب امام» در این باره گفته است:
«نگاه اعتدالی، علم امام را دارای دو بعد و دو حیثیت میداند که از حیثی مطلق و بیحد است و استثناء نداشته و نامتغیر است و از حیث دیگر ناقص و متغیر است و تدریجاً افزوده میشود. شرح این نگاه و ادله آن مقدماتی دارد که آن را به بحث بعد موکول میکنیم انشاءالله. فعلاً مناسب است اشارهای به اشکال نگاه افراطی بشود. گرایش افراطی میگوید علم ائمه تکبعدی است و ائمه(ع) همه چیز را بالفعل میدانند و علمشان افزوده نمیشود. ولی این نگاه با نصوص قرآن کریم و سیره و روایات مخالف است. ما معتقدیم که پیامبر(ص) اشرف اهلبیت(ع) هستند. قرآن کریم در ترسیم شخصیت رسول خدا(ص) تأکید میکند که رسول خدا(ص) حتی بعد از رسالت از حیثی همه چیز را نمیدانستهاند و علمشان به واسطه نزول وحی افزایش مییافته و این مسأله از نصوص قرآن است که قابل تأویل نیست. اینکه به حضرت وحی میشده و از جانب خداوند مورد تعلیم و آموزش بودهاند، و برخی از مطالب بوده که حضرت نمیدانستهاند و تدریجاً بر قلب حضرت نازل میشده است، از مسلمات قرآن است. آیاتی نظیر: ﴿﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾﴾[۱۱]﴿﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ﴾﴾[۱۲] به صراحت مطلق علم را از حضرت نفی میکند. نزول تدریجی قرآن و پاسخهای خداوند به سؤالات آن حضرت در قرآن به وضوح بیان شده است و اگر علم حضرت مطلقِ مطلق بود، دیگر جایی برای این مسائل باقی نمیماند. سیره هم سراسر همین مسأله را نشان میدهد که حضرت برخی از مسائل را نمیدانستهاند و به تدریج معلوم میشده است. سیره اهل بیت(ع) نیز همین طور بوده است. روایات هم یکصدا از تعلیم حضرت رسولالله(ص) توسط جبرائیل صحبت میکند و به صراحت میفرماید که ائمه(ع) علمشان افزوده میشود و مرحوممجلسی در جلد بیست و شش بحارالانوار بابی دارند با این عنوان: «باب أنهم(ع) يزادون و لو لا ذلك لنفد ما عندهم و إن أرواحهم تعرج إلى السماء في ليلة الجمعة» و در آن قریب به چهل حدیث ذکر میکنند. صاحبان این نگاه افراطی میگویند رسول خدا(ص) و ائمه(ع) همه چیز را میدانستند و تنها فرقشان با خدا این است که خدا استقلالاً میداند و ایشان به شکل غیراستقلالی و به تعلیم الهی. این سخن بههیچوجه با آیات قرآن و روایات نمیسازد؛ چون اگر کسی همه چیز را مطلقاً بداند - چه به شکل استقلالی و چه به شکل غیراستقلالی - دیگر نیازی به آموزش و وحی ندارد و علم او نیز قابل افزایش و ازدیاد نیست. بلکه بالاتر از این، در قرآن کریم هم نسبت علم غیب استقلالی و هم علم غیر استقلالی را به رسول خدا(ص) رد میکند. توضیح اینکه: بعضی از آیات نفی غیب از حضرت رسول اکرم(ص) را میتوان حمل بر نفی علم استقلالی نمود. مثل این آیه: ﴿﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ﴾﴾[۱۳]ممکن است بگوئیم مراد این است که من علم غیب رابالذات و بالاستقلال نمیدانم، ولی به تعلیم الهی همه غیب در نزد من حاضر است. ولی برخی از آیات قرآن این توجیه را نمیپذیرد. خداوند در سورۀ اعراف میفرماید: ﴿﴿قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ﴾﴾[۱۴] در این آیه هم علم غیب نفی شده و هم بر آن به نفی تالی استدلال شده و استدلال آن، هم نفی علم استقلالی را در بر میگیرد و هم نفی علم غیر استقلالی را؛ چون این تالی که برای شرط بیان میشود، اعم است از اینکه حضرت علم غیب را استقلالی بدانند یا غیراستقلالی. انسان اگر علم غیب غیراستقلالی هم داشته باشد ﴿﴿لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ﴾﴾ تحقق پیدا میکند. با اینکه لو شرطیه در مقام قیاس استثنائی به رفع تالی است. میفرماید که من علم غیب ندارم و چون علم غیب ندارم استکثار خیر ندارم و از اینکه مصداق ﴿﴿مَسَّنِيَ السُّوءُ﴾﴾ میشوم باید بفهمید فاقد علم غیبم. یعنی مسلما رسول خدا(ص) در زندگی و حیات عادیشان مانند انسانهای عادی در معرض سوء و خیر بودند و نسبت به تقدیرات الهی در حالت خوف و رجا قرار داشتند. وقتی میخواستند سفری بروند یا کاری را انجام دهند نمیدانستند در سفر خطری هست یا نیست و به خدا استعاذه میکردند، وقتی دشمنی حمله میکرد و خطری برای حضرت اتفاق میافتاد یا حضرت مریض میشدند، حالت خوف و رجاء در حضرت مشهود بود. در سیره هم مکرراً نقل شده و صریح آیات قرآن نیز همین است. صاحبان نگاه افراطی میگویند تمام آنچه در سیره آمده و در روایات نقل شده، همه یا تقیه یا تظاهر است. ائمه(ع) همه چیز را میدانستند ولی چون افراد کشش و فهم آن را نداشتند در ظاهر خود را جاهل نشان میدادند و همیشه تظاهر به جهل میکردند و آیات قرآن نیز باید همگی تأویل شود. ولی این روش برای فهم معارف صحیح نیست. درست نیست که انسان چون نمیتواند دو دسته روایت متواتر را با هم جمع کند یکدسته را کلا تأویل نموده و حمل بر تظاهر کند. شأن امام از چنین نسبتهایی شریفتر است و دلالت قرآن کریم و سیره و روایات بر عدم علم غیب مطلق امام قطعی است و نمیتوان از آن دست برداشت. اگر بنا باشد باب تأویلهای این چنینی باز شود دیگر سنگبرسنگ نمیایستد و همه معارف از اعتبار ساقط میگردد. به تعبیر حضرت علامه طباطبایی با این روش، آیات قرآن که آیات هدایت است، به آیات اضلال و گمراهی تبدیل میشود که باید آن را همیشه بر یک دسته معانی خاص و غیر متعارف حمل نمود و این با شأن قرآن کریم نمیسازد و به تبع با شأن ائمه(ع) نیز در روایاتشان و در سیرهشان قطعاً ناسازگار است. انسان باید سعی کند مفاد آیات و روایات را درست بفهمد، نه اینکه آن را به سلیقه خود توجیه نماید. بههرحال چون این نظر خلاف قطعیات است بهتر است از آن عبور کنیم و به توضیح و تشریح نظر اعتدالی و صحیح بپردازیم که در آن علم امام مطلق است از حیثی و مقید و محدود است از حیثی دیگر»[۱۵].
۱. نوعی از علومی که دائماً به امام(ع) افزوده میشود، همان سیر نفس امام(ع) در عالم کلیات و تجلی اسماء کلیه الهیه است، که همواره و پیدرپی تحقق میپذیرد و این تجلیات اسمائی و صفاتی مافوق عالم حس و خیال و عقل میباشد. از این نوع تجلیات به سفر دوم از اسفار اربعه یعنی سیر فیالحق و فیالله تعبیر میکنند که پایان ناپذیر است.
۲. نوع دیگر از علومی که افزوده میشود، علم بههمین حقائق مادی و خصوصیات عالم طبع است که به تناسب شرائط زمان و مکان از باطن امام بر ظاهر تنزل میکند، و امام بدان تفصیلاً و در عالم ظاهر آگاه میشوند. این علوم در قالب انواع گوناگونی از مکاشفات سمعی و بصری و غیرحسی برای ائمه تحقق پیدا میکند:«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ إِنَّا لَنُزَادُ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ لَوْ لَمْ نُزَدْ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا قَالَ أَبُو بَصِيرٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ يَأْتِيكُمْ بِهِ قَالَ إِنَّ مِنَّا مَنْ يُعَايِنُ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُنْقَرُ فِي قَلْبِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ وَقْعاً كَوَقْعِ السِّلْسِلَةِ فِي الطَّسْتِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ مَنِ الَّذِي يَأْتِيكُمْ بِذَلِكَ قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيل»[۱۷].
روایاتی که از عرضه اعمال بر امام(ع) در زمانهائی خاص سخن میگوید از همین باب است، که امام(ع) در ایام خاصی توجه تفصیلی به اعمال شیعیان مینمایند. پس علومِ در حال ازدیاد اختصاصی به علوم ملکوتی ندارد[۱۸].
۲. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«دانش ائمه(ع) پایدار و همیشگی است. این دانش پیوسته با سرچشمه غیبی خود، در ارتباط است و مدام قوت پذیرفته و افزایش مییابد.
امام باقر(ع) میفرماید: «اگر بر دانش ما افزوده نمیشد، بیدانش میماندیم» [۱۹][۲۰]
↑شب جمعهای نیست مگر آن که اولیای خدا، سرور ویژهای در آن دارند، هنگامی که شب جمعه فرا میرسد رسول خدا(ص) با عرش (علم خداوندی) ارتباط برقرار میکند و من نیز همراه با او با عرش تماس حاصل میکنم و در نتیجه با علمی که از آن جا بهره بردهام باز میگردم و اگر این نبود، قطعاً آن چه در نزد ما است پایان میپذیرفت. بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۳۳.
↑«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است». سوره هود، آیه۴۹.
↑«و از پیرامونیان شما از تازیان بیاباننشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کردهاند؛ تو آنان را نمیشناسی ما آنها را میشناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده میشوند»؛ سوره توبه، آیه ۱۰۱
↑«بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟»؛ سوره انعام، آیه ۵۰.
↑«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید».