نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Shafipour(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۸ ژوئن ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
صفار روایتی از امام صادق (ع) نقل میکند که میگوید در شب قدر، فرشتگان همهٔ پیشامدهای سال آینده را، مانند خیر و شر و مرگ و زندگی و بارندگی که مقدر شده، بر آنها نازل میکنند (همان: 220). امام صادق (ع) همچنین، پنهانداشتن اخبار هر صبح و شام آسمان از ولی واجبالاطاعۀ خود را دور از کرم و رأفت خدا میداند (صفار، محمد بن حسن. بصائر الدرجات ص 124). (....) از دید متکلمان، دریافت علوم و معارف از پیامبر اکرم (ص)، باواسطه یا بیواسطه (علم میراثی)، مسلماً منبع دیگری برای علم امام (ع) است. شیخ مفید در آغاز أمالی، احادیثی مربوط به این شیوه نقل میکند. در سومین حدیث، که نقل أصبغ بن نباته است، امام علی (ع) به او فرمود: «ای حارث، من برادر، همدم، وصی، ولی، رازدار و صاحب اسرار اویم [پیامبر اکرم (ص)]. به من فهم کتاب، فصل خطاب [داوری به حق]، علم گذشته، علم سلسلهٔ اسباب و مسببات قضا و قدر الاهی، و هزار کلید از خزائن الاهی سپرده شده است. هر کلید آن، هزار در از مجهولات را میگشاید و هر دری به هزار در از عهد و پیمانها منتهی میگردد. از تمام اینها گذشته، به عنوان تفضل و بخشش، به شب قدر تأیید و برگزیده گشتم و بدان مدد یافتم و این مقام، تا آن زمان که شب و روز در گردش است، برای من و آن عده از فرزندانم که حافظ و امین اسرار الاهی هستند، باقی است تا اینکه خدا وارث زمین و موجودات روی آن گردد» (مفید، الامالی ب: 7). شیخ طوسی (الامالی ص 627) نیز، عین همین روایت را نقل کرده است.
فرشتگان موکل بر هر فردی اعمالش را در پرونده اش می نویسند و هر شب جمعه یا همیشه و بویژه شب قدر که تقدیر سال آینده اش را نیز می نگارند، بر امام نازل شده و با ارائه پرونده عمل تقدیر را به امضای حضرت می رسانند. (کلینی، اصول کافی، ج1، ص242)[11]
«شیعیان استدلال میکنند شب قدر که خدا در آن، قرآن را بر نبی خویش نازل میکند، باید منبع علم امامان ایشان نیز باشد. از آنجا که لیلة القدر هر سال روی میدهد و از آنجا که «هر امری» در آن شب نازل میشود، باید پس از پیامبر کسانی باشند که این علم را دریافت کنند. [امام] جعفر صادق(ع) گفته است: "در شب قدر خدا آنچه را خواهد شد مینویسد و سپس فرو میفرستد". راوی از امام پرسید: "برای که فرو میفرستد؟". [امام پاسخ داد:] "برای آنکه در برابر تو است؛ ابله!".[۱]
کلینی احادیثی را جمعآوری کرده است که برهانی نسبتاً متفاوت و پیچیدهتر برای استمرار لیلة القدر ارائه میکنند. گفته شده است که هر چند نزول قرآن کامل بوده است، اما فقط به طور کلی کامل بوده است. در شب قدر، جزئیات بیشتری که برای هدایت ضروری است، نازل میشود. این برهان به ویژه از آن روی جالب است که در کل به عنوان اثبات استمرار علم امامان به کار میرود؛ این همان نکتهای است که احادیث واقعاً به آن میپردازند؛ نه فقط پرسش در باب شب قدر.[۲](...)
یقیناً از آن روی به ایشان عطا میشود که ایشان هر روز مخاطب (محدث) جبرئیل و دیگر فرشتگان هستند؛ زیرا خدا هرگاه ضروری بداند، علم را بر امامان مکشوف میسازد؛ اما هر سال در شب قدر نیز ـ هنگامی که اوامر خدا برای دوازده ماه آینده از ملکوت فروفرستاده میشود ـ عطا میگردد.[۳] در حدیثی دیگر، موضوع ظریف ارتباط لیلة القدر با قرآن با ابوجعفر ـ در این جا مراد ابوجعفر دوم، امام نهم(ع) است ـ فقط پس از آنکه قول داده بود پرسشگر را مورد غضب قرار ندهد، مطرح گردید. آن مرد جرأت کرد و پرسید:
آیا در مورد لیلة القدر و نزول فرشتگان و روح بر اوصیا فکر میکنید که ... ممکن است ایشان اخباری را برای امامان بیاورند که پیامبر نمیدانست؟ زیرا من میدانم که آن گاه که پیامبر وفات کرد امری نبود که او بداند و علی نیز از آن آگاه نباشد [و بنابراین، هر علمی که علی پس از آن کسب کرده باشد، باید افزون بر علم پیامبر بوده باشد]. امام نمیتوانست آزردگی خود را از گستاخی نهفته در این پرسش پنهان سازد؛ اما [چون] خود را مکلف به پاسخگویی کرده بود، [این گونه] پاسخ داد:
"رسول خدا آنگاه که در شب معراج عروج کرد بار دیگر به زمین بازگردانده نشد تا این که خدا علم گذشته و آینده را به او عطا کرد. اما بخش بزرگی از این علم ماهیت کلی (جمل) داشت و در شب قدر برای او شرح داده تبیین شد. علم علی نیز، مانند پیامبر، کلی بود و این علم نیز در شبهای قدر توضیح داده خواهد شد ـ مراد آن است که در طول زندگی امامان توضیح داده خواهد شد ـ."
آن مرد ادامه داد: "آیا علم کلی شامل توضیح نمیشد؟". امام پاسخ داد: "یقیناً"؛ سپس ادامه داد:
"اما در شب قدر خدا به نبی و اوصیای او امر کرد که این کار یا آن کار را کنند. به آنها گفته شد در مورد اموری که از آن آگاهند چه کار کنند... [بنابراین، آن چیزی که در شب قدر نازل میشود] امری است درباره آنچه از قبل میدانند و تسهیل "یسر" آن."
پرسشهای بیشتری مطرح گردید؛ اما امام هرچه تحت فشار قرار گرفت، فقط تأیید کرد که به رسول و امامان علمی برابر داده شده است و شب قدر موقعیتی است که در آن "حکمی" نازل میشود که بر اساس آن وصی، درباره بندگان خدا داوری خواهد کرد.[۴] این پاسخ ابوجعفر بود که هم به حفظ علم کامل رسول و امامان و هم ضرورت علم فزاینده توفیق یافت. حجت دیگری که سنت شیعی برای استمرار لیلة القدر در امامان مطرح میکند، تاریخ پیوسته آن قبل از اسلام است؛ یک بار دیگر میبینیم که سنت، به عقب ـ به زمان انبیای پیشین ـ باز میگردد تا ادعاهای خود را تأیید کند. امام نهم(ع) گفته است:
"مطلقاً ضروری است که از روز نخستی که شب قدر آفریده شد تا پایان جهان، حجتی برای تمام کسانی که در زمین ساکناند باشد تا این [علمی که در این موقعیت عطا میشود] در آن شب بر آن بندگانی فرود آید که خدا دوستشان دارد. خدا روح و فرشتگان را در شب قدر با امر بر آدم فروفرستاد و آدم بدون به جای گذاشتن وصی وفات نکرد؛ و خدا "امر" را در شب قدر به تمام انبیایی که پس از آدم آمدند عطا کرد و آن را در هر وصی بعدی قرار داد».[۵]
اما ظاهراً پذیرش سهم امام از نهاد لیلة القدر حتی برای برخی از شیعیان دشوار است؛ زیرا به طرزی خطرناک به ادعای نبوت نزدیک میشود. این امر را لعن شدید کسانی که مایل به رد آن هستند نشان میدهد. هر کسی انکار کند که لیلة القدر در امامان و فقط در ایشان استمرار دارد، بنابر فرموده امام پنجم(ع) "منکر" است.[۶] نقل شده است در حالی که عبدالله بن عباس ـ پسرعمو و صحابی علی(ع) ـ اصرار میکرد که این امر با محمد(ص) به پایان رسیده است، بال فرشته به او خورد و او را کور کرد.[۷]
در شب قدر، از غروب آفتاب تا طلوع سپیده، امام از اموری ـ مانند: مرگها و تولدهایی که روی خواهد داد، روزیِ هر یک از مخلوقات خدا چه خواهد بود، چه کسی مطیع و چه کسی یاغی خواهد بود، چه کسی به حج خواهد رفت، آیا زمین بیحاصل و بیثمر خواهد بود یا بارور و... ـ مطلع خواهد شد.[۸] در این شب خدا چنین اموری را مقدر میسازد و فرشتگان آنچه را در باره این امور نوشته شده به امام وقت میرسانند.[۹] یا بنا بر حدیث دیگری، موضوعاتی نظیر (رزق و طول عمر در نوزدهم ماه رمضان ماهی که لیلة القدر در آن واقع است) مقدر میشوند؛ اما رویدادها فقط در خود آن شب به طور نهایی مقدر میگردند؛ "اگر برای این نبود، امام [از آنچه باید در آن سال روی میداد] هیچ نمیدانست".[۱۰]
در اینجا تفاوت مهمی میان انکشافات لیلة القدر و مصادیق دیگر علم مستمر وجود دارد؛ علمی که شب و روز [به امام] میرسد، علم به رویدادهاست، در حالیکه پدیدار میشوند؛ اما در شب قدر به امام علم به شرایط و رویدادهای آینده عطا میشود. این امر، مسألهای را مطرح میسازد ـ که در ادعای کلی توانایی امامان به آگاهی قبلی مستتر است؛ اما موضوع لیلة القدر آن را بیشتر کانون توجه میسازد ـ و آن اینکه اگر امام آینده را با یقین میداند، علم او چه تفاوتی با علم کامل خود خدا دارد؟ همچنین چگونه میتوانیم از این نتیجه بگریزیم که علم پیشینی امام از افعال خدا، قدرت و اراده خدا را محدود ساخته است؟ در اینجا به پرسشهایی میرسیم که به [علم] کلام مربوط میشوند و بهتر است در همان بحث کلامی مطرح شوند.[۱۱]در اینجا فقط باید به سطح بالایی که نظریه شیعی بر علم ظاهراً بدون قید امامان قائل است اشاره کنیم».[۱۲]
↑کلینی، کافی، ج۱، ص۳۵۰-۳۷۲. کافی در موضوع علم از بصائر صفار پیروی میکند و احادیث یکسان یا مشابهی را ثبت مینماید؛ اما در باب موضوع لیلة القدر، کلینی مجموعهای مستقل از احادیث دارد که از خط فکری متفاوتی پیروی میکند. همه این احادیث را شخصی به نام حسن بن عباس بن حریش ـ که از همراهان امام نهم(ع) بوده و اثری مستقل در این مبحث به رشته تحریر درآورده ـ تأیید میکند (ر.ک: خویی، معجم، مدخل «حسن بن عباس بن حریش»).
↑همان، ۳۷۲؛ صفار، بصائر، ۲۲۴. هدف حدیث در عین حال این نیز هست که اثبات کند شب قدر فقط به امامان و نه به کسی دیگر تعلق دارد. محدودسازی لیلة القدر به امامان در احادیث دیگر نیز مورد تأکید قرار گرفته است، مثلاً «... فقط ماییم که لیلة القدر متمایز کرده است و این شب به هیچ کس دیگری تعلق ندارد» (اشعری، بصائر، ص۷۰). روشن نیست که چه کس دیگری مدعی چنین تمایزی شده است.
↑صفار، بصائر، ۲۲۰-۲۲۲. روایتی از [امام] جعفر صادق(ع) معرفتشناسی خاصی را به لیلة القدر نسبت میدهد؛ بر اساس این تبیین، خدا قلب امامان را بیرون میآورد و بر آن با مدادی از نور، تمام علم را مینگارد. به این طریق، قلب او "مصحف دیدگان" و گوشش "مترجم زبان" میشود که اگر او بخواهد از امری علم کسب کند، با دیده و قلب مینگرد و آنچه را میخواهد مییابد؛ "گویی به کتابی نگاه میکرده است". [امام] جعفر(ع) میگوید: علم لیلةالقدر تنها علمی است که به این طریق ابلاغ میشود؛ در موارد دیگر، علم فقط در قلب نفوذ میکند و سپس به گوش تلقین میشود (همان، ۲۲۳ـ۲۲۴). این حدیث که تا حدی خیالی است، به نقل از ابن حریش روایت میشود که سند احادیث لیلة القدر در کافی است؛ گرچه این حدیث در مجموعه کلینی نیامده است.