توطئه قتل پیامبر خاتم
توطئه قتل پیامبر خاتم(ص) توسط یهود
سیمای یهود به عنوان قومی عنود و لجباز و معاند در قرآن مجید معرفی شده است. در عصر جاهلیت، اهل کتاب به ویژه یهود و نصاری در تورات و انجیل اخبار دوره آخرالزمان را خوانده بودند و در انتظار ظهور نبی مکرم اسلام لحظه شماری میکردند. یهودیان با عناد هر چه تمامتر منتظر بودند تا بر پیامبر(ص) دست یابند (یا بر دین آنها باشد و یا او را از بین ببرند). بعد از بعثت پیامبر(ص) گاهی یهودیان که به مکه میآمدند با نگرانی چشمانداز دعوت پیامبر(ص) را تعقیب میکردند. البته با توجه به معاشرت و ارتباطی که با قریش داشتند اتحاد شوم یهود و کفار قریش در مقابل پیامبر(ص) ایجاد شد. روزی پیامبر(ص) در یکی از کوچههای مکه میگذشت که دستهای از یهود وارد مکه شدند، نگاهشان به محمد افتاد و شاهد صفات جمال و کمال او شدند. یکی به دیگری اشاره کرد گفت: گمان میکنم این همان نبی امی باشد که در تورات ذکر شده و به او حسد بردند؛ ولی این مطلب را کتمان نمودند. تصمیم گرفتند با حیلهای او را بکشند که یهود از دست او در امان باشد؛ ولی چون خداوند تضمین حفظ جانش کرده بودند بر دل یکی از یهود الهام شد که بگوید عجله نکنید تا او را امتحان کنیم و یقین کنیم آیا او همان محمد امین است یا شبیه اوست. چون ما در کتب خود خواندهایم که محمد از حرام اجتناب میکند به او نزدیک شدند و او را به یک خوراک حرام دعوت کردند، یکی از آنها غذای حرام را پیش گذاشت و شروع به خوردن کرد و محمد را دعوت به شرکت در آن غذا نمود و آن غذا را مسموم کرد. این توطئه را با شرکت کفار قریش خواستند انجام دهند که محمد با ابوطالب بر سفره آنها دعوتشان را اجابت نمود، ابوطالب خواست از آن مرغ بریان مسموم بخورد که محمد دست او را گرفت و فرمود: نخور که مسموم است. رئیس قبیله گفت: یا محمد چرا غذا میل نمیکنی؟«فَقَالَ يَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ قَدْ جَهَدْتُ أَنْ أَتَنَاوَلَ مِنْهَا وَ هَذِهِ يَدِي يُعْدَلُ بِهَا عَنْهَا وَ مَا أَرَاهَا إِلَّا حَرَاماً يَصُونُنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهَا»؛ فرمود: ای گروه یهود من میخواهم تناول کنم؛ ولی خداوند مرا باز داشت از این غذا، چون که خداوند رسول خود را از آفات مصون میدارد.
یهودی گفت: این مال حلالی است. فرمود: اگر حلال بود من ممنوع از خوردن نمیشدم. مرغ دیگری را مسموم کردند آوردند. باز پیامبر(ص) نخورد فرمود: از خوردن این هم معذورم، مرغ سوم را آوردند که آلوده به سم بود باز نخورد تا اینکه مصمم به قتل حضرت شدند. در راه کوه حرا هفتاد یهودی جمع شدند که او را بکشند در آن روز خداوند محمد را با خبر نمود که از راه دیگری بر گردد که یهود او را نبیند و پیامبر(ص) خود را از شمشیر برهنه آنها حفظ کند، روز دیگر بر تصمیم خود جمع شدند به محمد وحی شد در همان بالای کوه بماند و پایین نیاید تا چند بار وقت آنها تلف شد و توفیق نیافتند[۱].[۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ عمادزاده، زندگانی امام هادی، ص۱۵۳.
- ↑ راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۸۷.